به گزارش خبرنگارمهر، در آخرین روز از همایش بین المللی «همگرایی و واگرایی؛ گفتگویی میان فرهنگی-میان دینی»، هاینز گرهارد یوستنهوفن، پژوهشگر پژوهشکده الهیات و صلح هامبورگ درباره موضوع «حقیقت در اخلاق سیاسی» سخنرانی کرد. خلاصهای از این سخنرانی در ادامه میآید؛
مقدمه
۱. من بهعنوان یک متأله کاتولیک که در اخلاق سیاسی تخصص دارد به حقیقت میاندیشم.
۲. در سنت الهیاتی من نگاه مردانه است و نه به حقیقت در اخلاق سیاسی از نظر زنانه نگاه نکردهام، ولی این نگاه زنانه را کنار نمیگذارم.
۳. من بهعنوان یک آلمانی و اروپایی سخن میگویم و این روی گفتوگو اثرگذار است.
فرایند بحث
۱. بحث از معنای حقیقت در الهیات مسیحی و تفاوت آن با حقیقت فلسفی
۲. ارائۀ دو مثال از تاریخ اروپا درباب اینکه چگونه از حقیقت سوءاستفاده شده و ابزاری شده است.
این مسئله صرفاً فهم تطبیقی از حقیقت ممکن است، موضعی که رویکرد جدید کلیسای کاتولیک به گفتوگوی بعد از شورای واتیکان در سال ۱۹۶۵ اخذ شده است.
بحث درباب ضرورت حقیقت و حقیقتمندی در عرصۀ عمومی.
۱. حقیقت در الهیات مسیحی
•حقیقت نقش محوری در اخلاق سیاسی و اجتماعی مسیحیت دارد و مسیح خود را حقیقت میدانست (یوحنا، ۱۴:۶)
•باور به خدا از طریق اجتماعی مسیحی بهواسطۀ کلیسا
•بهخاطر آنکه خدا سرمدی و متعال ورای درک انسان است، در ادعای فهم حقیقت متواضع هستم.
•فلسفه ابزاری ضروری در گفتمان عقلانی است تا در جستجوی دینی برای بهدست آوردن فهم کاملتری از انکشاف خدا در حقیقت مانع از سوءتفاهم شود.
۲. تصور الهیاتی و فلسفی از حقیقت
در الهیات نقطۀ شروع برای جستجوی حقیقت انکشاف خدا است. ولی در فلسفه نقطۀ شروع قابلیت تفکر در بشر است؛ با تأمل است که انسان میتوان اینجا و اکنون را استعلا بخشیده و به ورای آن بنگرد. تلاش الهیاتی برای فهم کامل معنای حقیقت چنانکه توسط خدا آشکار شده وابسته به فلسفه است؛ انسان به کمک عقلانیت، منطق و علیت راز حقیقت آشکارشده توسط خدا را میفهمد.
۳. آیا میتوانیم حقیقتمندانه مکالمه کنیم؟
این سوال در دورۀ جدید مطرح شده است. آیا ما واقعیت را میبینیم یا آنچه درک میکنیم واقعیتی برساخته است؟ آیا میتوانیم درباب واقعیت آنگونه هست مکالمه کنیم؟ آیا زبان ما بینشهای ما را به واقعیت درمیآورد تا بتوانیم مکالمۀ خود را حقیقی بنامیم؟ اِبرهارد شوکنهوف: در مکالمه بهقدر کافی بینشهای خود را اظهار میکنیم که میتوانیم آن را حقیقت بنمایم. (بسندگی موضوع و درک)
در مخالفت با ادعایی که میگوید سخنان ما مصنوعی، ذهنی و ساختۀ ما هستند، میتوان از خلال بینشهایمان حقیقتمندان مکالمه کنیم.
۴. ستیز قدرت روحانی و دنیوی برای تفوق
نزاع بین اقتدار دینی و سیاسی برای نفوذ و برتری موضوعی مهم در تاریخ اروپا است.
تفکیک ۳ الی ۴ دوره:
–اواخر قرن ۴ و جایگزینی آئین ملحدانۀ رومی با دین مسیحی توسط تئودئوس
–تقسیم امپراتوری به روم لاتین غربی و روم یونانی شرقی و ظهور دو کلیسای ارتودوکس و کاتولیک شد.
–در قرن ششم، ژلازیوس بین قدرت روحانی و دنیوی تمایز گذاشت.
_عرصۀ روحانی و دنیوی درهمتیندهند و تلاش برای جدایی هر یک در جریان است.
۵. تشدید خشونتآمیز تنش دینی و سیاسی؛ جنگهای سیساله (۴۸-۱۶۱۸)
۳۰ درصد جمعیت کشته شدند و ۱۰۰ سال طول کشید تا آلمان بتواند بهلحاظ اقتصادی بازیابی شود.
ریشههای جنگ در اصلاح دینی صد سال قبل قرار داشت، زمانی که جستجوی دین برای حقیقت توسط گرایشات سیاسی مورد سوءاستفاده قرار گرفت.
مبارزات مارتین لوتر و برخورد کلیسا با او و تأثیرات اجتماعی و سیاسی آن
۶. فهمی تطبیق از حقیقت؛ رویکرد جدید کلیسای کاتولیک به گفتوگوی دینی در شورای واتیکان (۱۹۶۵)
در اوایل دهۀ ۱۹۶۰ میلادی پاپ ژان بیستوسوم درون جنبش جهانی و گفتوگوی دینی را پیش برد و «اعلامیۀ رابطۀ کلیسا با ادیان غیرمسیحی» صادر شد. تا پیش از آن آموزههای کلیسای مسیحی تنها حقیقت بودند و کلیسا باور داشت که او حافظ تنها حقیقتی که خداوند از طریق مسیح آشکار ساخته است. نسبت ایمان مسیحی با بودیسم، هندوییسم و اسلام مشخص شد.
دو مورد در ارتباط با رابطۀ مسیحیت با اسلام:
–در عوض تأکید بر تفاوتها بر زمینهای مشترک جستجوی حقیقت توجه جدی میشود.
–تمرکز روی ارزشهای مشترک مثل خدا، عدالت اجتماعی، صلح و آزادی
۷. انکشاف حقیقت و حقیقتمندی در زندگی عمومی: نمونۀ رژیم نازی (۴۵-۱۹۳۳) و دولت سوسیالیسم آلمان شرقی (۸۹-۱۹۴۵)
این دو دولت با عنایت به ارزشها خیلی شبیه بودند. هر دو شدیداً ملحد بودند و دینداران را قدیمی و جستجوی قدیمی را اشتباه میدانستند. در عوض جستجوی استعلایی حقیقت آنها ایدئولوژیهای سکولار را نشاندند و ادعا میکردند همۀ پرسشهای زندگی بشر قابل پاسخ است. برخلاف پیام ادیان که آزادی است، ایدئولوژیهای دولتی همچون نظامهای توتالیتاریستی عمل میکنند.
افق این دو دولت بسیار محدود است و مجموعهای اظهارت است که دیگر تفسیرها را حذف میکند. تلاش برای رسیدن به حقیقت در منازعات سیاسی برای رسیدن به امری نیست، بلکه بهمنظور لحاظ نمودن بیشترین منافع است.
۸. حقیقت در روابط بینالمللی
ژان بیستوسوم در نامۀ «صلح در زمین» گفت حقیقت، عدالت، همبستگی و آزادی ارزشهای بنیادینی جامعۀ بینالمللی است. توصیۀ ماکیاولی برای نادیده گرفتن اصول اخلاقی در سیاست خارجی. زندگی (تجارت، تبادل فرهنگی، اعتماد، دیپلماسی و …) بدون درنظر داشتن حقیقت ناممکن است. تجربۀ انسان در اهمیت قانون در زندگی اجتماعی