به گزارش خبرنگار مهر، امین رحیمی دانشیار دانشگاه اراک و از شاگردان مرحوم حجتالاسلام دکتر علی شیخالاسلامی؛ استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در یادداشتی به بررسی کارنامه علمی و عملی ایشان پرداخته است. حجتالاسلام دکتر علی شیخالاسلامی ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ دارفانی را وداع گفت.
به نام آنکه جان را فکرت آموخت
از شمار دو چشم یک تن کم / وز شمار خرد هزاران بیش
اخیراً یکی از چهرههای ماندگار ادب و عرفان ایران زمین رخ در نقاب خاک کشید و فرهنگ دوستان و دانشجویان خود را ماتم زده کرد. عارفی آزاده، دانشمندی فرهیخته، عالمی عامل، مفسری برجسته، فقیهی ارجمند، اسوه اخلاق و معلمی توانا که زمزمه محبتش درس عشق میآموخت. استاد ممتاز دانشگاه تهران در کرسی تدریس ادب و عرفان و تفسیر که با هجرتش از عالم فنا به عالم بقا عید فطر بستگان و دوستان را قرین اندوهی جانکاه نمود. مرحوم زنده یاد دکتر علی شیخالاسلامی همو که دروس حوزوی را به خوبی فرا گرفته بود و در دانشگاه نیز از محضر بزرگانی چون استاد بدیعالزمان فروزانفر، استاد جلالالدین همایی، دکتر عبدالحسین زرینکوب، دکتر سیدجعفر شهیدی و دیگران بهرهها گرفته بود و الحق که هر دو وجه علم و ایمان را توأمان با خود همراه کرد و در دانشگاهها به پرورش دانشجویان همت گماشت بدان امید که پرچم ادب و فرهنگ غنی ایران اسلامی بر زمین نماند. استادی که همزمان با تدریس و تحقیق بر اساس ضرورت و تکلیف سالها ریاست دانشگاه علامه طباطبایی نزدیک به ۱۰ سال ریاست دانشگاه تربیت معلم تهران (خوارزمی امروز) و حدود ۱۵ سال ریاست دانشکده ادبیات دانشگاه تهران را بر عهده گرفت و الحق و الانصاف با سعهصدر پیش رفت و به رتق و فتق امور پرداخت.
از قضا و حسن اقبال اینجانب، حقیر در هر سه دانشگاه در دوران مسئولیت آن عزیز، شاگرد ایشان بوده و خوشه چین خرمن معرفت استاد راحل اگرچه توان بهره برداری بنده از آن دریای علم اندک بود ولی مفتخرم که علاوه بر کلاس درس گاه و بیگاه نیز به محضرشان شرفیاب شده، از نصایح و هم کلامی با او مستفیض میشدم.
دوره کارشناسی در دانشگاه علامه طباطبایی درس مثنوی را با ایشان انتخاب نمودم. درسی که در واپسین لحظات روزهای یکشنبه ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۵ دایر شده بود. خشکی لب و دهان استاد هنگام تدریس این اثر ارزشمند عرفانی باطن و وجود ما تشنگان روزه دار را چنان سیراب مینمود و سرمست و مدهوش میساخت که واقعاً دوست نداشتم کلاس تمام شود و در روزهای دیگر هفته لحظه شماری میکردم تا آن لحظات مجدداً فرا برسد و بار دیگر کلام جان فزایش روحم را نوازش دهد. تو گویی هنوز هم در گوشم به گفتار آن عزیز است که شرح در اشتیاق را با دلی شرحه شرحه از فراق با آن صوت و لهجه زیبا بیان میکرد، او که از اصل خویش دور مانده بود در بیانش به دنبال وصل بود و اگرچه ما خامان هرگز به حال آن پخته ادب و عرفان پی نبردیم ولی به اندازه ظرف خود بهره گرفتیم اما چه بگویم که گاهی نیز باعث میشد او سخن کوتاه سازد و از بیان بعضی اسرار مگو دریغ ورزد. آری کلاسی که سراسر شور بود و شعور، عشق بود و معرفت، انس بود و دوستی تا آنکه دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه تربیت معلم خواهش کردم تا راهنمایی پایان نامه ام را با موضوعی قرآنی بپذیرد که علیرغم آن همه گرفتاری اجرایی و تدریس با آغوش باز استقبال نمود و با تواضع تمام فرمود: «مفتخرم با چنین موضوعی در کنارت باشم» (اگرچه با لطف اعضای محترم آن گروه آن دوران این آرزو محقق نشد!)
در مقطع دکتری در دانشگاه تهران سه درس را در محضر ایشان گذراندم، عرفان یک، عرفان دو و متون تفسیری عربی که هر کدام از دروس لذت مربوط به خود را داشت نقد النصوص فی شرح فصوص جامی با بیان گوشههایی از عرفان اسلامی خصوصاً دریای معرفت محیالدین بن عربی که گاهی با کلامی از دیگر بزرگان عرفان همراه میشد وجودم را شادابی و طراوتی ویژه میبخشید و عشقم را به عرفان مضاعف میکرد.
شرح عرفانی غزلیات حافظ آن استاد برجسته چنان به کام جانم مینشست که بعد از کلاس نیز تا لحظاتی با ایشان در فراگیری بعضی از نکات سخن میگفتم و به جوابهایش گوش جام میسپردم و ضمن یادداشت افاضات حضرتش بعدها در تدریس حافظ برایم بسیار راهگشا بود و راهنما. او که خود اهل شیراز بود انگار که با حافظ و سعدی مقارن بوده و خود مستقیماً از آن دو اعجوبه تاریخ ادب ما بهره گرفته است. خصوصاً شرح غزل ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما که با استناد به قول و خاطره استاد و دوست عزیزش دکتر شهیدی مخاطب را آل الله فرض میکرد و چنان از روی احترام و ادب با آنان سخن میگفت که مذاق جان شاگردان را به برکت محبت و عشق آن بزرگواران حلاوتی دیگر میبخشید.
درس تفسیرش نیز حال و هوای خاصی داشت به گونهای که عشقش به قرآن به طور کامل در آن لحظات متبلور و متجلی میشد و گویی درس معارف میدهد
درس تفسیرش نیز حال و هوای خاصی داشت به گونهای که عشقش به قرآن به طور کامل در آن لحظات متبلور و متجلی میشد و گویی درس معارف میدهد و به استحکام عقاید همت میگمارد اما افسوس و هزاران دریغ که قدرت آن لحظات ناب را ندانستم و توفیق رفیقم نشد تا بیشتر بهره برگیرم.
روزی در اتاق خصوصیاش در طبقه چهارم دانشکده ساعتی مزاحمش شدم تا بپذیرد که درس را در خدمتش باشم پذیرفت به شرطی که در دانشگاه علوم و تحقیقات به محضرشان شرفیاب شوم اما محل خدمت بنده دانشگاه اراک و منزل در شرق تهران این توفیق را از حقیر سلب نمود.
در این روزها بود که مجدداً از حضرتش استدعا کردم راهنمایی رساله دکتریام را با موضوع امام خمینی (ره) و عرفان اسلامی بپذیرد که این بار نیز با استقبال زائد الوصفی رو به رو شدم ولی به علت پر بودن ظرفیت دانشجویی تنها مشاور اول آن رساله گردید که این خود بسیار جای شکر داشت و هر گاه در این مسیر خطرناک دچار مشکل میشدم به محضرش شتافته، با خوشرویی آن عزیز به رفع ابهام و اشکال میپرداختم تا اینکه در روز دفاع تمام قامت به حمایت از حقیر پرداخت تا جایی که رساله با نمره عالی پذیرفته شد و انصافاً حضورش در آن جلسه پراضطراب مایه آرامش ویژه من بود.
فراموش نمیکنم که روزی در مسجد دانشگاه تهران پس از اقامه نماز کنارش نشستم و ضمن احوالپرسی، مطرح کردم که حضرت استاد این حجم کار اجرایی باعث شده ستمی در حق فرهنگ و ادب ما باشد مبنی بر آنکه شما فرصت چندان جهت مکتوب کردن دانش و اندیشه خود نداشته باشید و این خسرانی است اهل ذوق و جامعه دانشگاهی ما را چرا که با یادگار گذاشتن آثاری ارزشمند در اعتلای فکر و اندیشه آیندگان بیش از اینها سهیم خواهید شد و استاد پس از لحظاتی سر از جیب تفکر و تأمل فرا آورد و فرمود که راست میگویی! (البته شایسته است به آثاری از ایشان اشاره شود تا دیگران نیز بدانند که او چندان هم با نگارش و پژوهش بیگانه نبوده است ولی ما بیش از این آثار از تراوشان اندیشه و فکرش انتظار داشتیم:
۱. ترجمه زندگی نامه خدیجه کبری و فاطمه زهرا سلام الله علیهما تألیف هاشم الحسنی
۲. ترجمه جلد ۴ الغدیر علامه امینی
۳. راه و رسم منزلها، مرکز نشر فرهنگی آیه
۴. خیال، مثال و جمال در عرفان اسلامی، انتشارات فرهنگستان هنر
۵. همکاری در تألیف و تدوین برگزیده متون ادب فارسی، مرکز نشر دانشگاهی
علاوه بر آثار مذکور تألیف مقالات عرفانی، ادبی و عقیدتی فراوانی از جمله انسان کامل در فصوص و مثنوی، تلقی مولوی از مسائل فلسفی، از جهاد تا شهادت، شعر و شرع، شعر و عرفان، ولایت در آثار سعدی، ویژگیهای عرفان امام خمینی (ره) و … ضمناً آثاری در دست انتشار از جمله ترجمه و شرح فصوص ابن عربی، ترجمه و شرح دعای جوشن کبیر و...
آری پس از آن روزگاران به غیر از چندین تماس تلفنی دیگر توفیق زیارتش حاصلم نشد علیرغم آنکه همواره خصوصاً در دعاها به یادش بودم و در انتظار فرصتی تا مجدداً به محضرش بشتابم و بر دستان مبارکش بوسه زنم اما دریغ و افسوس که این آرزو به دل مان و دیدارش به قیامت. الهی که خدای رحمان محشرش را با اولیای کرام خود قرار دهد و در جوار رحمت و رضوان خویش سکنایش گزیند و حقش را بر ما حلال کند و دعایش را در حقمان به اجابت رساند. (آمین)