سینمای آلمودوار شاید سینمای مورد توجه عموم مخاطبان نباشد اما موضوعاتی که او در قالب آثارش برای ما نمایش می‌دهد، تکه‌ای از زندگی است که شاید کمتر مورد توجه مردم عادی باشد.

خبرگزاری مهر- گروه هنر- سیدسعید هاشم‌زاده: شاید این علت بسیار جسارت‌برانگیز باشد اما «رنج و افتخار» ساخته پدرو آلمودوار یکی از بهترین آثار اوست. یک دهه، بعد از «وولور» حالا شاهد فیلمی منسجم و دارای ارزش‌های زیبایی شناختی از او هستیم.

سینمای آلمودوار شاید سینمای مورد توجه عموم مخاطبان نباشد اما موضوعاتی که او در قالب آثارش برای ما نمایش می‌دهد، تکه‌ای از زندگی است که شاید کمتر مورد توجه مردم عادی باشد. تکه‌ای عاشقانه و در عین حال ساده از زندگی همانطور که کارگردان مولفی چون تورناتوره در سینمای ایتالیا چنین موضوعاتی را مورد تأکید خود قرار می‌دهد؛ ساده، عمیق و بی‌آلایش.

اما تفاوت‌های زیادی میان آلموودوار و تورناتوره وجود دارد. آلموودوار لهجه و نگاهی اسپانیایی دارد، چون خودش اسپانیایی است، اتمسفر معاصر این کشور و حتی شکل ارتباطات را به نمایش می‌گذارد و به خوبی می‌داند که تجربه زیستی‌اش در این زمینه او را منحصر به فرد کرده است. تجربه زیستی در اسپانیای معاصر که البته آن را نمی‌توان با اسپانیای دهه‌های گذشته پیوند نداد.

به هرحال «رنج و افتخار» فیلم تازه آلمودوار است، کارگردانی که اهالی جشنواره کن دوستش دارند، جوایز زیادی به او داده‌اند و آنتونیو باندراس هم برای همین اثر، یعنی «رنج و افتخار»، جایزه بهترین بازیگر این فستیوال را در سالی که گذراندیم از آن خود کرد.

چرا خوب - چرا بد؟

«رنج و افتخار» را می‌توان یک داستانگویی بی‌آلایش و بدون خرده داستان‌های اضافه دانست. داستانی که میان گذشته و امروز یک کارگردان، که آن را می‌توان خود آلمودوار دانست، پیوندی درست و بجا برقرار می‌کند و دقیقاً نام اثر را در اتمسفر فیلم گسترش می‌دهد؛ رنج کشیدن کارگردانی که در حال مرگ است.

او دوره پایانی زندگی‌اش را می‌گذراند و می‌داند که دیگر تمام است. اما افتخارش همین زندگی است که نصیبش شده، زندگی که داشته و به همین خاطر فیلم به گذشته سرک می‌کشد، گذشته‌ای که در واقع خود یک فیلم و اثر هنری است؛ چنانچه در پایان نیز متوجه ساختگی بودن آن می‌شویم.

بازی باندراس در بهترین کیفیت خود قرار دارد. یک شخصیت‌پردازی درست و یک بازی بجا بدون کلیشه‌های پیشین و خارج از عادت. باندراس هرگز اینچنین درونگرایانه بازی را ارائه نداده بود و باید اعتراف کرد که همین ویژگی جایزه کن را برای او به ارمغان آورده است.

در این میان شاید رک‌گویی و جسارت آلمودوار در عواطف و ارتباطات، برخی را آزرده خاطر کند، اما باید گفت پیوند فرهنگ معاصر و گذشته اسپانیا چنین برانگیختگی‌ای را می‌طلبد، چنانچه این فرهنگ در قرار پیشین با لورکا و شخصیت‌ها و اعمال افسار گسیخته‌شان شناخته می‌شود. شخصیت‌ها، رنگ‌ها، اتمسفر و رفتار آن‌ها در اثر آلموودوار نیز اینچنین است و این یک خصیصه فرهنگی / رفتاری است که وارد فیلم شده است.

«رنج و افتخار» را البته با فاصله می‌توان یکی از عادی‌ترین داستانگویی‌های آلموودوار در سینما به حساب آورد، به خصوص هنگامی که آن را با «پوستی که درون آن زندگی می‌کنیم» به مقایسه در آوریم.

بهترین سکانس؛ یک فاصله‌گذاری هوشمندانه

سکانس پایانی شاید بهترین باشد. سکانسی که چند بار در فیلم تکرار می‌شود بدون اینکه بدانیم نوستالژی سالوادور از زندگی زاغه‌نشینی با پدر و مادرش، یک خاطره نیست، بلکه صحنه‌ای ست از فیلمی که خود او دارد می‌سازد. مادرش با بازی پنه لوپه کروز از جایش بر می‌خیزد و پسرش را نگاه می‌کند، می‌خندد، دوربین عقب می‌کشد و در لانگ شات بوم من (نگه دارنده بوم صدابرداری) دیده می‌شود و متوجه می‌شویم که تمامی فصول گذشته فیلمی بوده که سالوادور از زندگی خود ساخته است.

این فاصله‌گذاری هوشمندانه، معمای آن چیزی که در ذهن سالوادور می‌گذشته را نشانمان می‌دهد و افشا می‌کند؛ سالوادور در واقع فیلم خودش را می‌سازد. همانند آلمودوار که گویی تجربه زیستی‌اش را جلوی دوربین آورده است.

اگر از این فیلم خوشتان آمد...

حتما فیلم‌های قبلی آلمودوار همانند «وولور» و یا «با او سخن بگو» پیشنهاد می‌شود و در کنار این فیلم‌ها از این فیلمساز می‌توان به فیلم‌های تورناتوره چون «باریا» و «سینما پارادیزو» نیز اشاره کرد که می‌توانید از نگاه بگذرانید.

نگرش‌های نقادانه‌ای که می‌توانید دنبالش کنید...

بیش از هر نگرش دیگری تمرکز «رنج و افتخار» بر روی فرهنگ زیستی اسپانیا در طول قرن پرحادثه‌ای که گذرانده و در واقع تمرکز بیشتر روی رفتارشناسی مردم آن می‌تواند مورد مطالعه قرار بگیرد.