در پی اظهارات اخیر رئیس جمهوری ترکیه در باکو، بنیاد ایرانشناسی یادداشتی را منتشر کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، در پی اظهارات اخیر رئیس جمهوری ترکیه در باکو، بنیاد ایرانشناسی یادداشتی را به شرح زیر منتشر کرد.

بسم الله المتعال

سخنان دور از هنجار سیاسی و مخالف با حقایق تاریخی آقای اردوغان رئیس جمهور کنونی ترکیه درباره پاره تن ایران آذربایجان، موجب تعجب آمیخته با نفرت در ایران و دیگر محافل سیاسی و فرهنگی جهان شد و مانند دیگر دخالتهای پنهان و آشکار او در ایران و آذربایجان عزیز، محکوم گردید.

بنیاد ایرانشناسی پیش از پرداختن جدّی‌تر به مسئله اقوام ایرانی و شیعیان تحت ستم و محروم از حقوق بشری خود در ترکیه به ویژه برادران دلاور کُرد، فعلاً به شرحی مختصر درباره ایران بزرگ فرهنگی بسنده می‌کند و چشم به روزگاری است که اقوام و سرزمین‌های جدا شده و ستمدیده ایرانی به دامان مادر خود باز گردند. انشاالله
همه محققان تاریخ، ایرانِ تاریخی را، گستره‌ای از ماوراءالنهر و سرتاسر آسیای باختری تا دریای مدیترانه و مصر دانسته‌اند که مرزهای شمال باختری آن ارمنستان و آذربایجان و آران، از دوران دولت ماد شکل‌گرفته است.

این جغرافیای پهناور تاریخی همواره بانام اقوام، ملل و مردم ایران درخششی دوچندان یافته که از عهد کهن تاکنون در این سرزمین تاریخی زیسته‌اند. سخن از این گستره جغرافیایی و تاریخی پیوسته یادآور تمام اقوام ایرانی زبان و ایرانی‌تباری است که بانام‌هایی چون لرها و لک‌ها و مازندرانی‌ها و گیلکی‌ها و کوشی‌ها و تات‌ها و تالشی‌ها و بلوچ‌ها و پشتون‌ها و کردها و دیگر اقوام صدالبته آذری‌ها عجین گشته است. ایران پر حیات و نشاط، ایران اقوام گوناگون با تبار و نژادهای متنوعی است که فراتر از یک جغرافیای قومی در این سرزمین در کنار هم زیسته‌اند و با داشتن فرهنگ‌ها و سبک زندگی گوناگون گذشته‌ای درخشان را در تاریخ این مرزوبوم تجربه کرده‌اند هرچند حوادث و وقایع تاریخی درگذر زمان و در سایه سیاستمداران و حاکمان ضعیف، هر از چندی پاره‌ای از این مرزوبوم را به دیگر بیگانه‌ای بخشیدند؛ اما هم‌اینک صرف‌نظر از یک ادعای ارضی پیوسته می‌توان از یک پیوند مشترک فرهنگی اقوام ایرانی در این جغرافیای جدا افتاده سخن گفت.

افسوس و دریغی که بیان آن در قالب گلایه‌ها و حسرت‌ها دوران جدایی است. حسرت‌های فروخفته از جدایی از سرزمین پدری و فرهنگ مادری در زبان و شعر و ادب که خود گستره‌ای پردامنه در تاریخ ادبیات ایران‌زمین از گذشته‌های دور تاکنون است. «ادبیات حسرت» گستره‌ای عمیق و دامنه‌دار از درد و حسرت جدایی در قلمرو جان و معنا و صدالبته جغرافیا را، با خود دارد که شعرای نژاد ایرانی پیوسته در حسرت جدایی از سرزمین ایران سخن می‌گویند:

آی آراز (ارس) بیر دالغا وور، دریا کیمی توفان ائله
ظالمین ییخ قصرینی، اوز باشینا ویران ائله
«ای ارس موجی بزن‌، همچون دریا توفان کن
«کاخ ظالم را بیفکن، بر سرش ویران کن

سو ده ییل سندن آخان‌، قانه دؤنن گؤز یاشی دیر
بو اسف احوالی گؤر، توفان قوپار عصیان ائله
آنچه از تو سرازیر است‌، آب نیست بلکه اشکی است
که به خون تبدیل‌شده
این احوال تأسف‌بار را ببین و عصیان کن

***
قاضی اُول‌، انصافه گَل‌، حکم زمان وئر تازه دن
غصب اولان تورپاقلاری وابسته ایران ائله
قاضی باش! انصاف کن‌، دوباره حکم بده»
سرزمین‌های غصب‌شده را به ایران ملحق کن
یا اؤزون چک بیر کناره‌، غصب اولان مرزی گؤتور
یا ایکی روحو سازاشدیر، دل لری شادان ائله
یا خودت را کنار بکش و مرز غصب‌شده را از میان بردار»
یا دو روح را آشتی بده و دل‌ها را شادمان کن

اما در کمال تأسف و در تقابل با این حس حسرت جدایی از وطن که ندائی از آن‌سوی رود ارس برای پیوست به سرزمین گسسته پدری است برخی سیاستمدارنما که به عرصه تاریخ و ادب پای نهاده‌اند متعرض قلمروهایی از تاریخ و ادب می‌گردند که موجب تأثر و تألم اصحاب خرد و اندیشه است. ایران تاریخ یک قوم و قبیله و یک نقطه نیست.

ایران سرزمینی وسیع به گستره فرهنگ ایرانی و اقوام ایرانی است هرچند در جغرافیای امروز خود و فارغ از هر ادعای ارضی و جغرافیای تاریخی خود زنده و بانشاط فرهنگی است. این سرزمین میراث‌دار به حق و حافظ تاریخ، فرهنگ و تمدن و البته مردم دیرینه خود است. تاریخ خود گواه همزیستی و تعامل اقوام گوناگون ایرانی در سرزمین ایران و احساس همبستگی و وحدت آنان با یکدیگر است. شاید ازاین‌جهت با بسیاری از سیاستمدارانی که نتوانستند درگذر تاریخ با دیگر اقوام و ملل چون کردها و ارامنه و گاه شیعیان سرزمین خود به مدارا و همزیستی برسند تفاوت دارند.

اظهارات رجب طیب اردوغان، نواختن مارش ویژه عثمانی موسوم به «مهتر» در باکو! پاره‌ی جدا افتاده از پیکر ایران، سخنان مداخله جویانه در خصوص ارمنستان و تشابه بسیار آن با جملاتی که درباره دولت رسمی و مشروع سوریه تاکنون اظهار داشته است و از آن فراتر هم‌داستانی برگزارکنندگان آذری مراسم با نام بردن از نشانگاه‌های میراث تاریخی و طبیعی ایران‌زمین – ارگ تبریز و کوه سبلان – دراثنای برگزاری رژه نظامی مایه تأسف، تأثر و اعجاب بسیار گردید.

صاحبان اندیشه نیک می‌دانند که این رفتار نابخردانه، پیش از هر چیز، نخست تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان را هدف قرار داده است و در وهله بعد اگر از سر بی‌اطلاعی و کم‌مایگی نبوده باشد، اقدامی تحریک‌آمیز، حاصل از خیال‌پردازی‌های آقای اردوغان ارزیابی می‌گردد. آنچه از منظر رئیس‌جمهور ترکیه، ادله دست‌اندازی بر سرزمین‌های آذری‌زبان آذربایجان شناخته می‌شود، تصوری موهوم و به لحاظ شرایط سیاسی فعلی جهان، تفکری مذموم است. اگر باور تعلق زبانیِ سرزمینی همسایه محمل تسخیر و تصرف آن فرض گردد، تعلق نژادی و قومی دست‌آویزی به‌مراتب محکم‌تر محسوب می‌شود؛ گو اینکه قریب به نیمی از مردمان آسیای کوچک (ترکیه امروزی) به نژاد، فرهنگ و زبانی فارغ از زبان رسمی آن کشور تعلق دارند؛ در میان اقوام غیر ترک‌زبان، زنان و مردان غیور و گردن‌فراز کرد که پیوسته مورد هجمه افراط‌گرایان پان ترک قرارگرفته‌اند، بی‌گمان ایرانیانی هستند که همچون دیگر کردها در اقصی نقاط عالم، موطن خود را ایران عزیز می‌دانند. ای‌کاش سردمداران فتنه‌انگیز منطقه بر اساس شناختی اجمالی از تاریخ گذشته ایران فرهنگی، به خاطر آورند که ترکیه امروزی و مناطقی فراتر از آن، بخشی از سرزمین‌های نخستین ایران و متعلق به حکومتی جهانی در عهد هخامنشیان بوده است و مردمان دلیر و سخت‌کوش کرد، امروزه باشندگان سرزمین آباء و اجدادی خویش‌اند که نامی دیگر یافته است؛ آیا بر این باور، مظالم مردمان ایرانی‌تبار کرد در ترکیه را می‌توان نادیده انگاشت؟

واژگان فارسی پرشمار در زبان ترکی که با تغییرات و تحریفات بسیار از آغاز دوره مدرن ترکیه همراه بوده است، نشانگر قدرت نفوذ زبان فارسی در فرهنگ و زبان ترکی است. حتی در آسیای مرکزی، خاستگاه زبان ترکی ازبکی، واژگان مستعمل فارسی، قریب به پنج هزار واژه‌اند و اگر تأثیرات چهارگانه نحوی، صرفی، ریخت‌شناسی و واژگانی زبان فارسی در زبان ترکی مورداستفاده در ترکیه امروزی را از آن حذف کنیم، تقریباً از زبان ترکی موسوم به استانبولی چیزی باقی نخواهد ماند؛ و اگر میراث فرهنگی و تمدنی ایران را در آسیای کوچک (ترکیه امروزی) از مجموع آثار تاریخی – فرهنگی آن جدا کنیم، به‌خودی‌خود حتی وجهی برای خوانش عثمانی نیز باقی نخواهد ماند، چراکه همه میراث تاریخی و ادبی حکومت‌های سلاجقه و عثمانی در آسیای صغیر، متعلق به میراثی ریشه‌دار و البته مشترک در اقطار سرزمین‌های پهناور ایران فرهنگی است. نام بلند آذربایجان که در شکل نخستین به‌عنوان آترو پاتن (محل برپای داشتن آتش) در کتیبه نقش برجسته بیستون ذکرشده است و نام کاپادوکیه در شکل نخستینِ کت پتوکا، استانی در قلب کشور ترکیه امروزی و نشانه‌ای بسیار دیگر از جمله کتیبه خشایارشا در ترکیه و آثار و بدایع پرشمار هنری و ادبی دوران اسلامی ایران، اسنادی متقن برای پیوندهای تاریخی و فرهنگی ایران بزرگ محسوب می‌شوند که با رویکردی به‌دوراز تعصب و بی‌شباهت به رفتار ناسنجیده‌ای که در باکو شاهد بوده‌ایم، می‌تواند محمل مهم برابری، برادری و اتحادی ناگسستنی در منطقه بوده باشد. باری باید از این سخن نیز گذشت و بقول مولانا در همان شعر «حسرت نامه تاریخی» در دفتر بسنده کرد که:
درنیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام