جلسه گروه علمی فلسفه اخلاق با موضوع بررسی تطبیقی نظریه الزام اخلاقی در اندیشه علامه طباطبایی و استاد مصباح با ارائه عابدی نژاد در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، یکصد و یازدهمین جلسه گروه علمی فلسفه اخلاق با موضوع بررسی تطبیقی نظریه الزام اخلاقی در اندیشه علامه طباطبایی و استاد مصباح با ارائه حجت الاسلام دکتر عابدی نژاد و با حضور اعضای گروه ۲۷ آبان در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:

برای مقایسه میان نظریه علامه طباطبایی و استاد مصباح یزدی ابتدا لازم است گزارش مختصری از این دو نظریه ارائه شود و پس از آن مقایسه ای اجمالی صورت پذیرد.  نظریه الزام اخلاقی علامه طباطبایی منبعث از نظریه ادراکات اعتباری است. از نظر ایشان دو نوع ادراک وجود دارد. ادراک حقیقی ادراکی است که واقعیت عینی را توصیف می کند. و مربوط به حوزه عقل نظری می شود. اما ادراک اعتباری مربوط به مقام عمل و حوزه عقل عملی است و هویتش هم اسناد الی غیر ما هو له می باشد. یعنی برای وصول به غایات و مطلوباتی ما اعتباراتی انجام می دهیم. این اعتبارات گاهی ثابت و گاهی متغیر هستند، زیرا غایات نیز گاهی ثابت و گاهی متغیر هستند. غایات ثابت غایاتی هستند که ناظر به کمال نوعی هستند و از این جهت تغییر پیدا نمی‌کنند.

ادراکات اعتباری انواعی دارد یکی از این اعتبارات اعتبار وجوب است. که اولا و بالذات برای مطلوب غایی اعتبار می شود و پس از آن تسری و ترشح به مقدمات می‌کند. بنابراین جنس این الزام و ماهیت آن اعتبار است، اما در نظریه ضرورت بالقیاس استاد مصباح یزدی یک رابطه علی و معلولی بین فعل اخلاقی و هدف اخلاق فرض می شود. و به همین جهت استدلال می شود که ضرورت اخلاقی امری اعتباری نیست بلکه همان توصیف همان رابطه میان علت و معلول بشمار می رود

در مقام مقایسه این دو نظریه نکاتی قابل توجه است:

۱ .در نظریه ادراکات اعتباری رابطه میان علت و معلول و ضرورت میان آن دو نفی نمی شود. در واقع پذیرش رابطه میان علت و معلول از ارکان نظریه ادراکات اعتباری است. دلیل این امر هم این است که ابتدا نسبت به امر مطلوب اعتبار ضرورت صورت می گیرد و پس از آن برای مقدمات این غایت اعتبار ضرورت انجام می شود. روشن است که این سرایت بدون فرض رابطه علیت معنایی ندارد.

۲ .بر این اساس ما اینجا دو باید داریم نخست یک باید فلسفی که بیان کننده رابطه فعل و نتیجه آن است و یک باید اعتباری که بین فاعل و فعل اعتبار می‌شود. خوب حالا این مساله مطرح می شود که الزام اخلاقی کدام یک از این دو است؟

۳. بر نظر استاد مصباح یزدی این الزام فلسفی است و نشان دهنده ضرورت بالقیاس است، البته نسبت به این نظر ملاحظاتی وجود دارد. با پذیرش این نظر ضرورت ارزش ذاتی اخلاق از حوزه اخلاق خارج می شود.

۴ .بر اساس این نظر همچنین احکام ترخیصی اخلاق نیز از حوزه اخلاق خارج می‌شود چه آنکه هر چند که در اعمال استحبابی رابطه ضرورت بالقیاس فلسفی وجود دارد اما الزام اخلاقی وجود ندارد. و همین امر نشان می دهد که الزام اخلاقی همان رابطه فلسفی نیست.

۵.همچنین در نظریه ضرورت بالقیاس تبیین ضرورت افعال اخلاقی نیازمند تبیین بیشتری است، زیرا اینگونه استدلال می شود که که اگر می‌خواهید که ارزش ذاتی برسیم باید مقدمات را انجام دهیم. اما در این تبیین شکاف منطقی وجود دارد. زیرا رابطه علی میان مقدمات و نتیجه حداکثر مطلوبیت نتیجه را به مقدمات سرایت می‌دهد و ضرورتی برای مقدمات اثبات نمی‌کند.