بیان دست آوردها که در امتداد بیان وضع پیش از انقلاب باشد به مراتب اثربخشی بیشتری دارد، قطعاً بخشی از امید به آینده از رهگذر نگاه توأمان به وضع پیش از انقلاب و پس از آن به دست خواهد آمد.

به گزارش خبرنگار مهر، محمدعلی بابایی‌طاهری در یادداشتی با عنوان امید به آینده، روح اصلی بیانیه گام دوم انقلاب به بررسی و تحلیل این بیانیه پرداخته است:

قسمتهای مختلفی از بیانیه گام دوم را می‌توان مورد تحقیق و بررسی قرار داد و پیرامون آن سخن گفت. بیانیه‌ای که سادگی عبارات و تعابیر آن، نه تنها از اهمیت و حیثیت علمی و واقع گرایانه آن نمی کاهد بلکه چه بسا همین همه فهم بودن که برای عده‌ای رهزن و موجب سطحی پنداشتن آن است از مهمترین نقاط قوتِ سندی است که در سطح ملی نگاشته شده و عموم مردم را مخاطب قرار داده است.

با توجه به اینکه رهبری برداشتن هر گامی را متوقف بر امید و نگاه خوش بینانه به آینده می‌دانند و زدودن ترس و نومیدی از خود و دیگران را «نخستین و ریشه‌ای ترین جهاد» معرفی می‌کنند؛ نوشته حاضر قصد دارد قدری پیرامون این مهم سخن بگوید و به این مانیفست تمدنی از این منظر بنگرد.

آری؛ در صورتی که انسان آینده را تیره و تار و ویران شده تصور کند انگیزه و محرکی برایش باقی نخواهد ماند که دست به اصلاح وضع موجود و ساختن آینده پیش رو بزند. وقتی روح نومیدی بر جامعه‌ای حاکم شد دیگر نمی‌توان جوانان آن جامعه را مورد خطاب قرار داد و درباره ی ساختن آینده با آنان سخن گفت.

البته مرزهای امید به آینده در زندگی اجتماعی و زندگی فردی بسیار نزدیک و در هم تنیده است به گونه‌ای که تأثیر مستقیمی بر یک دیگر می‌گذارند و به صورت دقیق تفکیک پذیر نیستند چون اساساً انسان از جامعه‌ای که درون آن زندگی می‌کند منفک و جدا شده نیست. و -اجمالا- این‌طور نیست که کسی امید به آینده شخصی خود نداشته باشد ولی به آینده‌ی کشور امیدوار باشد یا آینده کشور را تیره و تار ببیند ولی آینده‌ی خود را درخشان ترسیم کند.

برای تزریق امید به جامعه‌ای، پیش از مبارزه برای از بین بردن عوامل خارجی ای که سبب نا امیدی آن جامعه شده نظیر از بین بردن فساد و فاصله طبقاتی که به مراتب زمان بیشتری می‌برد باید اولاً تأکید بر ظرفیت‌های امید بخش آن جامعه کرد و آن را ترویج داد و ثانیاً سعی در تغییر روحیه فردی اشخاص کرده، روحیه‌ای که شاید زیاد ارتباطی به آن اسباب خارجی نداشته باشد.

در بخش اول یکی از کارهای امید بخشی که باید انجام شود، شناساندن وضع قبل از انقلاب به همراه بیان دست آورده‌ای انقلاب است.

بیان دست آوردها آنگاه که در امتداد بیان وضع پیش از انقلاب باشد به مراتب اثربخشی بیشتری خواهد داشت و قطعاً بخشی از امید به آینده که دائماً مورد تأکید رهبری حکیم بوده و آن را «کلید هر قفل» ی می‌نامند، از رهگذر نگاه توأمان به وضع پیش از انقلاب و پس از آن به دست خواهد آمد.

به عبارت بهتر باید مردم را به مقایسه واداشت اما نه مقایسه ایران امروز با اروپای امروز بلکه مقایسه ایران امروز با چهل سال پیش. در این صورت است که جامعه نقطه‌ای که باید به آن برسیم را غیر قابل وصول تصور نمی‌کند.

اگر مردم آگاهی قابل توجهی به آورده‌های جمهوری اسلامی نسبت به حکومت پیشین داشته باشند، مشکلات موجود نه تنها موجب ناامیدی آنها نمی‌شود بلکه می‌تواند خود محرکی شود برای ساختن آینده‌ای بهتر!

این آگاهی بخشی قطعاً قسمت اعظمش به عهده‌ی حکومت است و باید در سیاست گذاری ها دنبال شود و در این بین آموزش و پرورش و صدا و سیما نقش اساسی دارند ولی «جوان مؤمن انقلابی» که خود را مخاطب اصلی این بیانیه می بیند در عین مطالبی‌گری از نهادهای حاکمیتی، «آتش به اختیار» است و در عمل به هیچ وجه منتظر اقدام فلان سازمان یا بهمان وزارتخانه نمی‌ماند! او اولاً خود جهد و تلاش می‌نماید در شناخت وضع پیش از انقلاب و آنچه انقلاب به ارمغان آورده و ثانیاً در شناساندن این واقعیات از هر ابزاری که دارد استفاده کرده و حداقل در محدوده‌ی نزدیکان و خانواده‌ی خود دست به روشنگری خواهد زد.

در قسمت دوم و تغییر روحیه شخصی افراد جامعه به ویژه جوانان کاری که می‌شود انجام داد و وظیفه آن برعهده‌ی همه خصوصاً روحانیون و مبلغین است؛ ترویج آموزه‌های دینی است.

در جامعه‌ی ما هستند کسانی که روح بدبینی به آینده در آنها نهادینه شده است؛ اخلاقی که بسیار خطرناک است و مانع از هر نوع حرکت رو به جلو می‌شود و مختص به این زمان و یا این کشور نیست بلکه در طول تاریخ بوده و در آینده هم خواهد بود.

هرقدر معارف و حقایق دینی در جان کسی بنشیند و به هر اندازه که به توصیه‌های اسلام نظیر صبر، توکل و حسن ظن به پروردگار ایمان بیاورد و آن را در زندگی شخصی خود به کار برد، به همان اندازه آینده را برای خود نیک می بیند و در عین برنامه ریزی مادی برای رسیدن به مقاصد خود می‌داند که باید توکلش به خدا باشد و او بهترین چیزها را برای او رقم خواهد زد.

همچنین باید سعی در تغییر جهت فکری افراد جامعه کنیم؛ جامعه‌ای که سعادت را تنها در لذت و رفاه دنیوی ببیند طبیعتاً هنگام مقایسه کشور خود با کشورهای غربی، روحیه‌ی خود را می بازد و اعتماد به نفسش را از دست می‌دهد اما جامعه‌ای که برای خود اهداف معنوی دیگری نظیر حفظ استقلال، عزت، دین و کمک به مظلومان و مستضعفان جهان را متصور باشد، خود را تنها با متر و معیار دنیوی نمی‌سنجد و داشته‌های خود در این زمینه‌ها را انکار و یا کم نمی‌شمرد.

و نکته پایانی اینکه از کارهایی که موجب ناامیدی جامعه از محقق شدن اهداف این بیانیه می‌شود به شدت باید پرهیز کرد. مثلاً برخی کوچک‌ترین اعتراض علیه نهادهای حاکمیتی را به همنوایی با دشمن و ضدیت با نظام تعبیر؛ دعوت به مصلحت اندیشی کرده و با انواع برچسب‌های از پیش آماده شده به شخص معترض حمله می‌کنند! باید متوجه باشیم که نقد کردن -اگرچه اندکی تند-ازلوازم تحقق عدالت است و نباید با برخوردهای نسنجیده موجب جدایی جوانان پرشور و نشاط از جمهوری اسلامی شویم.

والحمدلله أولا وآخرا