عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی گفت: همه تلاش امام رضا(ع) این بود که سفر به خراسان نه تنها بر مردم آن زمان، تأثیر داشته باشد بلکه تأثیرات تمدنی به درازای تاریخ تمدن اسلام داشته باشد.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_ سیدجواد نقوی: پذیرش ولایتعهدی توسط حضرت رضا (ع) این سوال را برای ما به وجود می‌آورد که آیا این سیره و کنش‌های حضرت در این مقطع می‌تواند برای حکمرانی امروز ما به کارآید یا خیر. موضوعی که با حجت الاسلام والمسلمین امیر محسن عرفان عضو هیئت علمی گروه تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه معارف اسلامی قم ذیل آن به گفت‌وگو پرداخته ایم که در ادامه می‌خوانید

*در مورد نوع عمل و کنشگری که حضرت در دوران ولایتعهدی، حضرت انجام می‌دادند یکی از سوالات مهم این است که از چه منظر و با چه روش شناسی می‌توانیم بهره ببریم تا ضمن بازخوانی این مقطع، بتوانیم برای حال نیز از آن استفاده کنیم؟

به نظرم این سوال را این گونه باید بسط داد که چه نوع مهندسی فرهنگی در سیره امام رضا و فرهنگ رضوی وجود دارد. ولایتعهدی امام رضا (ع) با نگاه اولیه یک تهدید فرهنگی برای جامعه امامیه و امام رضا (ع) بود ولی حضرت با الگوی رهبری بصیر این تهدید فرهنگی را به فرصت فرهنگی و تمدنی کردند. برای جامعه امروز ما همین فرصت جویی فرهنگی و تمدنی می‌تواند یک الگو باشد یعنی امام رضا (ع) تهدیدی را به فرصت بدل کردند و بیشترین استفاده را نیز از آن فرصت سازی خود نمودند. در باب چرایی این مسئله که اساساً چگونه پیشنهاد ولایتعهدی به امام یک تهدید فرهنگی بود باید چند نکته را متذکر شد.

اولاً مامون به دنبال فرونشاندن جنبش‌های فعال اجتماعی شیعی در جامعه بود و در همین راستا یکی از مهم‌ترین راهبردها برای کنترل و نهفته و راکدسازی این جنبش‌ها، این پیشنهاد به امام بود که تا حدی نیز مامون با این کار به موفقیت‌هایی رسید. نکته دوم این بود که مأمون با پیشنهاد ولایتعهدی امام رضا (ع) در صدد بود تا امام را متهم به ریاست طلبی کند و اینگونه به جامعه نشان بدهد که اگر علویان و فرزندان حضرت زهرا (س) حکومتی را نپذیرفته اند به این دلیل است که زمینه برای آن‌ها فراهم نبوده و الآن با این پیشنهاد این زمینه فراهم شده و علی بن موسی الرضا نیز آن را پذیرفته است. نکته سوم، بحث تلاش برای مشروعیت بخشی به حکومت عباسی بود. خلافت عباسی به شدت با چالش مشروعیت مواجه بود و طبیعی بود که با ولایتعهدی شخصیت بزرگی چون امام رضا (ع) این چالش برطرف شود. نکته بعدی تلاش مأمون برای جلب نظر ایرانیان بود تا بتواند آن‌ها را به سمت خود جذب کند. در این میان مهم‌ترین نیتی که مامون از پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا (ع) داشت، کنترل حضرت با توجه به دوری شهر مدینه با پایتخت خلافت عباسی داشت.

امام رضا (ع) در صدد حاکمیت صالحان بر روی زمین بودند و افق تمدنی از نظرگاه امام رضا (ع)، حاکمیت کارگزاران صالح بر روی زمین و نه صرفاً حاکمیت یک قوم و قبیله در منطقه جغرافیایی خاص بود

جالب اینجاست که امام رضا (ع) با مهندسی تمدنی این تهدید فرهنگی را به یک فرصت بدل کردند. آنچه که امروزه برای جامعه ما در سبک و سیاق رهبری امام رضا (ع) می‌تواند تبدیل به یک الگو شود، بررسی چگونگی چرخش این تهدید فرهنگی به یک فرصت بزرگ است. دلیل اینکه نیز می‌گوئیم این تهدید فرهنگی تبدیل به یک فرصت شد، چهار دلیل را ذکر می‌کنم؛ اولاً نفوذ فرهنگی و اجتماعی امام رضا (ع) یعنی اگر چه مأمون و عباسیان قدرت داشتند ولی عنصر اقتدار برای امام رضا (ع) بود. مهم‌ترین شاهد تاریخی بر اقتدار حضرت و نفوذ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایشان نماز عیدی است که قرار بود امام رضا (ع) بخواند.

مأمون عباسی به حضرت برای برپای نماز عید پیشنهاد داد و امام رضا (ع) در برابر این پیشنهاد متذکر شدند که اگر بخواهم نماز عید بخوانم به سبک و سیاق جدم رسول الله (ص) و امیرمومنان (ع) نماز خواهم خواند. شما گزارش‌های تاریخی را ببینید تا متوجه شوید که حضرت برای برپایی این نماز با قلب و دل مردم چه کرد تا جایی که به مأمون خبر رساندند که اگر نماز برپا شود دیگر نشانی از خلافت عباسی باقی نخواهد ماند و مأمون اجازه نداد تا نماز عید به امامت امام رضا (ع) برگزار شود.

این مسئله نفوذ فرهنگی حضرت را می‌رساند که اگر چه قدرت در دست خلفای عباسی بود ولی اقتدار برای امام رضا (ع) بود. نکته دوم در تبدیل این تهدید به فرصت، سنخ رهبری امام رضا (ع) بود که مشاهده می‌کنیم رهبری ایشان از سنخ رهبری سازمانی و سیاسی نبود. به عبارت دیگر اگر چه پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا (ع) شد اما رهبری حضرت، رهبری بر قلب‌ها و دل‌ها بود و مهم‌ترین شاهد تاریخی بر این امر، گزارش‌های فراوان تاریخی از استقبال از حضرت در نیشابور است. نکته بعدی در چرخش از تهدید به فرصت، عدم انحصار اهداف حضرت به نژاد و قوم و قبیله است. امام رضا (ع) در صدد حاکمیت صالحان بر روی زمین بودند و افق تمدنی از نظرگاه امام رضا (ع)، حاکمیت کارگزاران صالح بر روی زمین و نه صرفاً حاکمیت یک قوم و قبیله در منطقه جغرافیایی خاص بود.

در نهایت چهارمین نکته‌ای که باید در تبدیل این تهدید فرهنگی به فرصت نشان بدهید این است که این قضیه یک حرکت رو به جلو مبتنی بر سیاستگذاری و خط و مشی گذاری فرهنگی بود. به عنوان مثال زمانی که امام رضا (ع) به توس فراخوانده شد همه تلاش حضرت این بود تا این فراخوانده شدن و مسیر رسیدن به طوس یک پیامد فراتاریخی داشته باشد. یعنی نه تنها بر مردم آن زمان، تأثیرات کوتاه و بلند مدت داشته باشد بلکه تأثیرات تمدنی به درازای تاریخ تمدن اسلام داشته باشد.

به عبارت دیگر مهاجرت امام رضا (ع) به ایران به جهت سنخ مدیریت قدسی و متعالی ایشان، بزرگترین تأثیر فراتاریخی را در گستره تاریخ برجا گذاشت و می‌شود گفت که از زمره هجرت‌های تمدنی در تاریخ اسلام است. اگر بزرگترین هجرت تمدنی در تاریخ اسلام، هجرت پیامبر از مکه به مدینه است و بعد از آن هجرت امیرمومنان از مدینه به کوفه را نام ببریم، هجرت امام رضا (ع) از مدینه به مرو را نیز بواسطه برون داد و دستاوردهای بی نظیر آن در ایران و اسلام می‌توان از این سنخ و با این اهمیت بدانیم. بنابراین ما با شاخصه‌ها معتقدیم که امام رضا (ع) تهدید تمدنی ولایتعهدی را به یک فرصت فرهنگی تبدیل کردند.

فرهنگ رضوی به ما در کشف راه حل های جدید و تفکر مجدد در مدل تمدن غرب و نگاه به اراده و اختیار انسان کمک می‌کند

*نکته‌ای که فرمودید درست است، اما اگر بخواهیم فرهنگ رضوی را در دوران مدرن و با این مدل حکمرانی‌های نوین دوباره به جریان بیندازیم، چه باید بکنیم؟ چرا که نگاه تمدنی بواسطه مواجهه با پدیده پیچیده مدرنیته سخت‌تر شده است؟

ما اگر بخواهیم سبک زندگی امام رضا (ع) و فرهنگ رضوی را به مثابه نقشه راه زندگی فرهنگی در دوران مدرنیته قرار دهیم بایستی چند نکته را در نظر داشته باشیم. نکته اول عرضه سازی مبتنی بر فرهنگ رضوی است یعنی تلاش کنیم هنجارهای فرهنگی ما برآمده از فرهنگ رضوی باشد. یکی از مهم‌ترین ظرفیت‌های فرهنگ رضوی، ظرفیت استخراج سازی هنجارها و ارزش‌های فرهنگی است. مثال و مصداق این نکته این است که امام رضا (ع) وقتی وارد نیشابور شدند و با استقبال بی نظیر روبرو شدند، روایتی را خواندند که «کلمه لا اله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» و در ادامه گفتند «ولکن به شروط‌ها و انا من شروط‌ها» که این حرف نشان می‌دهد حضرت با این کار تلاش در هنجار سازی دارند. امام تاکید می‌کنند که تشیع اعتقادی، دیانت تمدنی و سعادت اخروی را به دنبال دارد.

الآن نیز در مواجهه با مدرنیته و سبک زندگی غربی باید به صورت مداوم در بازتولید هنجارهای کهن و معتبر اسلامی دقت نظر داشته باشیم کما اینکه در مقوله صیانت تمدنی، امام رضا (ع) به نقش انسان کامل در ساختار و اضلاع تمدن اسلامی تاکید دارند. آنجا که می‌فرمایند «الامام الدلیل فی المهالک، من فارقه فهالک» امام نقشه راه و چراغ راه در مهالک است. ما در مبارزه با سبک زندگی غربی و مدرنیته باید توجه به نقش انسان و ولایت پذیری او در این مقوله داشته باشیم و بدانیم مبتنی بر فرهنگ رضوی باید به دنبال الگوسازی برویم. سعی کنیم الگوهای ارزشی، رفتاری و عاطفی امام رضا (ع) در مواجهه با سبک زندگی فرهنگ غربی و مدرنیته را مدنظر قرار دهیم. به عنوان نمونه امام رضا (ع) در مدت زمان حیات شأن و زمانی که ولایتعهدی را بر عهده داشتند یک نمونه متعالی از سبک زندگی را نشان دادند.

همه ما قضیه حضور حضرت در حمام عمومی در توس و درخواست کیسه کشیدن یک فرد عادی از حضرت را شنیده ایم. آیا اجابت درخواست این فرد توسط حضرت در حالی که ایشان ولیعهد هستند، خود یک الگو برای حکمرانان نیست. در گستره تاریخ مهم‌ترین عامل اضمحلال تمدن اسلامی اشرافیت کارگزاران بوده است به همین دلیل حضرت به شدت با اشرافیت دولتی کارگزاران مخالف بوده است چرا که سبب ایجاد گسست در سطح جامعه می‌شود. امام رضا (ع) می‌فرمایند که «مَن لَقِیَ فقیرا مُسلِما فَسَلَّمَ علَیهِ خِلافَ سَلامِهِ علَی الغَنیِّ، لَقِیَ اللّه َ عَزَّ و جلَّ یَومَ القِیامَةِ و هُو علَیهِ غَضبانُ» هر کس با مسلمانی فقیر رو به رو شود و به او سلامی متفاوت با سلامی کند که به ثروتمند می‌کند، روز قیامت خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند در حالی که خدا از او در خشم است.

بنابراین بعد از ارزش سازی فرهنگی باید به دنبال الگوسازی فرهنگی از فرهنگ رضوی در مواجهه پیامدهای تمدن غرب و مدرنیته باشیم. نکته سوم این است که فرهنگ رضوی به شدت توان تجهیزگری و توانمندسازی دارد کما اینکه در حیات امام رضا (ع) شما می‌بینید که یاران حضرت چون زکریا ابن آدم اشعری و دیگران در این مکتب و تحت این فرهنگ تربیت می‌شوند. نکته چهارم ظرفیت انگیزه سازی فرهنگ رضوی است، به عبارتی فرهنگ رضوی قدرت انگیزشی جامعه را ارتقا می بخشد و با تحلیل رفتن انگیزشی جامعه مقابله می‌کند. یعنی هم انگیزه‌ها را بازتولید می‌کند و هم جهت می‌دهد و هم نقش پایدارکنندگی دارد.

این را نیز می‌توانیم از عقل گرایی و علم آموزی حضرت در سیره ایشان و استدلال ورزی ایشان در مناظرات استخراج کنیم. ابطال دیدگاه‌های رقیب در مناظرات از سوی حضرت و برجسته سازی امور کلان و راهبردی را باید با یک نگاه خلاق و نوآورانه در فرهنگ رضوی مورد مداقه و مطالعه قرار دهیم. پس انگیزه سازی متعالی در کنش تمدنی یکی از ظرفیت‌های فرهنگ رضوی است. پنجمین نکته چشم انداز داشتن و دوراندیشی در فرهنگ رضوی است. امام رضا (ع) در صدد هستند تا دوراندیشی در فرهنگ رضوی را به دیگران منتقل کنند. امام رضا می‌فرمایند که «مَنْ کَانَ مِنَّا وَ لَمْ یُطِعِ اللهَ فَلَیْسَ مِنَّا» هر کس خودش را با ما بداند و خدا را اطاعت نکند از ما نیست. یعنی حضرت در دوراندیشی می‌گویند که شما برای اینکه متصف به فرهنگ رضوی باشید باید محبت و معرفت، اطاعت و حمایت امام را به همراه داشته باشید و معرفت حقیقی به امام نیز به این معناست که امام از شما راضی باشد.

*دقیقا نکته اینجاست که در مواجهه با انسانی که زندگی اش با ملال همراه است و منفعت طلبی بخش عمده ای از شخصیت او را شکل داده است، چگونه باید با توجه به فرهنگ رضوی با او برخورد کرد؟

مهم‌ترین شاخصه فرهنگ رضوی، تحول گرایی آن است. به این معنا که فرهنگ رضوی می‌تواند فرهنگ جامعه را ارتقا و توسعه ببخشد و آگاهی و پذیرش برای مأموریت و مقصد را نیز ایجاد کند. به عبارت دیگر فرهنگ رضوی فرهنگ تحول گراست چرا که می‌تواند انسان‌ها را به دیدن فراسوی منافع خویش و دیدن مصالح جامعه اسلامی آماده کند. شاید این سوال مطرح شود که این تحول گرایی به چه نحو و سنخی در روزگار کنونی ما امکان پذیر است. به نظرم سه شاخصه مهم در فرهنگ رضوی است که این ها می‌تواند بعضی از نگرش‌های برآمده از تمدن غرب و مدرنیته را اصلاح کند.

اول اینکه فرهنگ رضوی با شاخصه‌های بی نظیری که دارد تعریف حل مسئله را برای مخاطب ارتقا می بخشد. فرهنگ رضوی به ما در کشف راه حل های جدید و تفکر مجدد در مدل تمدن غرب و نگاه به اراده و اختیار انسان کمک می‌کند. در مکتب رضوی، انسان دنیانگر است و نه دنیاگر. در این مکتب دنیا بد نیست بلکه کم است. انسان شناسی برآمده از این سنخ نگاه به دنیا، طبیعی است که تحریکی برای حل مسئله را ایجاد کند. دومین شاخصه فرهنگ رضوی به انگیزش الهامی اشاره دارد به این تعبیر که در پی برانگیختن و بالابردن انگیزش در پیروان با توسل به احساسات آن هاست.

در این روش، تلاش بر این است که احساسات و عاطفه‌ها جهت دار بشوند. شاید در روزگار ما مدرنیته توانسته است بینش‌ها و ارزش‌ها و به تبع آن رفتارها را مهندسی کند و طبیعی است برای تغییر آن ما نیازمند مدت زمان طولانی‌تری باشیم اما این ظرفیت یعنی انگیزش الهامی با تحریک هوش هیجانی و عاطفی به مخاطبان کمک می‌کند تا این زمان به حداقل برسد. سومین نکته در تغییر نگاه به ظرفیت‌های فرهنگ رضوی بحث توانمندسازی مخاطب و ارتقا آن است. طبیعی است که مدرنیته نگرش‌های ما به مسائل گوناگون را دستخوش تغییر کرده است اما این توانمندسازی به این تغییر نگاه کمک می‌کند تا انسان به سمت فطرت و وجدان اولیه خودش رجوع کند. در عین وجود داشتن این ظرفیت‌ها باید سوگمندانه گفت که نگاه ما به فرهنگ رضوی یک نگاه سطحی، حداقلی و عاطفی بوده است و بین آرمان‌ها و ظرفیت‌های فرهنگ رضوی و آنچه که در جامعه به کاربسته می‌شود فاصله زیادی وجود دارد.

دومین شاخصه فرهنگ رضوی به انگیزش الهامی اشاره دارد به این تعبیر که در پی برانگیختن و بالابردن انگیزش در پیروان با توسل به احساسات آن هاست

*حوزه علمیه برای غالب کردن گفتمان رضوی در سطح جامعه چه باید انجام دهد؟

اولاً باید اذعان کنیم که در این زمینه ما به شدت نیازمند رویکرد تمدنی حوزه‌های علمیه هستیم تا نگاه‌ها به فرهنگ رضوی عوض شود. باید بگوییم که سه رسالت کلان معطوف به سه ساحت تدبیر، رویکرد و پردازش محتوایی را در این رسالت مدنظر قرار داد. از حیث تدبیر، حوزه‌های علمیه باید در قبال فرهنگ رضوی مسئولیت پذیر باشند تا نگذارند فرهنگ رضوی مبتلا به موانع آسیب‌ها شوند. حوزه‌های علمیه باید زمان آگاه باشند و مدیریت‌های لحظه و مناسبتی را در شرح و بسط این فرهنگ کنار بگذارند. صرفاً در نظر داشتن بهانه زمان شهادت یا میلاد امام یا موقعیت مکانی شهر مشهد برای بسط این فرهنگ را نباید در نظر داشت و مدیریت لحظه‌ای، مکانی و مناسبتی را بر همین مبنا باید کنار گذاشت. از حیث روشی و رویکردی حوزه‌های علمیه باید تناقض‌ها و تعارض‌های نهادها و مراکز در نسبت با فرهنگ رضوی را کنار بگذارند.

ما الآن می‌بینیم که بعضی از کارهای فرهنگی در این حوزه با یکدیگر همپوشانی دارند و به تعبیری درگیر موازی کاری هستند. حتماً ارزیابی‌های مستمری از این حیث باید انجام شود. رویکرد کیفیت گرایی جایگزین کمیت گرایی و شخصیت گرایی شود. الآن برخی مراکز فرهنگی فعالیت‌های خودشان را در راستای فرهنگ رضوی می‌شمارند ولی وزن نمی‌کنند. رویکرد حوزه‌های علمیه در بسط فرهنگ رضوی باید یک رویکرد راهبردی باشد و اصلاً حوزه‌های علمیه نباید احساس امنیت کنند چرا که دشمن و جریان‌های انحرافی مهم‌ترین موانع بسط فرهنگ رضوی هستند. از حیث محتوایی باید معارف رضوی مبتنی بر اقتضائات زمانی و زمینه‌ای بازپیرایی شود.

کهنه گرایی ها در بسط معارف رضوی باید کنارگذاشته شود. در سیره امام رضا و فرهنگ رضوی برخی چیزها مسئله و برخی دیگر مسئله نماست و آنچه که حوزه باید به آن توجه کند، مسئله هاست. مباحث و مطالعات رضوی باید تخصص محور و نخبه شود. باید اعتراف کنیم که اگرچه ما دانشگاه علوم اسلامی رضوی داریم ولی متأسفانه هنوز امام رضا شناسی یا فرهنگ رضوی به مثابه رشته تخصصی در مقطع ارشد و دکتری یا سطح سه و چهار حوزه دیده نمی‌شود. ما مرکز مطالعات تخصصی امام رضا نداریم و فرد امام رضا شناسی که عمر خودش را در اندیشه و سیره حضرت گذاشته باشد، نداریم.