به گزارش خبرنگار مهر، هادی جانفدا، از شاعران برجسته آئینی و شعر هیئت است که علاوه بر تمرکز بر نقل درست و دقیق تاریخ و سیره اهل بیت (ع) در شعر، به جد متوجه وجه هنری و ادبی آثارش است و شاعرانگی را برای شعر آئینی واجد اهمیت فوقالعاده میداند. او معتقد است ما شعر عاشورایی حقطلبانه کم نداریم، بلکه تعدادشان بهمراتب بیشتر از اشعار عاشوراییای است که به هر دلیلی به شیوهای حقگرایانه وارد مسائل اجتماعی نمیشوند؛ اما مسئله اینجاست که اشعار دسته اول، عمدتاً در کتابها هستند و مانند اشعار دسته دوم تریبون و رسانهای همچون هیئت ندارد تا شناخته شده و تاثیرات عمومی خود را بر جای بگذارد. جانفدا پیشنهاد میدهد به جای اینکه به نقد وضعیت شعرهای موجود در هیئت بپردازیم، بهتر است برای شعرهاییهای که صرفاً به شکل مکتوب و محدود منتشر شدهاند، رسانه فراهم کنیم. گفتوگو با این شاعر جوان را در ادمه بخوانید؛
محور کلی بحث ما این است که شاعری که میخواهد شعر عاشورایی موضعمند، اجتماعی و حقطلبانه بگوید چه اقتضائاتی را باید رعایت کند؛ به طور خاص اشعاری که بتواند در ماه محرم و مراسم عزاداری دهه عاشورا در هیئتها استفاده شود؟ از نظر شما چه اقتضائاتی باید مد نظر شاعران باشد؟
به نظرم اگر شاعر، شاعر باشد این اقتضائات را با جان و دلش درک کرده و ناخودآگاه رعایت میکند. شعر عاشورایی بهعنوان پرچمدار حقانیت شیعه تقریباً از زمان شهادت سیدالشهدا (ع) شروع شده و تا امروز هم ادامه دارد و ادامه خواهد داشت. در این بین شاعران عاشورایی در زمانهای مختلف، نسبت به شرایط سیاسی جامعه وقتشان یکسری موضعگیریها کردهاند و حقطلبی را در شعرشان پررنگ کردهاند و مردم را به سمت حق و حقیقت سوق دادهاند تا بتوانند حقشان را از حکومت وقت بگیرند، نمونه آن در همین زمان انقلاب خودمان.
این اشعار حقطلبانه هم بروز و ظهورهای مختلفی داشته است، هم در اشعار کلاسیک و هم در نوحهها ظهور داشتهاند. مثلاً خیلی از شعارهایی که در تظاهرات زمان شاه توسط مردم بهصورت عمومی گفته میشد سبک و کلامشان برگرفته از نوحههای عزاداریهای ماه محرم بود؛ همان سبک نوحههایی که مردم در مجالس اهلبیت (ع) میخواندند، و اتفاقاً در همان موارد هم باز همین شاعران عاشورایی بودند که روی آن شعر میگذاشتند و آنها را در تظاهرات میخواندند. شاعران زیادی بودند مثل مرحوم «آواره همدانی»، مرحوم «مهدی تعجبی» و دیگران.
انقلاب که اتفاق افتاد، روی همه شئون زندگی انسانها تأثیر گذاشت؛ ادبیات هم از انقلاب متأثر شد و آن حقطلبی انقلابب، ادبیات را تحت تأثیر قرار داد. ما در ادبیات بعد از انقلاب میبینیم که این جریان حقطلبانه ادامه پیدا کرده است. اما یکی از اتفاقاتی که در این چند وقت اخیر افتاده و میتواند نوعی آفت برای جریان حقطلبی در شعر باشد، شعر جناحی است. ما با شعر سیاسی و شعر حقطلبانه هیچ مشکلی نداریم؛ اتفاقاً یکی از وظایف شعر این است که نسبت به اتفاقات اجتماعی و سیاسی جامعه واکنش نشان دهد، یعنی یکی از شئون جامعه، شان سیاسی آن است و هر شاعری میتواند دیدگاه سیاسی خودش را در قالب شعر اعلام کند، کما اینکه خیلی از شاعران قدیم و جدید هم شعر سیاسی گفتهاند. حالا ممکن است این شعرها به مذاق حکومتهای وقت خوش نیاید. ایرادی هم ندارد. چون هر دو سو را داریم، هم شعر موافق سیاستهای یک نظام سیاسی، هم مخالف با سیاستهای آن. ما در همین زمان خودمان هم شاعرانی را داشتیم که شعرهای سیاسی گفتند که از مواضع جمهوری اسلامی دور بوده است، شاعرانی هم داشتیم که شعر سیاسی گفتهاند و منطبق با مواضع جمهوری اسلامی بوده است. نکته این است که اینها عمدتاً شعرهای آزاد بودهاند؛ اما وقتی در مورد شعر هیئت صحبت میکنیم، قضیه کمی فرق دارد. هیئت اولاً و بالذات محل عرض ارادت به خاندان اهلبیت (ع) است. در این جایگاه شعر انقلابی و حقطلبانه جا دارد و بسیار هم خوب است. اصلاً حرکت سیدالشهدا (ع) جدای از این حقطلبی که نبوده است. اما اگر از شعری بوی جناحبندی و جناحگیری سیاسی و سیاستبازی استشمام شود به نظر من آن شعر و شاعر، از رسالت حقطلبانه دور شده است. چون جناحها و تفکرات سیاسی که الآن در کشور حاکم هستند هیچکدام نه حق مطلق هستند، و نه باطل مطلق. جبههگیری جناحین سیاسی در کشور ما اینطور نیست که یک طرف امام حسین (ع) ایستاده باشد یک طرف یزید. بالأخره اینها انسانهایی هستند که در بدنه جمهوری اسلامی در بدنه حکومت، دارای نقطه قوتها، نقطه ضعفها و اشکالاتی هستند؛ بنابراین نمیشود ما طرف یک جریان سیاسی برویم و شعرمان که قرار بوده حقطلبانه باشد به یک جریان سیاسی خاص متصل کنیم. اگر شاعر چنین کاری کند، از روح و هدف اصلی شعر عاشورایی حقطلبانه جدا شده است، چون شعر، مخصوصاً شعر مذهبی و آئینی و هیئتی آمده از حق دفاع کند، نیامده از جناحهای سیاسی دفاع کند.
متأسفانه در این چند سال اخیر برخی جاها اشعاری خوانده شد که فارغ از جریان حق و باطل، وارد یکسری جناحبندیهای سیاسی شد. به نظر من وارد شدن در جناحبندیهای سیاسی، نقطه آفت شعر هیئت است.
شاعر باید این حدود و خط و مرزها را از کجا باید تشخیص دهد؟ چون از یکسو این نکرانی وجود دارد که اگر وارد موضعگیریهای اجتماعی و سیاسی نشود کارکرد حقطلبانه را مورد غفلت قرار داده و شعرش سیاستزدایانه شده است، اما از سویی هم به قول شما این بیم وجود دارد که به فضای سیاستزده و جناحیبازیها گرفتار شود. معیارهای تشخیص این حد و مرزها چیست؟
به نظرم این را حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه شریف فرمودهاند؛ ایشان به ما امر میکنند که «حق را بشناس، بعد اهل آن را خواهی شناخت». بنا به فرمایش حضرت حق را نباید با اشخاص بسنجیم، بلکه اشخاص را باید با حق بسنجیم. وقتی شاعر حق را بشناسد، آنوقت از حق میگوید و متوجه و دلمشغول اشخاص نیست. اگر نظام جمهوری اسلامی و حرکت انقلاب حرکت حقی بوده و بر مبانی حق استوار است، ما میتوانیم همان حق را ابراز کنیم و در هیئت از آن بخوانیم. ولی وقتی ما وارد داوری درباره افراد و جناحهایی میشویم که بواسطه حضور برخی افراد مورد حمایت، یا عداوت ما قرار گرفتهاند، آنجا باید ملاحظه داشته باشیم و مثلاً طرفداری از افراد نکنیم. چون این افراد آدمهای متغیری هستند، مثلاً ما رئیسجمهوری داشتیم که قبلاً همه بچههای مذهبی و هیئتی روی سرش قسم میخوردند، ولی الآن مواضعی دارد که همین بچههای مذهبی و هیئتی نمیپسندند. پس ما در این جریان نباید متوجه و متمایل به افراد شویم. ما یک اصول و مبنایی داریم که اگر شاعر آن اصول شیعی، انقلابی و مکتبی را خوب بشناسد و طبق همان اصول شعر بگوید، به جایی برنمیخورد و همیشه مسیر حقطلبانهاش را طی میکند. ولی اگر متمایل به افراد و نظریات افراد شویم، این متمایل شدن به نظر افراد، آفت دارد.
بنابراین موضوع شناخت حق خیلی مهم است! وقتی حضرت رسول (ص)، حضرت علی (ع) را بهعنوان جانشین خودشان منصوب کردند، دلیل این نبود که علی بن ابیطالب) ع) فامیل و پسرعمو یا دامادشان بود، بلکه دلیل این بود که علی حق بود. رسولالله (ص) حق را منصوب کردند، حالا این حق هر نسبتی میخواهد با رسولالله (ص) داشته باشد. درست است که پسرعمو و داماد پیغمبر بودن یا پسر ابوطالب بودن فضیلت است، ولی همه اینها بر مدار آن حقانیت علی بن ابیطالب (ع) قرار دارد و اولویت در اینجا حق است.
با توجه به اینکه در جریان شعری سالها و دهههای اخیر بودهاید، فکر میکنید همین نگاه حقطلبانه و حقگرایانه، فارغ از اینکه بخواهد افراد را ملاک حق قرار دهد در شعر عاشورایی و شعر هیئت امروز ما نمود و بروز و ظهور داشته است؟
ما دو دسته شعر عاشورایی داریم؛ یک دسته اشعاری است که وارد محافل مذهبی میشود و آنجا خوانده میشود. یکسری هم آثار مکتوب ماست که شاعران ما مینویسند و کتابهایشان را چاپ میکنند. شاید خیلی از این آثار مکتوب به محافل مذهبی ما راه پیدا نکنند. ما در این آثار مکتوبمان به نظرم وضعیت حقگرایانه و موضعگیریهای مناسبی داشتهایم؛ یعنی در آنها به نگاه حقطلبانه سیدالشهدا (ع) خوب پرداخته شده است.
اما در خصوص شعرهایی که وارد محافل مذهبی میشود، وضعیت به شیوه دیگری است که به نظرم طبیعی است. بالأخره جلسه ماه محرم برای عزاداری گرفته میشود، آنجا یک میتینگ سیاسی و معرفتی نیست که شخص بیاید آنجا بیانیه حقطلبانه صادر کند. آثاری که وارد محافل مذهبی میشوند بیشتر آثاری هستند که به بُعد مدح و مرثیه اهلبیت (ع) میپردازد. طبیعی هم است و از اول هم همینطور بوده است. بنابراین در این اشعار نسبت به آثار مکتوب ما آن مواضع حقطلبانه کمتر استو ولی به نظر من میشود بهصورت هنرمندانه و هنری، یعنی بدون شعارزدگی این مفاهیم را وارد اشعار هیئت هم کرد.
پس معتقدید این کمبود مضامین حقطلبانه در شعرهایی که در مجالس ماه محرم خوانده میشود، یک امر طبیعی است؟
میگویم طبیعی است، چون محفل عزاداری همین است. این یک نقص نیست. مداح اهلبیت (ع) میرود شعری را انتخاب میکند که مردم با آن گریه و عزاداری کنند. تازه به نظرم در این چند سال اخیر محافل مذهبی ما یک مقدار رنگ و بوی اینطور مسائل را پیدا کرده است. ما الآن مداحانی داریم که دارند از این نوع اشعار میخوانند. نسبت به چند سال قبل، خیلی بهتر شده است. ولی همچنان معتقدم طبیعی است و این نقص محسوب نمیشود. طبیعت این محافل همین را اقتضا میکند.
ولی مشکلی که ما داشتیم میدانیم کجاست؟ چون هیئت رسانه خوبی است، آثار هیئت خوب پخش شده است، اما ما نتوانستیم آثار مکتوب عاشورایی خود (یعنی آن دسته دوم اشعار عاشورایی) را خوب ترویج کنیم و رواج دهیم. مشکل امروز ما این است.
الآن یک شاعر نهایتاً هزار جلد کتاب را چاپ میکند، چند نفر مگر میخوانند؟ هزار نفر. تازه اگر همه کتابهایش فروش برود. هزار نفر کجا، ۸۰ میلیون نفر کجا؟ بنابراین ما نتوانستیم آثار مکتوب عاشورایی را مثل هیئت که رسانه خوبی دارد و آثاری که در آنجا خوانده میشود پخش میشود، اینها را هم پخش کنیم. نتوانستیم این اشعار حقطلبانه با مضامین روز و مرتبط با جامعه خودمان را خوب منتشر کنیم. محفلی برای عرضه این آثار نبوده و ما امروز این خلأ را احساس میکنیم.
اتفاقاً رسانههای ما هم بیشتر به بازتاب همان آثاری که در محافل مذهبی ارائه شده است، پرداختهاند. هنوز که هنوز است در تاریخ ۴۰ ساله جمهوری اسلامی، تلویزیون ایران فقط یکبار یک شب شعر عاشورایی را به طور کامل پخش کرد. تلویزیون ما تمام فوتبالهای دنیا را مستقیم پخش میکند، اما کجا آمده شب شعرهای خوب و باکیفیتی که برگزار میشود را مستقیم پخش کند؟ بنابراین ما نباید دنبال نقصهای این وضعیت در هیئتها باشیم، بلکه به نظر من مهمترین مسئله این است که رسانهها به شعر عاشورایی حقطلبانه بهاء ندادهاند که امروز این خلأ را احساس میکنیم.