مجله مهر - علی ترابی: یکی از اتفاقات ویژهای که در ۳ ماه پایانی سال ۹۷ رخ داد، برگزاری ۲ مناظره میان مصطفی تاجزاده (عضو حزب منحله مشارکت و معاون سیاسی اسبق وزارت کشور) و علیرضا زاکانی (نماینده ادوار مجلس و دبیرکل سابق جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی) بود که در ابتدا با موضوع بررسی حوادث کوی دانشگاه در سال ۷۸ کلید خورد و پس از آن به بررسی حوادث سال ۸۸ نیز کشیده شد و احتمالاً با موافقت طرفین، به زودی سومین جلسه آن نیز برگزار خواهد شد.
تولدی دیگر گفتاری از آنچه در دو جلسه مناظره بین آقایان زاکانی و تاجزاده رخ داد، برای من به عنوان مجری این گفتگو چندین درس بزرگ داشت. آنچه میخوانید روایتی از آنچه در مقام قاضی دیدم:
۱- مایلم، مناظره تاجزاده و زاکانی را همچون روز تولد یک نوزاد قلمداد کنم، از این حیث که بعد از گذشت چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی ایران و رسیدن آن به سن بلوغ، بزرگترین جلوه آزادی در گفتگو به نمایش درآمد. مردم ایران که چندسالی است با عینک شک و گمان برنامههای رسانه ملی را تماشا میکردند و مدام از تلویزیونهای آنورآبی میشنوند که هیچ گفتگوی آزادی در ایران وجود ندارد، به یکباره در بستری جدید، مناظره دو قطب مخالف همدیگر در عرصه سیاسی را دیدند. بدون ذرهای جهت دهی و بدون حتی ذرهای سانسور. آنها زنده و مستقیم دیدند که یک بازداشتی فتنه ۸۸ چگونه بی واهمه به بزرگان کشور انتقاد میکند و در مقابل نیز فردی با سابقه چند دوره نمایندگی مجلس پاسخگوی رفتارهای خود است.
۲- حواشی این مناظره نشان داد، آنقدرها هم که اصلاحطلبان ادعا دارند، به اصل آزادی بیان معتقد نیستند و اگر دستشان برسد کشندهترین دیکتاتوریها را نیز در افکار عمومی حاکم میکنند. ما -به عنوان بانیان این گفتگوی دوجانبه- اصل آزادی بیان را رعایت کرده بودیم و در بستر اینترنت بدون آنکه بخواهیم چیزی کمی یا زیاد کنیم این مناظره را انعکاس دادیم. اما وقتی پیش از مناظره دوم، به شوخی و تعارف به معاون وزیر کشور در دولت اصلاحات گفتم که قصد داریم جلسه بعدی مناظره را در یکی از رسانههای به اصطلاح او سپاهی برگزاری کنیم، بیمحابا در پاسخ گفت که «اصلا این رسانهها را که قبول ندارم و معتقدم آنها را باید خراب هم بکنند!» در پس این پاسخ سرسری مصطفی تاجزاده، دو مفهوم مهم مستتر بود؛ اول اینکه «رسانههایی که همواره از سوی اصلاحطلبان متهم به سانسور هستند و آنها را صاحب نگاه خاص مینامند، حاضرند به مخالف درجه یک خود هم تریبون زنده و مستقیم بدهند؛ بدون آنکه واهمهای داشته باشند… رسانههایی که همواره از سوی اصلاحطلبان متهم به سانسور هستند و آنها را صاحب نگاه خاص مینامند، حاضرند به مخالف درجه یک خود هم تریبون زنده و مستقیم بدهند؛ بدون آنکه واهمهای داشته باشند و دوم آنکه تفکر تاجزادهها از هیچ امکانی برای بیان نظرات خود و جذب مخاطب فروگذار نمیکند، حتی اگر این امکان توسط رسانهای فراهم شده باشد که او معتقد است باید آن را از بیخ و بن خراب کرد!
۳- تفکر امثال تاجزاده در جذب مخاطب آغوش باز دارد؛ بینهایت فرصت طلب است و حتی از جذب حتی یک نفر هم ناامید نیست. این را میشد در روی گشاده و رفتار متواضعانه تاجزاده و اطرافیانش هم دید. کم پیش میآمد که تاجزاده نشان بدهد از چیزی ناراحت شده و به اصطلاح معروف کار از دستش در برود؛ غیر از چند لحظه از مناظره دوم که از کوره در رفت و به سعید شریعتی که مدام کاغذ و دستنوشته به او میداد پاسخی تند داد و گفت که دیگر نمیخواهد کسی از این کاغذها به او بدهد. کار تیمی اصلاحطلبان حتی بعد از مناظرهها هم مشهود بود و همه رسانهها -فارغ از آنکه به درستی این مناظره معتقد باشند یا نه- پای کار آمدند و سعی کردند کار ناتمام تاجزاده را تمام بدهند و او را پیروز یک جدال اندیشهای-روایتی جلوه بدهند. در طرف مقابل اما علیرضا زاکانی به تنهایی به مناظره آمده بود؛ با یکی دو همراه. همراهان زاکانی اما برخلاف دوستان تاجزاده، نزدیک او نمینشستند؛ آنها را به زحمت حتی در داخل سالن میشد دید و دائم در رفت و آمد به بیرون از سالن گفتگو بودند. همین تشتت را در همراهی رسانههای همسو با علیرضا زاکانی هم میتوان دید؛ درحالیکه زاکانی در بسیاری از دقایق بحث مسلطتر بود، تقریباً هیچ رسانه انقلابی و اصولگرا به طور مفصل به این گفتگو نپرداخت و در عملیات رسانهای بعد از مناظره میدان را خالی کرد.
۴- مصطفی تاجزاده خود را نماینده یک طیف سیاسی میدانست و به عنوان نماینده یک طبقه فکری به میدان آمده بود و از تریبونی که در دست داشت، به صورت مداوم برای تبلیغ تفکرات خودش، حمله به اعتقادات رقیب و تخریب اقدامات طرف مقابل استفاده میکرد. در مقابل علیرضا زاکانی را باید نماینده طیفی دانست که در هر زمان به تکلیفشان عمل کردهاند؛ یک روز در جنگ و پشت خاکریز، یک روز در دانشگاه و پشت میز و یک روز هم در مجلس و روی صندلیهای خانه ملت. او علیرغم تندی خاصی که در مقابله با تفکر رقیبش داشت، نسبت به کوچکترین رنجش خاطر دیگران هم حساس بود. مثلاً با پایان مناظره اول، بلافاصله از همسر آقای تاجزاده که از به کار بردن عبارت «در زندان لپهای آقای تاجزاده گل انداخته» ناراحت شده بود، دلجویی کرد. علیرضا زاکانی… نسبت به کوچکترین رنجش خاطر دیگران هم حساس بود. مثلاً با پایان مناظره اول، بلافاصله از همسر آقای تاجزاده که از به کار بردن عبارت «در زندان لپهای آقای تاجزاده گل انداخته» ناراحت شده بود، دلجویی کرد.
۵- اما شاید مهمترین اتفاق مناظره همانی بود که بارها مخاطبان مختلفی به آن اشاره کردند؛ و آن هم چیزی نبود جز نزدیک شدن افکار دو جناح مختلف سیاسی کشور موضوعی که تاجزاده هم به آن اشاره کرد و گفت که «معتقدم برگزاری این جلسات باعث میشود بهتر حرف همدیگر را بفهمیم، شاید قبول نکنیم اما آن را می فهمیم»
۶- پیروز این مناظره را نه زاکانی میدانم و نه تاجزاده! پیروز ساختاری است که سالها به خفقان و بگیر و ببند و نداشتن آزادی پس از بیان متهم میشود، اما بستر مناقشه و مناظره بین یک نماینده مجلس و یک محکوم فتنه را فراهم میکند و به هر کس تریبون میدهد تا آزاداندیشی کند. معتقدم فعالیت رسانهای در نظام جمهوری اسلامی و جامعه ایرانی بهواسطه تولد نوزادی که پیامآور آزادی بیان بود؛ وارد مرحله جدیدی شد و حالا این جامعه ایران است که باید مطالبهگر برای ادامه یافتن جلسات و گفتگوهایی مشابه باشد.