خبرگزاری مهر - فرهنگ و اندیشه- هانیه علینژاد: کتاب «پسری با تیشرت کلاهدار» شامل روایت و خاطرهنگاری زندگی شهید احمد مکیان به قلم اعظم محمدپور است که توسط انتشارات خط مقدم به چاپ رسیده است. این کتاب به دوران نوجوانی و جوانی شهید و تغییرات اینشهید با روایت همسرش زینب مکیان میپردازد.
با اعظم محمدپور نویسنده ایناثر به گفتگو نشستیم که مشروح آن در ادامه میآید؛
* خانم محمدپور نوشتن خاطرات شهدا به ویژه شهدای مدافع حرم چه چالشهایی برای شما داشت؟
نوشتن کتاب خاطرات شهدای مدافع حرم برای بنده بیشتر لذتبخش بود تا چالشبرانگیز. لذت از این جهت که من متولد سال ۵۹ هستم و بعضی از شهدا دفاع مقدس را درک کرده بودم و در خانواده خودم دو شهید داریم.
همیشه فکر میکردم نسل شهدا شاید تکرارشدنی نباشد و به شهید به عنوان یک قهرمان دور دست نگاه میکردم. وقتی به مصاحبههای شهدای مدافع حرم گوش میکردم و مطالعه میکردم احساس کردم که همین شهدایی که در دوران دفاع مقدس برای ما اسطوره بودند و انگار نسلشان به پایان رسیده بود جوانان دهه شصت و هفتاد که حتی از من کوچکتر بودند دوباره همان روحیه شهدای دفاع مقدس را زنده کردند و این مسئله برای من خوشحالکننده و امیدوارکننده بود.
باتوجه به این که این نسل در انواع مختلف تهاجم فرهنگی و فشار اقتصادی و نارضایتی که در جامعه وجود دارد و آن جو شاد دوران انقلاب را ندیده بودند، این که جانشان را برای حفظ اسلام و حرم اهلبیت و امنیت مردم بدهد، لذتبخش است که آدم بداند هنوز چنین افرادی وجود دارند.
* چهقدر تلاش کردید مظلومیت شهدای مدافع حرم را با توجه به بی مهریها و شایعاتی که درمورد آنها وجود دارد را نشان دهید؟
من مانند افراد عادی جامعه این شایعات را شنیده بودم و میدانستم اینگونه نیست. چرا که من شهدای دفاع مقدس را درک کرده بودم. هرچند که سنم کم بود ولی میدانستم به لحاظ منطقی افراد نمیتوانند جانشان را بابت پول بدهند و این برای من قابل باور نبود اما خب یک سندی از زندگی این شهدا لازم بود.
وقتی زندگیشان را مطالعه میکردم، مطمئن شدم شایعات درست نیست و تلاش کردم که این بعد از زندگی را در کتاب نشان دهم و مطرح کنم و اینغبار غفلتی که بر زندگی این شهدا نشسته و تبلیغات منفی جامعه را که به دنبال تشعیف باور مردم به شهداست، از بین ببرم. البته هرگز باور مردم به شهدا ضعیف نمیشود. بهواسطه قرابت آنها با سرنوشت امام حسین(ع) در مردم شیعه هرگز مورد بیتوجهی قرار نمیگیرد ولی خب وقتی این شایعات بود باید پاسخی به آن داده میشد. خیلی تلاش کردم که این نکته در زندگیشان مشخص باشد.
* این بیمهریها و کملطفیها نسبت به شهدای مدافع حرم نشانهای از کمرنگ شدن باور مردم به ارزشهای شهدا نیست؟
من این را قبول ندارم. ببینید این افرادی که رفتند و شهید شدند از متن همین جامعه بودند و تحت تربیت افراد همین جامعه بودند. اینها فرزند خانوادههای خاص نبودند.
ما وقتی زندگی آنها را میخوانیم متوجه میشویم که از اقشار مختلف هستند. از طلبه تا کارگر ساختمانی که هزار مشکل مادی در زندگیاش دارد ولی پای محبت اهل بیت که میشود همه چیز کنار میرود. طلبه بعضی از خواص جامعه این بود که مردم از ارزشهای اسلامی دور شوند. اینگونه فکر میکردند ولی شهدای مدافع حرم نشان داد که این اتفاق نمیافتد.
اگر انتظار داشته باشید که تخیل وارد خاطرهنگاری صرف شود، باعث تحریف زندگی شهدای مدافع حرم میشود. ما یک زمانی داستانی با درونمایه واقعی مینویسیم آنزمان دست نویسنده برای آوردن تخیل باز است. ولی رمان_خاطره اینگونه نیست. چون هرچیزی که به صورت داستانی بیان کنیم خانوادهای که ما از آن صحبت میکنیم وجود دارند و میگویند اینگونه نبوده است* در کتاب شما دغدغهمندی ارائه محتوا خاص در کنار خاطره نگاری شهید کمرنگ است. به طور واضحتر، محتوای منحصر به فردی ارائه نشده است.به نظر میرسد کتاب کاملا منطبق بر واقعیت است و حتی میزان تخیل لازمهی نوشتن در آن بسیار کم است. به نظر شما این نوع خاطرهنگاری تکراری و کلیشهای نشده است؟ وقت آن نرسیده که زاویه روایت نو ارائه شود؟
این یک رمان_خاطره است و داستان نیست و طبیعتا ما نمیتوانیم در زندگی شهدا دست ببریم. یعنی مثلا چیزی را بگویم که نباشد؟
* خیر. در برخی موارد تخیل داستانی با خاطرهنگاری ادغام میشود و شیوه روایت نویی را ارائه میدهند. این که خاطره صرف باشد کلیشهای و تکراری نشده؟ وقت آن نرسیده که شیوه نو ارائه دهیم؟
این بستگی به سلیقه نویسنده دارد. نمیتوانم ادعا کنم که خیلی خوب نوشتم و کارم هیچ نقصی ندارد. شاید اگر یک نویسنده بهتری مینوشت شاید اثر بهتری ارائه میشد. به هرحال قلم من در آن زمان اقتضا میکرد که اینگونه بنویسم.
اگر انتظار داشته باشید که تخیل وارد خاطرهنگاری صرف شود، باعث تحریف زندگی شهدای مدافع حرم میشود. ما یک زمانی داستانی با درونمایه واقعی مینویسیم آنزمان دست نویسنده برای آوردن تخیل باز است. ولی رمان_خاطره اینگونه نیست. چون هرچیزی که به صورت داستانی بیان کنیم خانوادهای که ما از آن صحبت میکنیم وجود دارند و میگویند اینگونه نبوده است.
* یعنی اینمحدودیت از جانب خانواده شهدا وجود دارد؟
نه، محدودیتی نیست ولی سند رمان_خاطره این اجازه را نمیدهد چون دنبال داستانسرایی نیستیم. ما دنبال بیان واقعیت زندگی شهدا هستیم. هرکسی هم باشد ما بخواهیم شهید را از چیزی که هست خیلی بالاتر نشان دهیم و از چیزی که هست دورتر نشان دهیم ممکن است تصنعی شود و یا این که اطرافیان شهید بگویند که اینگونه نبوده است. دست ما برای نویسندگی باز است منتهی ما باید امانتدار باشیم.
ما باید تکلیف خودمان را روشن کنیم که میخواهیم داستان بنویسیم یا رمان_خاطره. وقتی رمان و خاطره باهم ادغام میشوند ما سبکهای داستانی و اسلوبهایی که وجود دارد استفاده میکنیم که واقعیت زیباتر به نظر برسد ولی نمیتوانیم تخیل را وارد زندگی شهیدی کنیم که زمان زیادی از شهادتش نگذشته است.
* در خیلی از کتابها با وجود حضور خانواده شهدا داستانی روایت شدند و از طرف مخاطب و خانواده شهید پس زده نمیشود.
اگر منظورتان پردازش مطالب است، اینکتاب هم خاطرهنگاری صرف نیست که من بگویم هرچه خانواده گفته است را بنویسیم. من از جهت محتوا میگویم. پردازش زیباتر شده اما نه آنقدر که واقعیت را تحتالشعاع قرار دهد. اما اگر شما میخواهید بگویید که این نوع نگارش ضعیف است خب این سلیقه شماست. ممکن است کارشناسان هم نقد کنند، من در این مورد چیزی نمیگویم. اما این که بگویید تخیل چرا نیست، خب تخیل هیچگاه نمیتواند وارد زندگی یک شهید شود.
* خانواده و همسر شهید مکیان چه میزان همراه بودند و همکاری کردند؟ آیا محدودیت هایی هم لحاظ شد؟
همین که این شهید عاشق همسرش بوده و بعد مدتها با او ازدواج کرده و در ابتدا زندگی در اوج محبت و عاطفه این زندگی را رها میکند و برای دفاع از حرم حضرت زینب به سوریه میرود یعنی چه؟ چرا فکر میکنیم که اعتقاد در آن نیست؟ لازم است حتما بگوییم که ایشان اعتقاد به دفاع از حرم داشتند؟نه ایشان هیچ محدودیتی قائل نشدند و کاملا صادقانه نکاتی را که باید هم خودشان و هم خانوادشان بیان کردند. کتاب هم گویای همین است و مشخص است که بعدی از زندگی و شخصیت این شهید پنهان نبوده که مخاطب وقتی بخواند متوجه نشود. هم درمورد مشکلات و هم روابطشان را گفتند و همه چیز صادقانه جلو رفت.
* کتاب بیشتر بار عاطفی و احساسی دارد و کمتر به مساله و عقیده بنیادین شهدای مدافع حرم پرداخت شده است.چقدر این دغدغه را داشتید که وجوه مختلف زندگی یک شهید مدافع حرم را نمایش دهید؟
قرار نیست از ابتدا تا انتها کتاب شعار داده شود. برخی اعتقادات را خواننده باید از متن کتاب استخراج کند. همین که این شهید عاشق همسرش بوده و بعد مدتها با او ازدواج کرده و در ابتدا زندگی در اوج محبت و عاطفه این زندگی را رها میکند و برای دفاع از حرم حضرت زینب به سوریه میرود یعنی چه؟ چرا فکر میکنیم که اعتقاد در آن نیست؟ لازم است حتما بگوییم که ایشان اعتقاد به دفاع از حرم داشتند؟
کسانی که فکر میکنند که این مدل پرداخت را دور از اعتقاد میدانند از نظرشان شعاری است. چه چیزی فردی را از همسر و مادر دور میکند در کشور غریب در برابر دشمن قرار میدهد غیر از اعتقادات؟ اما به اعتقادات اشاره مستقیم نشده است.
من قبول ندارم که بیشتر تم احساسی داشته باشد. سعی کردم در مطالبی که مینویسم از پرداخت شعاری فاصله بگیرم.
* به عقیده شما چرا جامعه کتابخوان کشور کمتر به سمت ادبیات مقاومتی میروند و مطالعه میکنند؟
دلیل این است که اصلا در دسترس نیست.
*یعنی پخش کتاب مناسب نیست؟
آمار چاپ مناسب نیست. من هم این کتاب و هم کتاب راز قلعه حمود را نوشتم. استقبال مخاطب وجود دارد اما اگر کتاب خوب نگارش شده باشد، به تعداد مناسب چاپ برسد و تبلیغات خوبی انجام شود استقبال وجود دارد. مگر کتاب «دا» ادبیات دفاع مقدس نیست؟ چقدر از آن کتاب استقبال شده است. چون تبلیغات خوبی داشته است.
* و سخن پایانی.
امیدوارم نسل جوان کتاب شهدا را بخوانند و از آنها برای زندگیشان استفاده کنند و پیام آنها را به دیگران برسانند. جوانان از کتاب شهدا راحت عبور نکنند و عمق مطلب را ببینند و برای آرمان شهدا و حفظش تلاش کنند.