به گزارش خبرگزاری مهر، کرسی ترویجی و نقد ایدۀ علمی با عنوان «جایگاه علوم عقلی در توسعه و اسلامیسازی دانش و نقش آن در تحقق بیانیه گام دوم نقلاب» پنج شنبه ۱۶ آبانماه در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
در این نشست علمی که با حضور علاقهمندان و فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی برگزار شد، علیپور، رئیس پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی در ابتدا به تبیین مقدمات و تشریح مبانی بحث پرداخت و افزود: دانش معانی متعددی دارد و منظور ما در اینجا از دانش، تکگزارهها نیستند؛ بلکه مجموعه گزارهها و رشتههای علمی منظور ما در این جلسه است. به گفته ایشان، مؤلفههای یک دانش، مبانی، غایات، روش و ... هستند که با نحوههای تأثیر علوم عقلی بر اسلامیسازی دانش مرتبط هستند.
وی افزود: نیز منظور از علوم عقلی، علومی است که از روشهای برهانی بهره میگیرند؛ این علوم در فرهنگ اسلامی، عبارتند از: کلام، فلسفه، منطق و عرفان. این دانشها در فرهنگ دینی از وحی و متون دینی و سنت پیشوایان دین بهرههای مختلف میبرند و لذا به علوم دینی هم معروفاند.
این محقق و نویسنده کشورمان تصریح کرد: منظور از اسلامیسازی دانش هم بدین معناست که اسلام (شامل عبادیات، اخلاقیات و اعتقادات) یک معنا و روحی دارد که در قرآن و روایات آمده است. این روح کلی جهتگیری خاصی به دانش میبخشد و آن را در مسیر الهی هدایت میکند. هدف اسلام، الهیبودن همه دانشهاست که در آنها به مبدأ و غایت مخلوقات توجه شود و در گزارههای دانشی نگاه استقلالی به هستی نشود. پس اگر اهداف، غایات، مؤلفههای دانش از منظر مبانی، منابع، و ... رنگ و بوی الهی و دینی داشته باشد و جهتگیریهای دانش در راستای خداگونگی و خدامحوری پیش رود، میتوانیم آن دانش را اسلامی و دینی بدانیم.
وی اضافه کرد: بهطورکلی همه دانشها از مبانی عقلی و برهانی بهره میگیرند و علوم نمیتوانند خالی از مبنای فکری و عقلی باشند؛ برای مثال، در تفکر جدید غربی مبنای اومانیسم یا انسانمحوری در تمامی دانشهای جدید غربی تأثیرگذار است و میتوان در تمامی علوم غربی این مبنا را نشان داد؛ بدین معنا که اگر این مبنا را از دانشهای غربی بگیریم، شاخ و برگهای دانشهای غربی فرو میریزد. توجه به مبانی علوم و نیز لوازم و پیامدهای آنها از ضرورتهای عقلی در هر جامعه پیشرو است. متأسفانه آنچه که در گام اول انقلاب بدان توجه نشد و باید در گام دوم انقلاب اسلامی توجه ویژهای بدان مبذول گردد، توجه به مبانی عقلی، فلسفی و الهیاتی علوم و دانشهای جدید است و تولید دانش و محتوای علمیِ اسلامی-انسانی است که پیشنیازهای آن ارتباط علوم عقلی اسلامی با دیگر علوم میباشد.
علی پور تصریح کرد: ازاینرو در گام اول اسلامیسازی دانشها در جمهوری اسلامی به دلایل مختلف که یکی از آنها بیتوجهی به مبانی فلسفی علم بود، تحقق نیافت و این امر مسئولیت نخبگان و متفکران را در جامعه اسلامی و در راستای بیانیه گام دوم انقلاب دوچندان میکند. در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، توجه اساسی به این امر شد و در تمدن اسلامی مبنای الهیاتی و دینی و در واقع فلسفه الهی مبنای همه دانشها بود و پیشرفت سریع و رواج روزافزون تمدن اسلامی ناشی از همین امر بود.
در ادامه عبدالله نصری، استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: با محدودیتهایی که در جامعه ما هست، روشن نیست که ارتباط این مقدمات با اصل بحث چیست. باید تنقیح مفاهیم شود؛ زیرا هنوز منظور از علم دینی را ما روشن نکردهایم. هنر دینی به چه معناست؟اساساً امر دینی به چه معناست؟ مبنای دینی برای علم چه معنایی میتواند داشته باشد. آیا انتخاب معیارهای متفاوت در مبانی میتواند بناهای متفاوتی بیافریند. البته ما تأثیر علوم عقلی بر دانشی مانند علم اصول را انکار نمیکنیم، ولی از منظر فلسفه تحلیلی، باید مفاهیم مطرح در این مباحث بهخوبی تحلیل گردد و تا ایضاح مفهومی نشود، نمیتوان به این موضوعات بهروشنی پرداخت. نیز باید شرایط و عوامل تأثیرگذار بر ایجاد علم دینی (فردی و اجتماعی) روشن گردد. درواقع خلط مفاهیم و روشننبودن تعریفها و مبادی بحث اشکال اصلی مباحث مطرحشده است.
در ادامه علیپور در پاسخ گفت: تأثیرگذاری علوم عقلی بر دانش روشن است. مراد تأثیر کلی نیست، بلکه تأثیرگذاری جزئی مراد است. مبنای علم میتواند دنیاگرایانه/آخرتمحور یا انسانمحور/خدامحور باشد. پس مبانی فکری و عقلی در خروجی علوم تأثیرگذار است.
در ادامه فتحعلیخانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: بهطورکلی ربط و نسبت میان مبانی فلسفی و شاخههای دانش بلکه هنر و تکنولوژی برقرا است. این امر در غرب روشنتر تبیین شده است و در میان ما همچنان مشکوک است. اینکه یک عالم اصولی چگونه مبانی عقلی و فلسفی را در علم خود نمایانده است، چندان تنقیح نشده است. بیشک ذهن متفکران غربی با ذهنیت متفکران ما یکسان نبوده و مبانی متفاوتی بر اینها حاکم بوده است.
نصری افزود: تأثیرگذاری مبانی فلسفی در دانش انسان بسیار جدی است و این امر حتی در میان افراد مسلمان هم میتواند گونههای متفاوتی داشته باشد؛ برای نمونه درحالیکه بسیاری از علما با افرادی مانند مولوی و اشعار و مباحث او مخالفت میکنند، علامه محمدتقی جعفری بارها میفرمودند اندیشههای ملای رومی میتواند مبنای علم دینی در جامعه اسلامی قرار گیرد. علامه به علوم عقلی خیلی توجه داشت و درحالیکه حتی در بستر اندیشههای صدرایی نمیاندیشد، مبانی فکری او بسیار با اندیشههای غربی در تعامل است.
علیپور در پایان و در جمعبندی مباحث خود افزود: اتفاقاً و برخلاف تصور برخیها در جامعه ما، مولوی علوم عقلی را در خود جمع کرده است و باید از این ظرفیت بهرههای لازم برده شود. نیچه درباره سیر اندیشهها و تفکرات غربی مینویسد: در عصر جدید تمام ارزشهای گذشته بیارزش شده است؛ یعنی مبانی فلسفی و اخلاقی در عصر او عوض شده بودند. بنابراین، اگر مبانی فلسفی و بهتبع آن بنیانهای اخلاقی جامعه را عوض کنیم، خروجیهای متفاوتی خواهیم داشت. تمام علوم امروزی با مبانی خاص خود شکل گرفتهاند و با همان مبانی غربی در دانشگاههای ما تدریس میشوند، و میدانیم که این مبانی فلسفی با اصول اسلامی سازگاری دقیق ندارند؛ برای مثال، در بحث رابطه نفس و بدن فیزیکالیسم تنها بر جسم و بدن فیزیکی انسان تکیه دارد، ولی حکمت متعالیه صدرایی در این موضوع اصالت را به نفس میدهد، و این دو فلسفه میتوانند مباحث فلسفی متفاوتی را پشتیبانی کنند و خروجیهای متفاوتی داشته باشند؛ ازاینرو پیامدهای انسانشناسی فلسفی و دینی در کلیه علوم انسانی و تولیدات آن بروز و ظهور خواهند داشت. این همان چیزی است که مقام معظم رهبری فرمودند عقبه سیاسی-اجتماعی فلسفه اسلامی بایستی پیریزی و دوام داشته باشد.