خبرگزاری مهر، گروه استانها- اسرا درویشی: زن کلمه مقدس، فرشته فداکاری و آرامش بخش خانواده است که عشق، ایثار و از خودگذشتگی را مفهوم داده و به این واژهها معنی میبخشد.
آرام آرام به روز مادر نزدیک میشویم؛ روزی که هیچ فرزندی آرام و قرار نداشته و در هیاهوی تهیهی هدیه برای مادرش است؛ اما هیچوقت کسی به سراغ زنانی نرفت که مادر نبوده و کسی را برای گفتن حتی یک تبریک خشک و خالی هم ندارند.
به بهانه روز زن و مادر و در قالب تور مهرورزی ادارهکل بهزیستی آذربایجان شرقی قصد داریم به خانهی سالمندان فیاض بخش تبریز برویم؛ شهر شلوغ است و ترافیک، به سختی خود را از میان کوچه پس کوچههای تبریز به خانه سالمندان میرسانم.
نگهبان مرا به طبقه دو ساختمان اداری این مرکز هدایت میکند، پس از مصاحبه با مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی و جویا شدن وضعیت این مرکز به بخش نگهداری مادران و زنان این خانه میرویم.
وارد که میشویم به استقبالمان میآیند، آنچنان از دیدار ما خوشحال میشوند که انگار مدت بسیاری است کسی به دیدارشان نیامده بود.
بنابه گفته مسئول مرکز، اکثر آنها زنانی هستند که پا به سن گذاشته و ازدواج نکردهاند، تنهای تنها هستند و هیچ کسی نیست که سراغ آنها را بگیرد.
کسی را ندارم؛ تنها هستم
بانویی با چشمانی به رنگ دریا و چادری گل گلی مرا را به سوی خود میکشاند؛ وقتی حالش را میپرسم، میگوید حالم خوب نیست مادر، کسی را ندارم، تنهای تنها هستم.
او میگوید: من صاحب و فرزندی ندارم، هیچکس را ندارم، جایی را نداشتم و مجبور شدم به اینجا بیایم.
او با چشمانی پر از اشک ادامه میدهد: شما را به خدا قسم از من حمایت کنید، از عید نوروز اینجا هستم، پیش از این در خانهای کار میکردم و آنجا میماندم اما صاحب خانه در اثر بیماری از دنیا رفت و من تنها ماندم.
این بانو میپرسد خیلی پیر شدهام؟ وقتی میگویم نه، میگوید دستانم میلزرد و نمیتوانم حرکت کنم، من آواره ماندهام؛ شماها عزیزان من هستید، برایم دعا کنید.
او اضافه میکند: اگر خانه کوچکی داشته باشم، میتوانم به تنهایی زندگی کنم اما اینجا دلم میگیرد.
هیچ جایی مثل خانه خود آدم نمیشود
به سمت اتاق شماره ۳ مرکز میروم، دو بانو روی تختها دراز کشیده و در حال استراحت هستند، وقتی مرا میبینند از جای خود بلند میشوند؛ نام یکی از آنها پریناز است و به گفتهی خودش چهار سالی میشود که در خانه فیاض بخش است.
او میگوید: تمامی خواهران و برادرانم فوت کردند و تنها ماندم و مجبور شدم که به اینجا بیایم؛ پرستاران هوای ما را دارند اما هیچ جایی مانند خانه خود آدم نمیشود.
لیلا هم که به نظر میرسد نسبت به بقیه جوانتر است، میگوید: از دوران جوانی به ام اس مبتلا شدم، پرستار داشتم اما خوب رسیدگی نمیکرد از طرفی هم سربار خانواده شده بودم؛ بنابراین مجبور شدم که به اینجا بیایم.
او ادامه میدهد: اینجا از خانه خودمان راحتتر است، اینجا حالم خوب است و خدا را شکر میکنم.
کاش به کربلا بروم
از اتاق که خارج میشوم، بانویی تلفن همراه خود را برایم میآورد تا تنظیماتش را درست کنم، نام او فرگل است، او میگوید از دوران نوجوانی اینجا زندگی میکند و مانند خانه خودش میداند.
فرگل تا ابتدایی تحصیل کرده است اما به چند زبان دنیا مسلط است، او میگوید: زبان انگلیسی، فارسی و ترکی استانبولی را از دانشجویانی که برای گذراندن دوره کارآموزی خود به اینجا میآمدند، یاد گرفتهام.
او عاشق کربلا است و با حسرت میگوید کاش به کربلا بروم، برای تو هم دعا میکنم.
اینجا دلم میگیرد و کسی را ندارم
رباب نیز ضمن گلایهمندی از برادر خود میگوید: تمامی فرزندانم به دنیا نیامده سقط شدند، همسرم را هم از دست دادم.
او ادامه میدهد: برادرم تمامی وسایل خانهام را جمع کرد و مرا به اینجا آورد، تنها هستم، دلم میگیرد و کسی را ندارم.
در حسرت مادر و پدر
یکی از بانوان مرکز به سراغم آمده و خوشامد میگوید، از همان چند ماهگی او را مقابل بهزیستی میگذارند، او متولد ۱۳۴۲ است و اکنون که سنش بالا رفته به این مرکز آمده است.
او ادامه میدهد: پدر و مادرم را ندیدهام و کسی را ندارم.
او از من میپرسد خواهر و برادر داری، وقتی میگویم نه، لبخندی زده و میگوید پس تو هم مثل من تنهایی.
شوق و شور و انرژی او بالا است و علاقهی بسیاری برای علمآموزی دارد، اما شاید اگر پدر و مادرش او را تنها نمیگذاشتند، اکنون در خانهی خودش بود.
مادری شیرین سخن
و سرانجام از میان آنها بانویی را پیدا میکنم که مادر است، او بسیار شیرین سخن است؛ او میگوید دخترم و فرزندم به دیدارم میآیند و هوایم را دارند.
او ادامه میدهد: اینجا دوستان زیادی دارم و حوصلهام سر نمیرود.
در آیندهای نه چندان دور با پدیده سالمندی مواجه میشویم
مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی نیز به خبرنگار مهر میگوید: تمامی افراد بالای ۶۰ سال سالمند تلقی میشوند؛ هزار و ۱۲۷ سالمند زن در استان داریم بوده که بسته به شرایط خود از خدمات مستمر و برخی خدمات دیگر بهرهمند میشوند.
فرگل صحاف ادامه میدهد: آذربایجان شرقی ۹ مرکز شبانه روزی و ۹ مرکز روزانه نگهداری سالمندان دارد که ۰.۸ درصد کل سالمندان استان را پوشش میدهد که نشان از سطح فرهنگ بالای آذربایجانیها است.
او اضافه میکند: اکثر بانوانی که در خانه سالمندان نگهداری میشوند، کسی را ندارند؛ همسر آنها فوت کرده و یا ازدواج نکردهاند اما با این شرایط در آینده با پدیده سالمندی روبهرو میشویم چراکه آمار طلاق افزایش و ازدواج و فرزندآوری کاهش یافته است.
زنها وقتی در خودشان باشند و آرام آه بکشند، وقتی به جای قهقهههای شاد، فقط لبخند بزنند و سکوت کنند، بدانید که چیزهایی بسیاری درون آنها مرده است، زنها گذشت کردن و بخشیدن را خوب بلدند، زن بودن، مادر بودن و همسر بودن کار دشواری است.