فاطمه مجد ناصری موسس مرکز تصوف و عرفان اسلامی در استرالیا که پیشتر نسبت به کوتاهی ایران در یونسکو در قبال سال مولانا انتقاد کرده بود پیشنهادهایی برای تکریم این شاعر ایرانی ارائه داده است.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از مولانانیوز، چند ماه پیش فاطمه مجد ناصری دکتر روانشناس و موئسس مرکز تصوف و عرفان اسلامی در استرالیا نامه ای را به کمیسیون اصل نود مجلس فرستاد که نسبت به کوتاهی ایران در یونسکو در قبال سال مولانا گلایه شده بود. به ‌دنبال نامه قبلی که به عنوان شکایت در مجلس به ‌ثبت رسید، مجددا نامه ای از وی منتشر شده که این بار حاوی پیشنهادهایی برای تکریم مفاخر ملی است.

فاطمه مجد ناصری نوشته است : من از صمیم قلب امیدوارم که این مطلب سالگرد مولانا و یونسکو باعث شده باشد که مسئولان از خواب غفلت بیدار شده و متوجه شده باشند که در حفظ گنجینه‌های ادبی و عرفانی در برابر ملت ایران مسئول هستند و باید به ایرانیان جوابگو باشند. اگر بعضی از افراد با تصوف و عرفان مخالف هستند، این نظرات شخصی نباید موجب شود که با سرمایه معنوی این آب و خاک بازی شود و گنجینه‌ای چون مولانا از خزانه ایران خارج شوده و به خزانه کشور دیگری تعلق گیرد.

از طرف دیگر، البته بسیار به جا است که پس از اعتراضات مردم در این مورد، در نقاط مختلف ایران سالروز هشتصدمین سال مولانا جشن گرفته شود ولی اشکال اصلی ما با درون ایران نیست بلکه با طرز فکرو فعالیتهای خارج از ایران است. لذا به دنبال مطالبی که در نامه قبل ذکر شد، لازم است ارتباط مولانا با ایران و زبان فارسی از دیدگاه دنیا برقرار شود و آب رفته به جوی بازگردد. قبل از اینکه به پیشنهاداتم در این باره بپردازم، یک مطلب دیگر لازم به ذکر است.

این روزها در خارج زیاد شنیده می‌شود چه از مترجمان غربی آثار مولانا و چه از همسایگان ایران (حتی از بیست و دومین فرزند مولانا) که مولانا یک شخصیت بین المللی است و به یک کشور تعلق ندارد. سوالی که درخور تامل است این است که اگر موطن و زادگاه مولانا در غرب بود آیا چنین مطلبی مطرح می‌شد؟ ولی از این گذشته مایلم خاطرنشان کنم که حضرت مسیح که به‌ مراتب بیش از مولانا به همه جهان تعلق دارد هنوز پس از بیش از دو هزار سال، در همه برنامه های مستند و جدی به "Jesus of Nazareth " عیسای ناصره، یعنی عیسی از شهر ناصریه نام برده می‌شود. و یا محی الدین ابن عربی که منتسب است به عارف بزرگ اندلسی با اینکه بیشتر عمرش در خارج از اندلس بود و به خصوص در دمشق اقامت داشت و در دمشق وفات یافت آرامگاهش در دمشق، مانند مولانا، محل زیارت مردم از سراسر دنیاست ولی شنیده نشده است که کسی بگوید ابن عربی سوریه‌ای است یا حتی سوریه چنین ادعایی کند. آیا در اینجا سوالی پیش نمی‌آید؟

گذشته از همه اینها مولانا در هرکجا تولد یا وفات یافته باشد واقعیت مسلم این است که او یک ایرانی است و از فرهنگ این مملکت بر خاسته و این تعلق در آثارش و زبانش منعکس است، و اگر مسئولان اینهمه سال غفلت نکرده بودند چنین موضوعی اصلا مطرح نبود.

وی در ادامه سه پیشنهاد را مطرح کرده است .

پیشنهاد اول: از طرف ایران قطعنامه‌ای صادر شود که ترجمه‌های اشعار مولانا مستند گردد مبنی بر شماره ‌بندی نیکلسون. زیرا با محبوبیت مولانا، انتشارات ترجمه‌های اشعار مولانا در خارج به طور روزافزون ازدیاد پیدا کرده ولی متاسفانه تعداد بسیار قلیلی پیغام عرفانی مولانا را یا درک و یا ترجمه می‌کنند. ترجمه‌ها بیشتر مطابق ذوق سکولار غرب است و احتیاج مبرمی وجود دارد که جنبه ارشادی وعرفانی و مذهبی مثنوی حفظ و حمایت شود و سخنان مولانا به خصوص در مثنوی تحریف نشود و چون اشعار اصلی به زبان فارسی است لذا مسئولان ایرانی می‌بایست پیشقدم شده و آنها را مستند کنند. در این صورت وقتی کسی در غرب دست به کار ترجمه می‌زند و از عطف به شماره خودداری می‌کند آن نشانه وفادار نبودن به متن اصلی است.

بابت مثال دو ماه قبل در کنفرانس بین المللی مولانا در ترکیه که بنده شرکت داشتم وقتی سخنرانی از آمریکا در یکی از جلسات ترجمه بیتی از مولانا را ذکر کرد که به گوش سخنران ترکی درست نیامد از اولی پرسید این کدام شماره است و او هم شماره داد و دومی یادداشت کرد. بنابراین اقدام به مستند کردن اولین قدم است و اعلامیه مستند کردن اشعار برای ایران، ترکیه و افغانستان که اسلامی هستند قاعدتا نمی‌بایست اشکالی داشته باشد زیرا هدف حفظ اصالت اشعار است و آن هدفی مشترک است و در این راه ایران لازم است پیشقدم شود. نگرانی من از این است که اطلاع دارم که چندتن از مترجمین در امریکا شروع به ترجمه مثنوی کرده اند در حالی که اکثر آنها فارسی نمی‌دانند. خدا بخیر بگذراند.

پیشنهاد دوم: اسلام به ما می‌آموزد که در برابر هر نعمتی که به ما داده می شود تکلیف و مسئولیتی به وجود می‌آید که موظف به انجام آن هستیم. اسلام به عنوان آخرین دین مسئولیتی در برابر کلیه افراد جهان چه مسلمان و چه غیر مسلمان دارد و نمی‌تواند و نشاید مختص به یک مملکت یا ممالک اسلامی باشد و چون تصوف و عرفان از اسلام جدا نیست رسانیدن پیام عرفا یکی از تکالیف مهم مردم این آب و خاک است در اینجا لازم است قسمتی از نامه قبلی ام را ذکر کنم.

" گویی می‌توان صدای مولانا را شنید که توبیخ کنان مراجع مربوطه ایران را خطاب قرارداده و می‌گوید «من در همه عمرم که بیشتر آن را در خارج بودم به خاطر آب و خاک و بزرگداشت ایران جز به فارسی سخن نگفتم. اگر می‌خواستم به ترکی شعر می‌سرودم. پس با چنین ارثیه‌ای که من برایتان گذاشتم چه کرده‌اید؟"

شاید برای ایران باور کردنی نبود که بشود پیغام شاعر عارف و صوفی را که به زبان دیگری است این گونه به گوش دنیا رسانید که حتی سازمان ملل نیز اقدام به بزرگداشت کند. واقعا لازم است از ترکیه یاد گرفته ما هم سعی و همت بکار بریم چه در مود مولانا و چه بقیه عارفانی که خداوند کریم به این آب و خاک اعطا فرموده است و در باره گسترش عرفان اسلامی و گسترش زبان فارسی دست به اقدامات لازم بزنیم.

پیشنهاد دوم من این است که دولت ایران دو بار در سال (یا بیشتر) کلاس‌های چند واحدی مولاناشناسی و کلاسهای فارسی چند واحدی در سطح های مختلف 1و2و3 برای اساتید دانشگاه های خارج، مترجمین و نویسندگان برای یک ماه به طور رایگان یا با مخارج خیلی کم تشکیل داده و شرایط را برای آمدن آنها به ایران آسان نموده و حتی کمک نماید.

در این صورت دانشگاهیان که تعطیلات یکی دو ماهه دارند می توانند به ‌ایران بیایند که هم فاسی یاد بگیرند و هم آنهایی که فارسی می دانند از کلاس‌های مولانا شناسی بهره مند شوند. من فکر می‌کنم تعداد زیادی از ایرانیان خارج از کشور هم علاقمند خواهند بود که از این فرصت استفاده کنند. هرچه بیشتر بیایند برای توسعه زبان و ادبیات و عرفان و اسلام بهتر است.

پیشنهاد سوم من این است که بودجه‌ای در نظر گرفته شود برای چند تن از بهترین مولاناشناسان ایرانی برای استخدام مترجمانی که آشنایی به این مطالب دارند تا مولاناشناسان بتوانند آثار مولانا را به کمک این مترجمان به زبان لااقل انگلیسی و فرانسه در آورده و آنها منتشر شود تا هم مردم دنیا بتوانند با اعتماد به این ترجمه‌هایی که از کشور و زبان اصلی مولانا بدست‌شان می آید بهره‌مند شوند و هم ایران نقش خود را در صحنه جهانی ایفا نماید.

هدف از این اقدامات این است که ایران بنا به مسئولیت خود بپا خیزد و جای خود را در صحنه جهان به عنوان کشوری که فرهنگش با اینهمه عارف نامی عجین است باز کند و با برنامه ریزی صحیح و واقعی عرفان اسلامی و زبان فارسی را توسعه دهد و نقش خود را در تاباندن نور عرفان به دل‌هایی که در جستجوی معنویت هستند ایفا نماید و چون آفتاب درخشانی نور عرفان را درسراسر جهان پخش کند. من به‌ وضوح در خارج شاهد هستم که اکثر مردم پس از آشنایی و درک عرفان و تصوف بطرف اسلام کشیده می‌شوند.

امیدوارم که مولانا دری باشد برای این اقدامات مهم در چنین زمانی که در تعداد بی شماری از مردم جهان بخصوص غرب کشش به عرفان و احتتیاج به ارشاد کاملا احساس می‌شود. ما در ایران عرفای زیادی داریم که هرکدام از آنها جذبه و کرم خاص خود را دارند و در غرب شناخته شده هستند. به کمک خداوند لازم است که مسولین از ترکیه یاد بگیرند که چگونه می‌شود در را به روی کسانی که در جستجوی معرفت هستند باز کنند که نه تنها افراد زیادی با فرهنگ ایران آشنا شوند بلکه آنچه فرا می‌گیرند به ارمغان به‌کشور خود ببرند.

لازم است که نکته بسیار مهم دیگری را هم که باعث نگرانی است ذکر کنم. برای کسانی که فقط به چهارچوب داخل کشور نظر دارند و به عوامل خارج از کشور و جهانی بی‌توجه هستند به اطلاع می‌رساند که همانطور که قبلا متذکر شدم بسیاری از مردم در غرب در جستجوی معرفت و معنویت هستند و تصوف و عرفان که راه شناخت و عشق به خداست مردم را جذب می‌نماید و به خصوص کتب و اشعار عرفانی برای افراد تحصیل کرده کشش خاصی دارد. به‌همین دلیل مراکز تصوف در حال ازدیاد است و اگر مراکز تصوف و عرفانی که بر پایه اسلام است در دسترس نباشد طبعا مراکز غیر اسلامی جای خالی آنها را پر می‌کند و به دلیل سهل وآسانی شیوع بیشتری هم پیدا می‌کند. در حقیقت در حال حاضر حتی تصوف و عرفان ما نیز در خطر است و اگر سعی در تفهیم و آموزش صحیح آن نشود، همان گونه که ترجمه‌های اشعار مولانا در حال بوی سکولار گرفتن است، تصوفی نیز با رنگ و بوی سکولار غربی جای تصوف اسلامی را خواهد گرفت و این جابجایی در حال حاظر دارد مشاهده می‌شود و مسلما شیوع بیشتری خواهد گرفت.

در خاتمه امید است افراد متوجه و دلسوز و علاقمند به این آب و خاک ساکت ننشینند تا این تغییرات لازم به وجود آید و در مقام جوابگویی معلوم شود که اشتباهات جبران شده و دین خود را باین آب و خاک عزیز ادا نموده‌اند.

در اسفندماه 85 فاطمه فلور مجد ناصری - ایرانی مقیم استرالیا - با ارسال نامه‌‌ای در اعتراض به بی اعتنایی ایران نسبت به سال مولانا به کمیسیون اصل نود مجلس شکایت کرد.  وی نامه ای را در اعتراض به بی اعتنایی ایران نسبت به برگزاری مراسم ویژه سال مولانا برای مجلس شورای اسلامی ارسال کرد و در بخشی از نامه اعتراض آمیز خود تحت عنوان "نامه ای سرگشاده از یک ایرانی ساکن خارج درباره بزرگداشت مولانا" آورده بود: « ایران سرزمین عرفای والامقام و گنجینه معنویت است که می تواند مثل خورشید بدرخشد و نور عرفان و اسلام را پخش کند ولی متأسفانه توجه چندانی به آنها و کنه این مطلب نشده است. هر کشور دیگری با سهم بسیار کمتری از چنین گنجینه هایی سعی کرده در آن سرمایه گذاری معنوی و حتی مادی کند.»

وی در بخش دیگری از این نامه آورده بود :« مطلب تنها بر سر یونسکو و برگزاری بزرگداشت مولانا در ترکیه و افغانستان و مصر و نادیده انگاشتن ایران نیست. این اتفاق نشان دهنده و بیان کننده درد بزرگتری است. درد اینکه تصوف و عرفان ما از طرف دولت و مسئولان چقدر بی اهمیت تلقی شده است. مسئولانی که قرار است حفاظت گنجینه های ما را به عهده داشته باشند و پاسداران آن باشند... لازم است درسی بگیریم از ترکیه و ضمن قدردانی از آنها سعی کنیم عرفان خود را ارزان نفروشیم.»