به گزارش خبرگزاری مهر، پرویز سروری عضو شورای مرکزی جمعیت رهپویان درباره انتخابات ۱۴۰۰ و تشکیل دولت سیزدهم، گفت: سید ابراهیم رئیسی یکی از ویژگیهای بسیار مثبتی که دارد این است که بسیار مشورتپذیر است. اینکه یک رئیس جمهوری الان به طیف مخالف خودش زنگ میزند و میگوید نظرتان را بدهید، این اتفاق مبارکی است. این در کشور ما کم بوده است و با روحیاتی که سراغ دارم من بسیار امیدوار هستم.
وی با بیان اینکه اداره دولت سخت است، افزود: دولت کار بزرگ و سختی در پیش دارد. وضعیت کشور را الان ببینید. رئیسی الان کشور را در چه شرایطی تحویل میگیرد؟ یعنی سطح نارضایتی در اوج است.
عضو شورای مرکزی جمعیت رهپویان با اشاره به اینکه وضعیت ابزارهای مورد نیاز برای اداره کشور با اختلالاتی مواجه است، تاکید کرد: من معتقد هستم شبانهروز باید کار کنند و دولت با آغازین روزهای کار خودش، نظام دولت شکل بگیرد، وزرا به وزارتخانهها بروند و مستقر شوند، استانداران سریعاً در استانداریها مستقر شوند و آنها فرمانداران را تعیین کنند. یک زمانبندی بسیار جدی برای این امر نیاز است. سرعت را در دولت سیزدهم و دقت را با هم میخواهیم.
سروری همچنین از احتمال حضور برخی از نمایندگان مجلس در دولت سیزدهم خبر داد و گفت: به نظر من، حداقلهایی میروند؛ مثلاً برخی افراد ممکن است در مجلس باشند که اینها توان اجرایی دارند. به ذهنم میرسد خیلی از نمایندگان استفاده نشود و استفاده حداقلی شاید صورت گیرد.
او که منتخب شورای ششم شهر تهران نیز هست، پیرامون فرآیند انتخاب شهردار جدید و نظر رئیس مجلس درباره شهردار آینده تهران توضیحاتی ارائه کرد.
متن کامل گفتگو با «پرویز سروری» در برنامه دست خط بدین شرح است:
*چه خبر از شورای شهر؟ جلسات متعدد و فشردهای دارید و خیلیها گمان میکردند شهریور ماه مستقر میشوید ولی بر اساس قانون جدی یک ماه جلوتر مستقر خواهید شد.
بله. ما هم این استنباط را داشتیم که در حدود ۱۲ شهریور شورای شهر را تحویل میگیریم ولی با هماهنگی که با وزارت کشور داشتیم ۱۴ مرداد را تعیین کردند، بر اساس قانون جدید. تلاش شورای ششم به این است که ما تا قبل از شروع کار رسمی همه اقدامات اولیه را برای شکلگیری انجام بدهیم، یعنی هر چند قانون میگوید بعد از شکل گیری شورا، شهردار و هیئت رئیسه و کمیسیونها تعیین شوند ولی ما میخواهیم همه این کارها را قبل از این انجام دهیم و تعیین کنیم و با شروع کار شورای ششم از همان روز بتوانیم ساختاربندی و شکلگیری کار را انجام دهیم. یعنی شهردار سریعاً سر صندلیاش بنشیند و کار را شروع کند و همینطور شورای شهر، رئیس، هیئت رئیسه و کمیسیونها شکل گیرد.
*اعضای هیئت رئیسه شورای شهر تقریباً مشخص شدهاند؟ خیلیها میگویند شما رئیس شورای شهر میشوید و برخی میگویند آقای چمران میشوند. وضعیت به چه صورت است؟
برداشت من این است که با ظرفیتی که آقای چمران دارد و با شناخت و اشرافی که به موضوعات دارد گزینه بسیار خوبی برای ریاست شورای شهر هستند.
*الان گزینههای مختلفی را برای شهرداری تهران عنوان میکنند. افرادی همچون آقایان پیرهادی، مازیار حسینی، پشمچی زاده، رستم قاسمی و اینها مطرح میشوند. گزینهها بین این افراد میچرخد یا گزینههای دیگری هم مطرح است؟
این اسامی است که به صورت جدی توسط گمانهزنیهایی که صورت میگیرد مطرح میشود، اما روال این است که ابتدا شاخصها را مشخص کنیم و یک مدل علمی خوبی طراحی شده که این مدل الان در دستور کار است که چه شهرداری را نیاز داریم. ابتدا میخواهیم بگوییم چه ویژگیهایی را میخواهیم و بعد بگوییم پیشنهاد شما چیست و بعد این را با هم تطبیق دهیم و در فرایندی به نتیجه برسیم و رزومه این افراد اخذ میشود، مصاحبه میشوند و نهایتاً بر اساس آن فرایند به گزینه مطلوب برای شهرداری تهران خواهیم رسید.
*گفته بودید شهردار باید تجربه ملی داشته باشد تا از همه ظرفیتها برای کشور استفاده کند.
طبیعی است که این نظر شخصی من است که فکر میکنم شهرداری تهران در تراز بالاترین سطوح مسئولیت کشور است. از بیاناتی که از مقام معظم رهبری داریم دقیقاً همین برمی آید که شهردار تهران اگر وزن چند وزارتخانه را نداشته باشد، وزن یک وزارتخانه را دارد. اشکالاتی که در دورههای گذشته وجود داشته نباید وجود داشته باشد، الان جریان انقلاب در قوه مقننه، قوه مجریه، قوه قضائیه و در مجمع تشخیص مصلحت، الحمدلله جریان انقلابی است که معتقد هستیم فرصت بزرگی را ایجاد کرده است.
در این دوره تلاش ما به این است شخصیتی شهردار باشد که هم با دولت، هم با مجلس و هم با دستگاههای موثر در ارتقای سطح خدمت رسانی در تهران بتوان انجام داد. به طور طبیعی من فکر میکنم یک شخصیت تاثیرگذار، باسابقه میتواند این کار را انجام دهد. شخصیتی که انقلابی باشد، در مدیریتش جهادی فکر کند. وقتی میگوییم انقلابی و جهادی باشد یعنی بتواند همه ظرفیتها را با هم همافزا کند.
*برخی میگویند لیست ائتلاف با نظر آقای قالیباف تقریباً شکل گرفت و او نظر ویژهای دارد تا شهردار تهران چه کسی باشد. این امر چقدر صحت دارد؟
در اینکه آقای قالیباف حمایت موثری در شورای ائتلاف داشت هیچ شکی نیست. دستخطی که وی در روزهای آخر در حمایت از لیست شورای ائتلاف داد، حتماً تاثیر قابل ملاحظهای در معتبر کردن لیست و از همه مهمتر در وضعیت آشفتهای که در فهرستهای متعدد داشتیم، داشت و توانست این فهرست را یک فهرست مجزا و معتبر کند؛ این امر قطعاً وجود داشته است.
اما اینکه قالیباف به عنوان رئیس قوه مقننه به ما تاکنون مطلبی را گفته باشد که وی نظری دارد که آن در شورای ائتلاف انجام شود، به صورت جدی وجود نداشته است، البته حتماً تمایل ما این است شخصیتی شهردار تهران باشد که به اندازه قدرتمند و مقبول و محبوب باشد که دولت و قوه مقننه و قوه قضائیه همافزا با او در تقویت تهران حرکت کنند و همینطور شهردار تهران بتواند به این قوا برای پیشبرد اهداف خود کمک کند.
*خود شما مستحضر هستید دوره طولانی شهرداری آقای قالیباف فراز و فرودهای زیادی داشت و فرازها بیشتر بود و موفقیتها غیرقابل انکار است. البته یکسری نگرانیها هم در طیفهای مختلف فکری بوجود میآید که در چند سال آخر برخی تخلفات اتفاق افتاد که هنوز پروندههایش جاری است، اتفاق نیفتاد، یعنی به این لحاظ فقط تخصص گرایی صرف نباشد. از لحاظ پاکدستی و تعهد و توجه به قانون مورد توجه باشد. آیا این دغدغه در شورا وجود دارد؟
این دغدغه به طور جدی در شورا هست. صرفاً یک مدیر متخصص نمیتواند همه مطالبات و توقعات شورای شهر ششم را محقق کند. قطعاً باید این شخصیت باید شخصیت تمامعیار انقلابی باشد، مدیریت جهادی را با گوشت و پوستش لمس کرده باشد و بداند قرار است خودش را وقف شهر کند، نه شهر را وقف خودش کند. شعار ما «دوباره خدمت» است. معتقد هستیم ۱۴ سال فرمانداری کسانی که مسئولیت خدمت در شهرداری را داشتند، کارنامه بسیار موفق و موجهی بوده است. شما میپذیرید هر شهرداری در هر نقطهای از عالم، چون از تولد تا مرگ با همه موضوعات شهروندان برخورد دارد و یک طیف وسیعی از مدیران و کارمندانی هستند که این طیف خدمات را باید انجام بدهند، طبیعی است که ممکن است تخلفاتی صورت گرفته باشد اما معتقد هستم باید سیستم نظارتی را به گونهای تنظیم کنیم که این اگر به صفر نرسد، به حداقل برسد.
*این نظارت بسیار اهمیت دارد. برای تقویت نظارت چه کاری انجام خواهید داد؟
من فکر میکنم مهمترین موضوع بحث شفافیت است. اقداماتی را که شورای پنجم در بحث شفافیت انجام داد. اقدامات خوبی بود، اما بارگذاری نشد؛ یعنی سامانه خوبی تقریباً طراحی شده و فرایند نسبتاً خوبی وجود دارد...
*یعنی همان شورای شهر فعلی؟
بله، به نوعی همان جریان سوتزن را در شهرداری راه بیندازیم. یعنی به مردم اجازه بدهیم هر جا تخلف دیدند بتوانند به راحتی بدون اینکه احساس نگرانی و دغدغه کنند به شورای شهر منتقل کنند و من معتقدم شورای شهر در اینجا بسیار قاطع و جدی و بدون ملاحظه باید برخورد کند. اینکه هر کسی به قدرت میرسد، قدرت را وسیله خدمت به خودش قرار میداده و مجاز میدانسته به هر سیستمی از بیتالمال برداشت کند، خارج از قاعده و با دور زدن قواعد و مصوبات و قوانین، باید جلوگیری شود.
نکته دیگر این است که فکر میکنم ما باید با تصویب مصوباتی که بازدارندگی ایجاد کند و هزینه تخلف را آنقدر بالا ببرد که متخلف بداند دست زدن به این تخلف بسیار مشکل خواهد بود، البته اینجا واقعاً به کارمندان شهرداری ظلم شده؛ چهرههای خدوم در شهرداری بسیار زیاد است. اما عدهای قلیل و متخلف و به نظر من ظالم به این طیف خدمتگذار در شهرداری، باعث شدند ذهنیت غلطی در جامعه ایجاد شود.
*دغدغه دیگری که وجود دارد، با احترام به همه منتخبین مردم در شورای شهر، ممکن است خطا سراغ اعضای شورای شهر هم بیاید؛ کما اینکه قبلاً هم داشتهایم. برای خودنظارتی، نظارت شورا بر اعضای شورا همانند مجلس که جایگاهی برای نظارت بر نمایندگان مجلس دارد، هر چند آن هم خیلی قوی نیست ولی به هر حال جایی وجود دارد، در شورا اقدامی صورت گرفته است؟
سیستمهای نظارتی بالاسر داریم که آنها مثل وزارت کشور، فرمانداریها، استانداریها و هیئتهای بررسی تخلفات که در استانداری عموماً تشکیل میشود، ظرفیتهای نظارتی است که وجود دارد. پیشنهاد شما به نظر من پیشنهاد بدی نیست؛ مشکل نظارت در کشور ما این است که نظارت در کشور صفر و صد است؛ صفر تا صد نیست.
ما اجازه میدهیم یک فرد تخلف کند تا به مرحله انفجار برسد و آنجا طرف را دستگیر میکنیم. هم طرف را از بین بردهایم و هم ظرفیت جدی که اعتماد مردم است، از بین رفته است و شاهد تخلفات بودهاند. باید نظارت را از صفر و صد دربیاوریم و از صفر تا صد کنیم، یعنی به محض اینکه کوچکترین تخلفی دیدیم آن را مورد محاکمه قرار دهیم و متنبه کنیم، متذکر شویم و پیشگیری کنیم و او بداند نظارت جدی وجود دارد.
*آقای سروری انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم را چطور دید؟
من فکر میکنم یک انتخاباتی بود که خارج از تصور خیلی از نخبگان بود. همه نظرسنجیها نشان میداد شرایط مشارکت مردم بسیار پائین است و این دغدغه بزرگ همه دلسوزان انقلاب بود، اما سوال اصلی این است چرا مشارکت کاهش یافته است؟ این جواب را هیچ زمان ما کالبدشکافی نکردهایم. هر کس از منظر خود این را تفسیر کرده است؛ مثلاً دوستان ما که همیشه در قدرت هستند، اپوزیسیون هستند، این تحلیل را دارند که شورای نگهبان باعث کاهش مشارکت شده است، ولی من میخواهم بیان کنم قبل از اینکه شورای نگهبان بخواهد وارد موضوع بررسی شود که بخواهد احدی را ردصلاحیت کند یا برخی را احراز صلاحیت کند، سوال این نظرسنجیها در تطبیق با زمان همسان موقع انجام نظرسنجی با انتخابات گذشته، نمایانگر کاهش شدید مشارکت در کشور ما در این دوره بوده است.
یعنی حتی روند افزایش مشارکت در برخی جاها معکوس شده بود. یعنی ما همیشه اسفند نسبت به فروردین رشد در مشارکت داشتیم. همه انتخاباتها را بررسی کنید. اسفند نسبت به بهمن کاهش داشتیم چرا که موضوع مرغ و تخم مرغ و افزایش قیمت مطرح شد و مردم به شدت عصبانی بودند. یعنی میخواهم بگویم مهمترین عامل کاهش مشارکت، ناکارآمدیهایی بوده که هر زمان از ما سر زده، تجلی در انتخابات داشته است. پائین ترین سطح مشارکت در انتخابات شورای دوم بود که ۱۲ درصد بود. چرا این اتفاق افتاد؟ وقتی کالبدشکافی میکنید عملکرد غلط شورای اول باعث شد مردم به شدت نسبت به انتخابات واکنش نشان دهند.
*همه آن زمان تائید صلاحیت شدند. نظارت در مجلس بود و همه تائید شدند. فراموش نمیکنم که آقای محسن سازگارا که الان اپوزیسیون شد آن زمان نامزد شده بود و رای نیاورد.
حتی شعار او را به یاد دارم. همه آمدند و هیچ کسی ردصلاحیت نشد. چرا مشارکت افزایش نیافت؟ به دلیل ناکارآمدی! چرا این دوره به اینجا رسیده است؟ باز هم ناکارآمدی. یعنی چرا مردم رویگردان از مشارکت در این دوره شدند؟ هر جا را نگاه میکردند جیب آنها خالی میشود، سفره مردم کوچک میشود و دولت هم پاسخگو نیست. حرف من را الان داشته باشید، ۴ سال دیگر هم در شورای شهر و هم در انتخابات چهاردهم ببینید چه اتفاقی میافتد.
* سال ۸۴ اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران است که دو مرحلهای میشود و آن زمان مشارکت اولیه و دومی مشارکت بالایی نبود و مردم دغدغهمند و ناراحت از برخی تنشهای سیاسی، ناکارآمدیها بودند و فقط جنگ و دعواهای سیاسی شده بود. از ۸۴ تا ۸۸ که دولت اول آقای احمدی نژاد بود دولت کاری بود و مشارکت ما در سال ۸۸ به ۸۵ درصد رسید.
این خیلی نکته ظریفی است. چرا مشارکت در آن سال این میزان افزایش یافت؟ یعنی مردم مسکن مهر را دیدند، مردم یکسری اقدامات مختلف را دیده بودند.
*به یاد دارم از ۱۳ میلیون رای روستایی در آن سال ۱۱ میلیون به احمدی نژاد رای دادند. این اختلاف ۱۱ میلیونی از همین روستاها و کارهایی که در روستاها انجام شد، نشات میگیرد.
این امرنشان میدهد مردم سیاسی نیستند. ما تحلیل خودمان را روی مردم تفسیر میکنیم. مردم دنبال زندگی خوب هستند. میگویند به ما زندگی خوب بدهید، به ما آرامش و خدمت و رفاه بدهید، امنیت بدهید. ما کاری به بقیه مسائل نداریم. کاری که آقای رئیسی کرد قلباً احساس آرامش کردم که یکبار بعد از انتخابات رئیس جمهور به جای دندانقروچه کند، دندان روی دندان فشار دهد و خشم خودش را نشان دهد که بدترین اهانتها را در طول انتخابات در این دوره به آقای رئیسی کردند، به او بیسواد گفتند و هر چه خواستند گفتند، این مناعت طبع است که وی همگی را دعوت کرده و گفته به من کمک کنید. طرحهایی داشتید و برخی ممکن است به نفع کشور باشد، من طرحهای شما را اجرا میکنم، ارتباط ما قطع نشود. چقدر فضای هم افزایی این رفتار ایجاد کرده است.
ما حتماً رقابت سیاسی داریم و خواهیم داشت. هیچ امکانی نیست که ما رقابت سیاسی نداشته باشیم اما در کشور ما رقابت سیاسی قاعده ندارد یعنی ما حاضر هستیم امنیت کشور، منافع ملی کشور را بخاطر نگرشهای جناحی و سیاسی خودمان از بین ببریم! ما نگاه جناحی داشته باشیم، نگاه سیاسی داشته باشیم، تحلیل سیاسی داشته باشیم خوب است ولی این را در چارچوب منافع و امنیت ملی کشور ببینیم. در آمریکا ترامپ را که رئیس جمهور مستقر بود، محدودش کردند؛ توئیتر و اینستاگرام و همه چیزش را بستند. تعارف نداشتند، رئیس جمهور کشور است ولی قرار است منافع ملی کشور را تامین کند. اگر بخواهد در جایگاه ریاست جمهوری حرف اپوزیسیون بزند با او برخورد میشود.
*نه فقط توئیتر و اینستاگرام که شبکه اختصاصی وی را بستند.
این خیلی عجیب است. در سال ۸۸ چه اتفاقی افتاد؟ انتخاباتی برگزار شد و خیلی جالب است که آقای خاتمی خودش به ما گفت من ۸ سال رئیس جمهور بودم و می دانم امکان تقلب در کشور ما نیست، تخلف ممکن است در یک صندوقی انجام شود ولی تقلبی که نتیجه انتخابات جابجا شود، انجام نمیشود. گفتیم همین حرفهایی که به ما میزنید را به رسانه بزنید تا مردم بدانند تقلبی نشده است؛ حالا اگر تخلف است باید رسیدگی شود. ایشان این حرف را در رسانهها بیان نکرد! گفتند اگر این حرف را بزنم سبد رای من میریزد. سبد رای اصلاح طلبان میریزد! من نباید این حرف را بزنم!
در جلسات خصوصی این حرف را بیان میکرد و از خود اصلاح طلبان این را میشنوید. اسم نمی برم چه کسی گفته است که شاید راضی نباشد ولی بیان کرد آقای خاتمی در جلسه داخلی ما اصلاح طلبان هم این مطلب را بیان کرده است.
*آقای رئیسی کار خیلی سختی دارد. بخاطر این نیست که بگوییم زمینه برای کاهش مطالبه ایجاد میکنیم. ایشان در زمان تبلیغات حرفهایی که بیان کرده را پیگیری میکنند و رسانه نیز مطالبه میکند، اما شرایط سختی است و به عبارتی در یکی از سختترین شرایط کشور را تحویل میگیرد. به نظر شما ایشان کابینه را چطور میچیند؟
آقای رئیسی یکی از ویژگیهای بسیار مثبتی که دارند این است که بسیار مشورتپذیر است. اینکه یک رئیس جمهوری الان به طیف مخالف خودش زنگ میزند و میگوید نظرتان را بدهید، این اتفاق مبارکی است. این در کشور ما کم بوده است و با روحیاتی که سراغ دارم من بسیار امیدوار هستم.
*فکر میکنید از مجلس کسی به دولت اضافه شود؟ چون حضرت آقا توصیهای هم کردند که بیشتر به مجلس برسید و اینجا جای مهمی است. الان زمزمههای این شده است. فکر میکنید چه اتفاقی بیفتد؟ حداقلهایی به دولت میروند؟
به نظر من، حداقلهایی میروند؛ مثلاً برخی افراد ممکن است در مجلس باشند که اینها توان اجرایی دارند. به ذهنم میرسد خیلی از نمایندگان استفاده نشود و استفاده حداقلی شاید صورت گیرد.
*سختترین کار آقای رئیسی را تشکیل دولت یا اداره دولت میدانید؟
به نظر من اداره دولت سختتر است. دولت کار بزرگ و سختی در پیش دارد. وضعیت کشور را الان ببینید. آقای رئیسی الان کشور را در چه شرایطی تحویل میگیرد؟ یعنی سطح نارضایتی در اوج است. وضعیت ابزارهای مورد نیاز برای اداره کشور با اختلالاتی مواجه است. من معتقد هستم شبانهروز باید کار کنند و دولت با آغازین روزهای کار خودش، نظام دولت شکل بگیرد، وزرا به وزارتخانهها بروند و مستقر شوند، استانداران سریعاً در استانداریها مستقر شوند و آنها فرمانداران را تعیین کنند. یک زمانبندی بسیار جدی برای این امر نیاز است. سرعت را در دولت سیزدهم و دقت را با هم میخواهیم.
*بحث ناشیرین شورای ائتلاف و شورای وحدت یکی از بحثهای این دوره از انتخابات بود بخصوص در قصه شورای شهر چون در گزینه ریاست جمهوری تقریباً یکی بود. این درست بود که شورای ائتلاف برای ریاست جمهوری هم دنبال گزینهای غیر از آقای رئیسی بود؟
مطلقاً چنین چیزی نبود؛ اینها بداخلاقیهای سیاسی است که در کشور ما وجود دارد. بالاخره کسانی که این ادعا را کردند باید بگویند چرا آقای قالیباف اصلاً ثبتنام نکرد؟ ما در کل کشور میتوان گفت اکثر شوراها را بردیم. هر جا اسم شورای ائتلاف بوده و در این آشفتگی لیستها، بیش از ۸۰ لیست، لیست ما را سوراخ کردند و با برند و اسم و لوگو و شعار و رنگ ما و ترکیب پوستر ما چند آدم را در آوردند و در لیست ما کردند. سرلیست ما را دزدیدند، با اینکه به آن گروه هم گفته بودیم که آقای چمران و بنده در هیچ لیست دیگری نخواهیم بود. این اتفاقات بداخلاقی سیاسی رخ داد.
از روز اول از اعضای شورای ائتلاف ما که دارای سلائق متفاوتی هستند - شورای ائتلاف به همین معناست - بپرسید در کدام جلسهای ما موضوع آقای قالیباف را مطرح کردیم که برای ریاست جمهوری بیاید؟ در تحلیل اولیه ما این بود که اگر آقای رئیسی تشریف بیاورند گزینههای مطرح ما مثل آقای قالیباف و دیگران به احترام ایشان و برای ایجاد همبستگی جریانی در انتخابات شرکت نکنند. در جلسات خصوصی هم بسیاری از کاندیداها همین را بیان کرده بودند و این نگاهها به نظر من نظریههای تاریکخانهای است. برخی در تاریکخانه مینشینند و یک تحلیلی را میکنند و بعد این را به فضای مجازی میآورند و بیجهت گسترش میدهند. آقایی به نام آقای حامد سروری کاندید شده بود … هر کاری خواستند کردند.
*درباره شورای شهر به جمع بندی نرسیدید.
بله، در شورای شهر یک مشکلات جدی داشتیم. متاسفانه اتفاق بدی که افتاد این بود که برخی از دوستان ما در شورای ائتلاف در دوره قبل بودند و گفتند میخواهیم یک فرایندی را ادامه بدهیم. بیش از ۲۰ جلسه با دوستان عزیز داشتیم، چون اصلاً تمایل به رقابت درون گفتمانی نداشتیم اما دوستان متاسفانه گفتند ۳-۲ نماینده در مجموعه ما داشته باشید. گفتیم شما یک برند پیروز را نباید از خط خارج کنید و آزمون و خطا با برند دیگری کنید. ما گفتیم تا یک هفته دیگر میخواهیم انتخابات مجمع را برگزار کنیم و یک جلسهای در حضور برادر عزیزم آقای متکی و آقای موسیپور داشتیم که من و آقای چمران هم بودیم. با هم به این مطلب رسیدیم که هر چقدر نیرو دارید در سایت ما ثبتنام کنید و هرچه نامزد دارید بیاورید و حاضر هستیم در فرایند شورای انتخاب چند نفری را از افرادی که دارید، در آنجا وارد کنیم. دوستان یک مدل دیگری را پیشنهاد دادند و گفتند فرایندتان را ۲۱ نفر درآورید و ما در فرایند خود ۲۱ نفر را دربیاوریم و دوباره با هم بنشینیم.
گفتیم نمیشود و ما با مجمع این کار را کردیم و چطور بدنه اجتماعی را بگویم. میگوید شما از ما رای گرفتهاید. علیرغم میل باطنی ما این اتفاق افتاد و خیلی نگرانی وجود داشت که اگر این اتفاق میافتاد مشکل میشد. دغدغهای داشتیم، ممکن است سوال بعدی شما اشتراک صفر باشد، چون یک امر جدیدی در ادبیات سیاسی کشور است. ما گفتیم آقا در گام دوم خواسته به طرف جوانگرایی برویم، اما جوانگرایی منطقی! نه جوانگرایی هیجانی. در مجلس این کار را کردیم.
ما گفتیم اگر این اشتراک صفر را نداریم چند اتفاق میافتد. یک اینکه نیروهای مشهور دو طرف رای میآورند. جوانها که غیرمشهور هستند همه میروند؛ ما میخواهیم جوانان بیایند. اینطوری که نمیشود. همچنین چون آشفته بازار میشود مردم به حالت سردرگمی می رسند. به همین دلیل گفتیم اشتراک صفر را میگذاریم که مردم بدانند لیست آقای چمران، مثلاً لیست سروری و چمران...
*دوستان هم طیف شما میگویند مجلس یازدهم با یکسری دلخوریها را گذشتیم، گزینه ریاست جمهوری مشترک شد و شوراها هم در این آشفته بازاری که بیان میکنید یک دوست هم طیف ما درآمد ولی اگر این مسیر ادامه یابد معلوم نیست همیشه بتوانیم بجهیم.
اتفاقاً آن مسیر جواب نمیدهد. چرا که یک طرف بر اساس فرایند مجمع میآید و طرف دیگر بر اساس فرایند سنتی میآید و این مشکل ایجاد میکند. الان نفر ۲۱ با نفر ۲۲ بیش از ۲۰۰ هزار رای فاصله دارد. یعنی مردم فهرست معتبر را شناسایی کردهاند و بدان رای دادند. وحدت و ائتلاف را قبول داریم البته تا قبل از فرایند! اما زمانی که فرایند انجام شد یا باید فرایند را کنار بگذاریم، شما تصور کنید این اتفاق میافتاد ۲۱ نفر را قاطی میکردیم و آنجا میگذاشتیم. مدلی که به ما دادند این بود که ۹ نفر شما بگذارید و ۱۱ نفر فلانی بگذارد و چند نفر هم فلان جریان بگذارد. این دل و جگر زلیخا میشد! چطور میتوان این را جمع کرد. فردا در شورای ائتلاف میگوید من از آن جریان آمدم و یکی میگوید من از فلان جریان آمدم و شهردار بخواهیم انتخاب کنیم دعوا میشود. چرا باید این کار را انجام دهیم؟ اما حتماً باید با دوستان بنشینیم و به توافق برسیم که با وحدت و همافزایی حرکت کنیم. خواسته ما این است که یکی هستیم و میخواهیم جریان انقلاب پیروز شود ولی سلیقهها متفاوت است و روشها فرق میکند. همه تلاش را داریم که این دغدغه برطرف شود.
*بخش دوم برنامه
آقای پرویز سروری متولد ۱۳۳۷ در همدان است.
بله.
پدر چه کاره بودند؟
پدر من سمسار بودند.
در قید حیات هستند؟
نخیر.
*خدا او را رحمت کند. شما هم سررشتهای از سمساری دارید؟
بله. تابستانها روزی که درسم تمام میشد برای فوتبال برنامه ریزی میکردم، پدرم شب میگفت فردا به مغازه بیایید. ما عزا میگرفتیم که اجازه دهید ۱۰ روزی استراحت کنیم. مغازه هم صبح میرفتیم تا ۱۱-۱۰ شب در مغازه بودیم.
*چند برادر و خواهر هستید؟
۴ برادر و ۳ خواهر هستیم.
*برادرهای دیگر مثل شما به درجه شهرت در فعالیتهای اجتماعی رسیدهاند؟
نه. همه عزیز من هستند و سهم بسیار زیادی در رشد و پیشرفت من داشتند ولی به تعبیری خود را فدایی من کردند.
چه سالی ازدواج کردید؟
من سال ۵۹ ازدواج کردم.
چطور با حاج خانم آشنا شدید؟
من سپاه بودم، هماهنگی فرهنگی فعالیت میکردم. خانم من اهل میاندوآب بود، خیلی مشکلاتی ایجاد شده و برای پیگیری موضوعات آمده بودند و کتاب ببرند و یکسری مشکلات را حل کنند، خانمها فعال اجتماعی بودند، الان هم خانم من این چنین است. آنجا ما شناخت پیدا کردیم و دوستان پیشنهاد دادند و نهایتاً ازدواج کردیم.
مهریه چقدر بود؟
آن زمان با الان متفاوت بود. ایشان زیر بار نمیرفت و نهایت مادر من ۵ سکه تعیین کرد.
*در کار خانه چقدر کمک میکنید؟
من بیشتر در خانه ظرفها را میشویم. ظرف شستم من خوب است.
یعنی ماشین ظرفشویی ندارید؟
داریم ولی زیاد استفاده نمیکنند. خانه باشم به طور طبیعی ظرف شستن با من است.
*اهل غذا درست کردن هستید؟
نخیر. فقط تخم مرغ بلد هستم درست کنم.
چند فرزند دارید؟
من ۴ فرزند دارم که دو پسر و دو دختر هستند.
*فرزندان چه میکنند؟ چه تحصیلی کردند؟
پسر بزرگم در فعالیتهای اقتصادی و فعالیتهای مختلف کار میکند هر چند رشته حقوق خوانده و با مشکلاتی که الان وجود دارد در کارهای ساختمانسازی است. حامد دکترای تاریخ دارد و در کارهای پژوهشی و این مسائل فعال است. همه افرادی که کارهای پژوهشی دارند تقریباً شناختی از او دارند. دخترانم هر دو الان خانهدار هستند ولی کارهای اجتماعی دارند و همینطور فعالیتهای فرهنگی نیز انجام میدهند.
*حاج خانم هنوز فعالیت فرهنگی دارند؟
خانم من معلم بود که الان بازنشسته شده است.
*چند نوه دارید؟
الان ۵ نوه دارم.
*بحثهای سیاسی میکنید؟
بسیار زیاد!
*به تفکرات شما نزدیک هستند؟
بله، نزدیک هستیم. از ابتدا در خانه خیلی مباحث چالشی سیاسی داشتیم. یعنی بچههای ما این طور تربیت نشدند که بگویند پدرم این اعتقاد را ندارد. حتی در لیستها یک نفر که نظر آنها نباشد من خودم را بکشم هم رای نمیدهند.
*تفریح آقای سروری چیست؟
ما سنت خوبی داریم که با کرونا متوقف شده است و آسیب روحی زیادی به ما رسانده است. ما ماهی یکبار با تمام بستگان اعم از خواهران و برادران، مراسمی تحت عنوان آبگوشتپارتی داریم. همه جمع میشویم و مطالب سیاسی و طنز و موضوعات مختلف را داریم. بچهها حفظ قرآن و سرود و این چیزها دارند و جایزه میدهیم. در تابستانها هم سفرهای جمعی داریم، یعنی یکباره ۲۰ ماشین به سفر میرویم.
یک خاطره تعریف کنم که ما همینطور که میرفتیم یکی از نمایندگان برای شهرهای شمالی اصرار کرد که شمال آمدید، به من زنگ بزنید. من هم زنگ زدم که ما نزدیک شهر شما هستیم و ایشان گفت حتماً بیایید، تعارف کردند. اصرار کردند و گفتم تعداد ما زیاد است. گفت هر چقدر هستید تشریف بیاورید. آدرس دادند و ما رفتیم. دم در ایستاده بود و من سلام و احوالپرسی کردم و اخوی بعدی آمد، اخوی دوم آمد، اخوی سوم، دامادها به ترتیب آمدند. این بنده خدا خسته شد. مانده بود که این تعداد را کجا جا بدهم! گفتم من گفته بودم زیاد هستیم. ما هم سفرهای جمعی داریم و هم جلسات خانوادگی خیلی گرمی داریم.
*قبل از انقلاب فعالیت انقلابی داشتید؟
بله.
*دستگیر هم شدید؟
من دستگیر شدم ولی خیلی طولانی نبود یعنی آن زمان که حکومت نظامی بود، کتابهای شریعتی و استاد مطهری را میفروختیم؛ اینها کتابهای انقلابی بود. ارتشیهایی که آن زمان حکومت نظامی را برقرار میکردند ما را دستگیر کردند و میدان بهارستان یک شبانهروز در بازداشت بودیم. چون زندانها پر شده بود ما را نواختند و رها کردند. کتابهای ما را هم ندادند.
*روز پیروزی انقلاب کجا بودید؟
ما بچه میدان امام حسین (ع) هستیم و آنجا کانون درگیریها بود. در اطراف میدان امام حسین بودیم. آنجا دیوار نیروی هوایی ارتش است. نیروی هوایی ارتش از شب قبل روی دیوار میآمدند و از آنجا میپریدند و پای برخی صدمه میدید. مردم محله پیراهن و کت و شلوار آماده کرده بودند و اینها میآمدند لباسها را درمیآورند و لباس شخصی میپوشیدند و مهمان یکی از خانهها میشدند و غذایی میخوردند و نگه میداشتند تا آبها از آسیاب بیفتد یا همان موقع میرفتند. یک همبستگی غیرقابل توصیفی در آن زمان وجود داشت.
*بعد به سپاه رفتید.
بله، یکم شهریور ۵۸ یک آقایی به من گفت شما را شناسایی کردیم و عضو سپاه بشوید. ما جوان ۱۹ ساله بودیم. روز بعد پروندهای دست من دادند و برای تحقیقات محلی فرستادند. به یاد دارم با یکی از عزیزانی که الان سردار است، با موتور رفتیم و وقتی پروندهها را دیدم پرونده خودم است!. تحقیقات محلی خودم را به من داده بودند. تا این اندازه اطمینان وجود داشت البته من را میشناختند.
*جنگ شروع شد و ۸ سال درگیر جنگ بودید.
بله. جنگ شد، ناحیه مقداد در غرب تهران را تاسیس کردم. آن زمان منطقه دو بود.
*فکر میکردید جنگ ۸ سال طول بکشد؟
ما اصلاً آن زمان به این مسائل فکر نمیکردیم. میدانستیم الان جنگی هست و باید آن را اداره کنیم.
*به اینکه چه زمانی تمام میشود فکر نمیکردید؟
نه، اصلاً در ذهن ما نبود. یک نوعی با جنگ زندگی میکردیم. شاید یکی از خاطراتی که در جنگ جالب بود، زمانی بود که در سوریه و لبنان بودیم. در مقر شهربانی بعلبک بودیم. آقای دهقان آن زمان فرمانده بود و آمد خواست رد شود و سری به ما زد. پیش ما آمد و گفت همین الان همه پرسنل را جمع کنید و به بریتال بروید. ما خسته بودیم و اعتراض کردیم و گفت نه! همین الان باید بروید! من هم همه نیروها را برداشتم و دو نیرو گذاشتم که تا صبح بمانند و بقیه چیزها را بیاورند. صبح هواپیماهای صهیونیستی آمدند و آنجا را توبره کردند. بمبهای ۵۰۰ کیلویی تازه ساخته بودند و روی سر ما اجرا کردند. یکی از خاطراتی بود که داشتم و بعد من اخیراً به ایشان گفتم که به شما اطلاعاتی رسیده بود؟ گفت من احساس کردم اتفاق میافتد.
*دو سال آنجا بودید.
بله. دو سال یعنی ۶۴-۶۲ را آنجا بودیم.
*آنجا هم شرایط سخت بود.
بسیار سخت بود. اتفاقات خیلی عجیبی بود.
*همان زمانی بود که رژیم صهیونیستی تا بیروت آمد.
بله. به بیروت آمده بودند و بعد به تدریج حزب الله شکل گرفت. این بحث مفصلی است و باید سر فرصت توضیح داده شود. یکسری عملیاتها را نیروهای انقلابی آن زمان شکل دادند که رژیم صهیونیستی تلفات داد و فشار آمد و مجبور شدند عقبنشینی کنند.
تا سال ۸۲ سپاه در مسئولیتهای مختلف بودم. از سال ۸۲ برای مجلس آمدم.
*یک مدت نیروی هوایی سپاه هم بودید.
بله. من تبلیغات و انتشارات نیروی هوایی و معاون هماهنگ کننده حوزه نمایندگی فقیه در سپاه بودم.
*وارد مجلس هفتم شدید.
بله.
*بعد هم مجلس هشتم شدید. که مجلس هفتم هم مجلس عجیبی بود.
بله. مجلس عجیبی بود.
*تعامل احمدی نژاد با مجلس هفتم را چطور دیدید؟ همین طور تعامل با آقای خاتمی چطور بود؟
در مجلس هفتم بحثی که شد این بود که دولت آقای خاتمی دولتی است که میرود و طبیعتاً نباید زیاد به آن حمله کرد. به یاد دارم در موضوع اتفاقاتی که در آموزش و پرورش افتاد، خیلی بحث شد که وزیر استیضاح شود. موجی در مجلس ایجاد شد اما نهایتاً جمعبندی مجموعه مجلس این شد که در لحظات پایانی کار دولت برداشتن یک وزیر خدمتی به کشور نمیکند.
*نکته جالب از هفتم و هشتم این بود که احمدینژاد در نیویورک اعلام کرد که من حمایت کردم که آقای لاریجانی رئیس مجلس شد.
من معتقد هستم احمدی نژاد مرد تضادهاست. او لاریجانی را از دبیری شورای عالی امنیت ملی برمیدارد و بعد که به مجلس میآید - آقای حداد دوره موفقی را در مجلس هفتم داشت – بعد موضوعاتی پیش آمد که یکباره احمدی نژاد یکسری از نمایندگانی که وی نزدیک بودند، تحمیل کرد که به آقای لاریجانی رای بدهید. یک جلسهای در ریاست جمهوری برگزار شد و این دوستان فراکسیونی داشتند و دوستان خوب ما بودند که این فراکسیون تحت عنوان انقلاب اسلامی بود. اینها در آن جلسه به این جمعبندی رسیدند که به آقای لاریجانی رای دهند و همه حمایت کردند و آقای لاریجانی در فراکسیون رای آورد و آقای حداد در صحن کاندید نشد و آقای لاریجانی رای آورد. برخی از نمایندگان بعدها با اختلافاتی که با آقای لاریجانی پیدا کردند، به خودشان اهانت میکردند که اشتباه کردیم. نوار این صحبتها موجود است.
*و مجلس هشتم و فتنه ۸۸!
بررسی این بود که وقتی انتخابات انجام میشود این هیجانات فروکش میکند و در ابتدا چنین حالتی بود. مشکلات از زمانی شروع شد که آقای موسوی شب انتخابات در یک اقدام غیرمنتظره پیروزی خود را اعلام کرد. از آنجا ملت دو دسته شدند و آن فرصت بزرگ به تهدید تبدیل شد و نتیجه آن شد که متاسفانه این اختلافات تمام ظرفیتهای کشور را به حداقل رساند.
*دیدار شما با موسوی چه زمانی انجام شد؟
اولین دیدار ما وقتی که طرف مجلس ماموریت رسیدگی به مشکلات ۸۸ را به کمیسیون امنیت داد و کمیسیون امنیت به کمیته امنیت داخلی داد که ما بودیم. ما گفتیم با همه طرفهای درگیر وارد بحث شویم و بپرسیم مسئله و راه حل آنها چیست که منجر به رفع این مشکلات شود. اولین جلسه ما با آقای موسوی بود، با آقای موسوی وارد بحث شدیم و گفتیم مستندات خودتان را بیان کنید. اگر شما توانستید مستندات را ارائه دهید، ما مدافع شما میشویم. دوستان گفتند این جلسه رسمی است که با شما برگزار میکنیم، ایشان گفت برای من محرز شده است. جملهای که خیلی برای ما سخت بود گفت اگر همه ملت ایران هم بگویند تقلب نشده، من میگویم تقلب شده است! یعنی این حرف همه امیدهای ما را به یاس تبدیل کرد.
حتی به یاد دارم در مورد بحث صداوسیما میگفت باید با مردم صحبت کنم. ما گفتیم ما پیگیری میکنیم که صحبت کنید. گفت من باید زنده صحبت کنم. گفتم این امکانپذیر نیست. شما یک انتخاباتی را به این شکل درآوردید، مشکل ایجاد کردید و اشکالی ندارد در حضور نمایندگان این مصاحبه انجام شود و پخش شود. ایشان قبول نکرد و گفت در مصاحبه زنده حرفهای خودم را بیان میکنم. آقای ناطق نوری میگوید من صبح ساعت ۸ به موسوی زنگ زدم و گفتم من وزیر کشور و مسئولیت امنیت کشور بودهام، مسائل امنیتی را خوب می دانم و من به شما می گویم مواضع شما از دیشب تا الان بوی خون میدهد؛ مردم را به جان هم میاندازد. بهتر است در فرایند قانونی موضوع را پیگیری کنید. میگفت هر چقدر گفتم، ایشان متاسفانه لجاجت کرد و نپذیرفت.
*دیدار با آقای هاشمی را بودید؟
دیدار با آقای هاشمی را هم بودیم که دیدار عجیبی بود. آقای هاشمی نکتهای بیان کرد که برای من مهم بود، ایشان خیلی برخورد عاطفی در رابطه با آقا داشت یعنی طوری که حالت اشک در چشمان ایشان جمع میشد که من آقا را دوست دارم و سابقه خودش را بیان کرد که چقدر با هم سابقه داشتیم. یک جملهای بیان کردند و همان جمله را دست گرفتیم که انجام بدهند، این بود که گفت با آقا به جمعبندی رسیدیم، بحثهای زیادی با هم داریم و برخی جاها نقطه نظرات ما متفاوت است، چون ایشان یک نظری دارند و من نظر دیگری دارم - این مطالب را آقای هاشمی خودش بیان میکرد و مداخلهای در این بحث نداشتیم - او میگفت روی موضوعی با آقا اختلاف نظر داشتیم با هم بحث میکنیم، حرفها و منطق و ادله را بیان میکنیم، اما نهایتاً اگر به جمع بندی نرسیم آقا میگوید حالا چه کنیم و می گویم معلوم است شما ولی فقیه هستید و من مثلاً رئیس جمهور هستم و طبیعی است باید از شما تبعیت کنم و نظر شما را قبول میکنم ولی بر نظر خودم هستم.
همان زمان این را گرفتیم و گفتیم در ماجرای فتنه یک برداشت و نظری دارید و آقا هم یک نظری دارد، حرفها را نیز بیان کردید و بحثها را انجام دادید و همه کارها را انجام دادید و در نماز جمعه هم شما و هم آقا مواضع خودتان را بیان کردید، شما الان بر اساس چیزی که گفتید از منطق آقا حمایت کنید. حرفها را بیان کردید و به جمعبندی هم نرسیدید. با این مدل شما باید چه کنیم؟ باید بگویید من حرفها را بیان کردم و منطق خودم را ذکر کردم و نشده و الان منطق آقا را میپذیریم چون ولی فقیه است.
گفتیم شما این کار را بگویید مسئله حل میشود و مشکل مردم حل میشود، اما متاسفانه ایشان قبول نکردند و آقا آن جمعهای که مواضعشان را بیان کردند، به او گفتیم که چرا از آقا حمایت نکردید و بیانیهای میدادید. همه بیانیه دادند و گفتیم شما هم بیانیه بدهید. وی گفت من میخواستم بیانیه بدهم و شب که فائزه را دستگیر کردند، من هم ناراحت شدم و بیانیه ندادم ولی بیانیه خودم را میدهم. ما گفتیم بیانیه را میدهد و خوشحال بودیم که ایشان در حمایت از حضرت آقا بیانیهای میدهد که متاسفانه چهارشنبه بیانیه نداد و هرگز آن بیانیه صادر نشد.
*نزد مراجع هم رفتید.
بله. من الان چون عین صحبتها را به یاد ندارم و نمیخواهم خلاف امانت عمل کنم ولی همه به یک شکلی میگفتند که کسی که حرف آخر را میزند رهبری است و باید کشور بر مدار این موضوع تنظیم شود و این اختلافات دامنه پیدا نکند. برخی هم به برخی رفتارها که صورت گرفته بود، مثل داستان کهریزک که آن را ما پیگیری میکنیم، یعنی از طرف شورای امنیت ملی پیگیری میکردیم.
*کوتاه نمیتوانید داستان کهریزک را بیان کنید؟
این نکته مهمی دارد. ظلم بزرگ به نظام بود. به نظام ظلم بزرگی شد. اعتبار نظام، قداست نظام، مشارکت بالا خدشه دار شد و ظلم بزرگی به نظام شد اما آقا فرمودند من از مامورینی که مامور نظام هستند، نمیپذیرم ظلم کوچکی حتی به دیگران کرده باشند. فرمانده آن بازداشتگاه کهریزک را عزل کردند. بعدها یکی دو نفر از افرادی که در این موضوعات دست داشتند، در دادگاه محکوم به اعدام شدند یعنی میتوان گفت از بالا تا پائین، از دادستان که احکامی را صادر کرد، از فرمانده و موضوعات مختلفی که نقش در آنجا داشتند، برخورد شد. یک نمونه دیگری در جایی سراغ دارید نظامی که درگیر اغتشاشات است و پلیس آن در خیابان درگیر است در آن حال با کسی که تخلف کرده برخورد میکند!
به زندانها میرفتیم و برخی مواقع تا یک دو نصفه شب طول میکشید. برای دادن گزارش یکبار به آقای جلیلی که آن زمان دبیر شورای امنیت ملی بود، گفتیم گزارش را صبح بنویسیم و خسته هستیم. گفت آقا بیدار نشسته و منتظر گزارش است! شما گزارش بدهید! ما تا نیمه شب نشستیم و گزارش نوشتیم و گزارش را برای آقا فرستادند. ایشان با قاطعیت موضوع را تعقیب و پیگیری میکردند و گزارشها را میگرفتند. در عین حال که با کسانی که این وقایع را متاسفانه بوجود آوردند به شدت پیگیری میشد، این موضوعات به شدت پیگیری میشد. خود آقا به با خانواده سه قربانی (کهریزک) دیدار داشت و با یکی از آنها آقا ۳-۲ بار مستقیم زنگ زده بود و دلجویی کرده بود. چنین موضعی را در دنیا در تاریخ سیاسی دنیا نمیبییند.
*نظر آقای سروری درباره ریاست قوه قضائیه آقای اژهای چیست؟
من فکر میکنم روشی که آقا از زمان آقای رئیسی اتخاذ کردند، این است که روسای قوه قضائیه را از درون قوه قضائیه انتخاب کنند که اشراف دارند. چون قوه قضائیه یک مجموعه بسیار تخصصی و حساسی است و بتوانند این روند را پیش ببرند. الحمدالله از زمان آقای رئیسی یک تحول بزرگی را در قوه قضائیه مشاهده کردیم. من فکر میکنم با اشرافی که حضرت آقای اژهای روی موضوع قوه و تحول دارند انشاءالله شاهد ادامه این روند در قوه قضائیه خواهیم بود.
*یکسری رفتارها را بعد از حکم آقای اژهای از یک طیفی دیدیم که برخی از طیفهایی که آرم بچههای حزب اللهی دارند، رفتارهای پسندیدهای نبود. رصد میکردید؟
بله متاسفانه. کسانی که مدعی دفاع از ولایت هستند و آقا را به عنوان محور عدالتمحوری و عدالتطلبی میشناسند، چطور بعضاً به خودشان اجازه میدهند که یک چنین مطالبی را عنوان کنند!؟ آقا الان میفرمایند باید این روند ادامه یابد. به عنوان کسی که به شدت این موضوع را تعقیب میکند، قطعاً مطالبه جدی از آقای اژهای ادامه روند تحول در قوه قضائیه است. چطور کسانی به خودشان اجازه میدهند با شناختی که از این رهبر دارند و شناختی که از حساسیتهای این رهبر نسبت به این موضوعات دارند، اینطور ابتدای کار چاقوی رئیس قوه را کند کنند و او را در حاشیه بیاورند؟
این کاری بود که توقع نمیرفت کسانی که خودشان را مدافع عدالت و ولایت میدانند این روند را ادامه دهند.
*جریان اصیل انقلاب چطور باید مسیر این دوستان را اصلاح کند یا مسیر آنها را متمایز کند؟
من فکر میکنم روند حرکتی که پیش میآید این را نشان میدهد که مردم دارند به یک اقدام عملی توسط خودشان برای این سالمسازی در جریان سیاسی کشور انجام میدهند. وقتی اینجور حرکتی را انجام میدهید در اصل ولایت را تضعیف میکنید و به نظر این به نفع کشور نیست و در توقع مردم از کسانی که خود را عدالت محور و ولایت محور میدانند، نبوده و نیست.