ویروس کرونا همچنان که ریشهشناسی واژهاش نشان میدهد اکنون به واقع تاج بر سر نهاده و پادشاه بلامنازع جهان است. کرونا ویروسهای پرندگان در دهه ۱۹۳۰ و انواع انسانی آنها نخست طی دهه ۱۹۶۰ میلادی شناسایی شدند. سارس و مُرس بیماریهای همهگیری بودند که طی قرن حاضر توسط خانواده کرونا ویروسها پدید آمدند؛ اما شناسایی یک کرونا ویروس «جدید» به منزله عامل بیماری کووید ۱۹ در دسامبر ۲۰۱۹ در ووهان چین بود که زمینه سلطنت – دست کم چندماهه- ویروسها را بر همه عرصههای زندگی انسانی، از سطح درونفردی گرفته تا روابط بینالملل فراهم کرده است.
«عصر پساکرونا»، «نظم جدید کرونایی»، «کرونائیسم» و غیره برخی از مفاهیم و اصطلاحاتی هستند که تلاش میکنند تا شرایط جدیدی زندگی بشری پس از سلطه یک ویروس همهگیر جهانی را مفهومپردازی و تئوریزه کنند. مهابت شگرف این بیماری نوپدید عالمگیر چنان است که بزرگترین اندیشمندان معاصر جهان همگی دست به قلم بردند تا از منظر رویکرد نظری- مطالعاتی خود، فهمی از آن به دست آوردند و آن را با تمناکنندگان مشتاق و دلنگران اندیشههایشان به اشتراک بگذارند، باشد که مرهمی- هرچند گذارا- باشد بر این هراس جمعی جهانی و تشویشهای معرفتشناختی و هستیشناختی.
در این نوشتار تلاش این است تا بصریبودن همهگیری امر کرونایی در تلاقی میان فرهنگ دیداری، صفحه نمایش و جایگیرشدن رسانههای اجتماعی در زندگی روزمره مورد کنکاش قرار گیرد. درواقع، موضوع اصلی این نوشتار این است که چگونه تشویش تشدید شده از کرونا در برهه خاصی روی میدهد که این برهه زمانی عامل تعینبخش در همهگیری کروناهراسی است.
در قرنطینههای خودخواسته یا دگرخواسته (ناشی از الزام دولتی- فشار خویشاوندان هراسان از فقدان ما) که ناگزیر هستیم تا دیوارهایی نامرئی دور خود بکشیم و تا حد ممکن «تماس» های اجتماعی را کاهش و بر دوریگزینی از دیگران بیفزاییم، آنچه واسطه میان ما و جهان است صفحه نمایش است. به عبارت دیگر، ظهور امری بصری در تلاقی با اوجگیری رسانههای اجتماعی که با کارافزارهای تلفنهمراه قرین شدهاند سبب شده تا امر اجتماعی روی صفحه نمایش از نو مفهومپردازی و عملی شود. از زمان گنجاندهشدن دوربینهای تصویربرداری در تلفنهای همراه، امر بصری و اشتراکگذاری به بخشی از منطق رسانههای اجتماعی تصویر تبدیل شده است. به عبارت دیگر، همانطور که «یوزه فن دایک» گفته است، «اشتراکگذاری به یک فعل اجتماعی تبدیل شده است». و یا همانطور که «نیکلاس جان» میگوید، اشتراکگذاری نه تنها بخش محوری نحوه زیستن ما در عصر معاصر بلکه مدلی از درمانگری نیز هست.
کرونا همچنان که به سرعت مسیر شرق تا غرب عالم را در چشمبههمزدنی پیمود و بسیاری از انگارههای رسانههای جریان اصلی غربی را در مورد میزان رفاه و اقتدار نظام اقتصادی- اجتماعی- درمانی غرب فروریخت و به ما فهماند که برخلاف نظر خوشبینانه «یووال نوح هراری» درباره پیشرفت فناورانه بشری-دستکم تا چند ماه آینده- این بیماری همهگیر ورای قدرت درک بشر، یک تراژدی مهارنشدنی است که جان صدها هزار نفر را خواهد گرفت، تصاویر حرفهای و کاربرساخته از آن نیز به سرعت در پیامرسانها و شبکههای اجتماعی به اشتراک گذارده شد.
فارغ از جدالهای چینی- آمریکایی در مورد نحوه نامگذاری و منشأ آن، ما در قرنطینههایمان مصرفکننده انبوه قالبهای مختلف محتواهایی هستیم که همه کاربران رسانههای اجتماعی تصور میکنند به شکلی آئینی و به مثابه وظیفه و کرداری مقدس موظف هستند تا آنها را تولید و به اشتراک بگذارند و به تبشیر و انذار «دنبالکنندگان» خود بپردازند. طیفی از محتواهای گوناگون: از چهرههای پرستاران فداکار عمدتاً زن با رد و کبودی برجای مانده از کاربرد ماسک طی ساعتهای متوالی تا شایعات و اخبار جعلی درباره تولید زودهنگام واکسن و داروی کرونا.
ما منفعلانه، هراسان و بیمناک از اینکه این میکروارگانیسم ما را به کشاکش زیستن و مرگ و فنا بکشاند یا اینکه ما ناقل و حامل این منادی مرگ برای خویشاوندان و نزدیکترین اطرافیانمان باشیم، به روایتهای بصری برساخته روی صفحه نمایش مینگریم که شکلی ویروسگونه در شبکه اجتماعی اطرافیانمان دست به دست میشوند و به شکلی آسیبشناختی بر روح و روان ما چنگ میاندازند و تشویشهایی هستیشناختی بر ما تحمیل میکنند و ما را وادار میکنند تا درباره مسیری که پیمودهایم و مسیری که شاید دیگر نپیماییم عمیقاً تأمل و بازاندیشی کنیم. از جمله به این تناقض مضحک بیندیشیم: ما انسانهای فارغ از بند از اجتماع میگریزیم و خود را در زندانهای خانگیمان به حصر خانگی میافکنیم اما در جای دیگر انسانهای دربند از ترس کرونا از بند میگریزند و به دامن کروناآلود جامعه پناه میبرند!
از منظری دیگر، همه ما کاربران مستأصلی که گول نویدهای مگاترندهای فناوریهای نوین و عناوین پرطمطراقی همچون هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی، رباتها و هوش مصنوعی را خوردهایم- در زمینه اجتماعی ما شاید نه اما حداقل در بستر غربی که بدیهی است- تنها کاری که از دستمان برمیآید، علاوه بر خاصیت آرامشبخش و رواندرمانه اشتراکگذاری تصاویر کرونایی در میان اجتماع مجازیمان- این است که نادانسته و ناخواسته به عنوان نیروی کار در خدمت فرایند دادهایشدن باشیم. به این معنا که خلاقانه و نوآورانه پستهایی تولید کنیم، در زیر آنها هشتگهایی درج کنیم و به این شکل اطلاعات، نگرانیها، احساسات، عواطف و باورهایمان را به شکل دادهها در اختیار شرکتهای بزرگ پلتفرمی قرار دهیم تا آنها این کلان دادهها را تحلیل و از آنها درآمدزایی کنند و شیوههای تولیدگری آتی ما را در قالب الگوریتمها جهتدهی کنند و یا به عبارت دیگر بیش از تعامل اجتماعی بصری ما را در رسانههای اجتماعی تصویری به شکلی الگوریتمی برنامهریزی کنند.
ما همچون عملههایی خستگیناپذیر با این خیال کاذب که پلتفرمهای آنلاین سخاوتمندانه بستری فراهم کردهاند که خواه شناس و خواه ناشناس آزادانه به تولید و مصرف محتواهای تصویری بپردازیم، به شکلی بیوقفه تصاویری از جهان کرونازده را ثبت و ضبط و با دیگران به اشتراک میگذاریم اما غافلیم که این کردار همکارانه مقدس ما چیزی نیست جز خدمت به بازتولید روابط سلطه و افزایش شکاف و نابرابریهای اجتماعی. آنچنانکه این پلتفرمها به سرعت به باشگاه یونیکورنها (استارتهایی با ارزش بیش از یک میلیارد دلار) میپیوندند اما بسیاری از کاربران آنها در جایجای جهان قادر به پرداخت اجارهبهای خود نیستند و بسیاری از آنها به ناگهان شغل خود را از دست میدهند. اما همچنان که که هراسان به تصاویر ویدئویی- جعلی یا واقعی- بمانند گورهای جمعی مهیاشده برای مردگان کرونایی مینگرند، نمیدانند که به این طنز تلخ ویدئویی منتشرشده در یکی از صفحات اینستاگرام چه واکنشی نشان دهند: از قرنطینه بیرون بیایند یا از گرسنگی بمیرند.
واشنگتن پست به نقل از یک استاد واکسنشناسی دانشگاه آکسفورد اعلام کرده است که هشتاد درصد امکان دارد تازه در ماه سپتامبر (شهریورماه) واکسن مختص کووید ۱۹ ساخته شود؛ شاید هم دیرتر و شاید هم زودتر. اما با این همه ما در این برهه زمانی خاص مجبوریم بیش از پیش انزوای اجتماعی را تحمل کنیم و تعاملات اجتماعی خود را باواسطه، روی صفحه نمایش تلفنهای همراهمان پیگیری کنیم، اما این بصریبودگی زندگی روزمره کرونایی ما در قرنطینههایی که دیگر الزاماً در هم شکسته میشوند، دارای برخی دلالتها برای نحوه برساخت جهان، درک رویدادهای جهانی، بازنمایی خود، کالاییشدن محتواهای بصری و مشارکت جمعی در برساخت این رویداد عالمگیر است.
نکته. این نوشته وامدار ایدههای نظری و مفاهیم این افراد است: یوزه فن دایک، یاسمین ابراهیم، تاینا باچر، یووال نوح هراری.