به گزارش خبرنگار مهر، در نشست پایانی کارگاه آموزشی فلسفه رسانه که عصر دیروز در دانشکده صدا و سیما برگزار شد، دکتر سعید رضا عاملی، دانشیار گروه ارتباطات دانشگاه تهران، با موضوع "نگاه واقع گرایانه به فلسفه رسانه" سخن نمود.
وی در آغاز سخن با اشاره به این نکته که واقعیت این است که ادبیات فلسفه رسانه بسیار محدود است و بنابراین با توجه به ماهیت ابهام آمیز فلسفه سئوال پیشینی در باب فلسفه رسانه این است که ابتدا باید پرسید که فلسفه رسانه چیست، گفت : دو سنت فلسفی بر فضای فلسفه بطور عام و فلسفه علم بطور خاص حاکم است که یکی متعلق به "فلسفه قاره ای" و دیگری مربوط به "فلسفه تحلیلی" است.
دکتر عاملی افزود: فلسفه قاره ای بر سنت خاصی تاکید دارد که فلسفه را با اساس هستی و چیستی هستی درگیر می کند و فلسفه را متکفل سئوال های بزرگ حوزه علم می داند. در این نگاه، فلسفه در اوج فضای فهم قرار می گیرد و با یک افق بلندی به همه هستی می نگرد.
وی فلسفه قاره ای را مربوط به فلسفه اروپائی و بیشتر در حوزه فلسفه آلمان دانست و گفت : فلسفه قاره ای این گزاره کلی را که "علم گراها" بر آن تاکید میکردند که هیچ یافته ای علمی نیست مگر با روش علم تجربی بدست آید، مورد سئوال قرار داد و به نوعی بر وابسته بودن همه علوم حتی علوم تجربی بر گزاره های فلسفی و معرفتی تاکید داشت.
دکتر عاملی فلسفه تحلیلی را نوعی سنت شکنی در حوزه فلسفه به طور عام و فلسفه علم به طور خاص توصیف کرد و گفت : فلسفه تحلیلی نوعی فلسفه زمینی شده محسوب می شود و فلسفه را از زبان و منطق عام به زبان و منطق خاص می کشاند. فلسفه تحلیلی در بستر پراگماتیسم آنلگوساکسون شکل گرفته و متاثر از منطق پوزتیویسم است.
استاد ارتباطات دانشگاه تهران با اشاره به این نکته که اگر نگاه فلسفی را به معنای "افق نگاه" به گذشته، حال و آینده و یا نگاه کلان به پدیده ها و مقوله ها که منجر به درک زبان و منطق عمل بگیریم، فلسفه رسانه در سنت فلسفه تحلیلی، یک نوع نگاه دو لایه ای به واقعیت های رسانه ای محسوب می شود گفت : فلسفه رسانه از این منظر در یک لایه، یک نوع درگیر شدن با عرصه تولید رسانه ای است و در لایه دیگر یک نوع زبان شناسی و دریافت قاعده و منطق عمل است.
وی افزود: در لایه اول با زمینی کردن فلسفه و در لایه دوم با درک "متافورها "، "معنا شناسی"، "تصویر شناسی"، "زیبا شناسی" و "اخلاق رسانه ای" مواجه هستیم.
دکتر عاملی در بخش دیگری از سخنانش به اشاره به موضوع "خرد ارتباطی" گفت : خرد ارتباطی از خردی سخن می گوید که معرفت از طریق توسعه ارتباطات وسعت و عمق پیدا می کند. اساسا روح معرفت های جدید در حوزه های مختلف اعم از فلسفه رسانه - ارتباطات بین فرهنگی و بازاریابی مبتنی بر اصل اساسی به نام شناخت واقعیت مخاطب است.
وی تصریح کرد: شناخت واقعیت مخاطب از طریق توسعه ارتباطات و فردی شدن و شخصی شدن ارتباطات به دست می آید. لذا می توان گفت که ارتباطات موثر ارتباطی است که از طریق شناخت واقعیت مخاطب حاصل می شود.
دکتر عاملی خرد ارتباطی را در لازمه فهم دیگری توصیف کرد و گفت : برای ارتباطی شدن خرد نیازمند فعال بودن و مشغله عملی با سوژه عینی است.
وی همچنین در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به فضای نمودناک تصویری که تحت تاثیر مدیاتریکس است گفت : مدیاتریکس را به غیر از آنچه واقعیت است معنا کنیم ما درگیر آن هستیم. لذا فلسفه رسانه از این منظر نزدیک به تصویر شناسی است. یعنی یک نوع فهمی است که نزدیک به افسانه شناسی است. بنابراین در تصویر شناسی تصویر هدف نیست بلکه واسطه فهم واقعیت است.
دکتر عاملی همچنین با تاکید بر این نکته که فلسفه رسانه جریان معکوس نهادهای عقلانی نظام مند و خالی از ارزش و نگاه های متعین است گفت : در واقع فلسفه رسانه مخالف هر نوع شکل انتقادی است که فرد اسیر زندان فکر و اندیشه شده است. لذا فهم فیلسوفانه رسانه ای مستلزم دست آلوده و درگیری عملی با تولیدات رسانه است. امر رسانه با بدفهمی نمی تواند فهم شود. بنابراین فیلسوف رسانه از دور و بدون درگیر شدن با رسانه امکان پذیر نیست.
دکتر عاملی در بخش دیگری از سخنانش "فلسفه رسانه" را در منطق فلسفه تحلیلی یک نوع سهل ممتنع دانست و گفت : در اینجا فلسفه خود را به "زبان بچه ها" نزدیک می کند. زبان بچه و نگاه بچه نزدیک ترین نگاه و قوی ترین درک به "درک واقعیت" است. در این نگاه فلسفه رسانه، یک دانش یا معرفت مربوط به "درک واقعیت تولید شده" در عرصه رسانه ای محسوب می شود.
وی افزود: با توجه به عرصه گسترده حضور عوامل رسانه ای که عرصه "غیر واقعیت" یا به تعبیر فلسفه رسانه میدیا تریکس را می سازند و همچنین با توجه به عرصه گسترده صنعت بازنمائی، جایگاه فلسفه رسانه و تصویر شناسی اهمیت مضاعفی پیدا می کند. فلسفه رسانه تلاشی است برای تبدیل کردن "تصویر" به "مفهوم" تا درک تفصیلی و تحلیلی را پیرامون واقعیت های رسانه ای تولید کند.
دکتر عاملی همچنین بر این نکته تاکید کرد که باید توجه داشت فلسفه به همان مقدار که می تواند ما را به عرصه واقعیت رسانه ای نزدیک کند، قدرت پرتاب و دور کردن از واقعیت و ساخت واقعیت های صرفا فلسفی که نوعی"کوری نسبت به واقعیت های رسانه ای" است را نیز می تواند تولید کند، دارد. فلسفه رسانه در اوج درک خود یعنی "ارتباط کامل با واقعیت" و نشستن در پهنه گسترده معنا یا معانی رسانه ای است.
دیگر سخنران این نشست صفورا برومند، مدرس دانشگاه الزهرا(س)، بود که به بحث درباره "نقاشی و دنیای ارتباطی رایانه: خلاقیت یا نوگرایی" پرداخت و گفت : نقاشی به منزله قدیمی ترین نماد هنر، از پیشینه ای سرشار از دگوگونی و نوآوری، برخوردار است؛ پیشینه ای که ساختار پیچیده و گسترده ای از آثار مختلف نقاشی را در گستره ای به وسعت جوامع مختلف بشر در بر می گیرد.
وی افزود: اگرچه تا دهه های گذشته، هنر نقاشی با تکیه بر ابزارهای مادی و به ویژه بر مبنای خلاقیت نقاش، شکل می گرفت و عرضه می شد، امروزه عرصه دنیای ارتباطی رایانه(Cyberspace) و نرم افزارهای مرتبط با آن، امکانات وسیعی را برای خلق اثر هنری در اختیار کاربران رایانه قرار می دهد که از سلیقه ها، سطوح مختلف از میزان آشنایی با هنر، مهارت های هنری و زیبایی شناسی، برخوردارند.
برومند تصریح کرد: این امر در حالی است که می توان آثار نقاشی رایانه ای را به سهولت از طریق شبکه ارتباطی رایانه¬ها بدون دخل و تصرف در کیفیت آن، در اختیار تمامی کاربرانی قرار داد که در کمترین زمان با استفاده از رسانه اینترنت آنها را دریافت می کنند.
سخنران سوم این نشست حسین کاجی، مدرس دانشکده صدا و سیما و دانشجوی دکتری فلسفه غرب انجمن حکمت و فلسفه ایران، بود که به "تحلیل مفهومی نسبت دین و رسانه" پرداخت.
وی در آغاز سخنانش به بحث درباب ماهیت و چیستی فلسفه رسانه پرداخت و گفت : فلسفه رسانه آنچنان که امروز در این کارگاه معرفی شده گونه ای فلسفه مضاف یا فلسفه درجه دوم تعبیر شده است. اما به زعم من فلسفه رسانه فلسفه مرتبه دوم است. وقتی که از فلسفه های مرتبه دوم صحبت می کنیم یک علم را در نظر می گیریم و در آن باب صحبت می کنیم. مانند صحبت درباره فلسفه تاریخ و یا فلسفه علم که در هر دو علم و تاریخ مد نظر ماست. لذا هنگامی که از ساحتی از وجود صحبت می شود فلسفه مرتبه اول و هنگامی که از ساحت معرفت صحبت می شود فلسفه مرتبه دوم مطرح میشوند.
کاجی با تاکید بر این نکته که در ذیل فلسفه تکنولوژی می توانیم فلسفه رسانه را تعریف کنیم گفت: در اینجا فلسفه رسانه فلسفه مرتبه دوم است که درباب وجود صحبت نمی کند بلکه درباره معرفت ( مطالعات رسانه) سخن می گوید. لذا می توانیم در اینجا با این مسائل رو برو شویم که کار فلسفه رسانه چیست؟ فیلسوفان درباره رسانه چه گفته اند، فلسفه رسانه را تحلیل مفهومی کنیم، و یا صحبت از نسبت فلسفه با مسائل دیگر به طور مثال اخلاق و رسانه کنیم.
وی در بخش دیگر از سخنانش با اشاره به این نکته که هنگامی از نسبت دین و رسانه سخن به میان می آید باید چند نوع نسبتسنجی را از یکدیگر جدا کرد گفت : گاهی اوقات منظور از این نسبت آن است که رسانه چه تأثیری در سطوح مختلف تفکر دینی به وجود آورده است. دین از یک دیدگاه به عقاید دینی، اخلاقیات دینی، شرایع دینی و فرهنگ دینی تقسیم می شود. بنابراین در این سطح پرسش می تواند این باشد که رسانه چه تأثیری بر باورها دینی، اخلاقیات دینی، شرایع دینی و فرهنگ دینی در جوامع مختلف گذاشته است. این پرسش ذیل "گفتمان تأثیر رسانه ای" جای می گیرد که گفتمان مسلط در مطالعات مربوط به رسانهها است.
کاجی همچنین به معنای دیگر که می توان از نسبت دین و رسانه برداشت کرد اشاره کرد و گفت : معنای دیگر این است که ببینیم دین چه نگاهی به رسانه دارد. در این مقام سه گونه می توان بحث را به پیش برد. گاهی می توان بررسی کرد که متون اصیل دینی خاص و پیامبر آن دین در مورد رسانه ها چه گفته اند. گاهی هم مراد آن است که بررسی شود که متون و علومی که بر این متن مقدس متکی هستند چه برداشت و تلقی ای از رسانه دارند و در گام سوم بررسی مواجهه دینداران در طول تاریخ با این رسانه مورد توجه است.
مدرس دانشکده صدا و سیما افزود: هنگامی هم که از مواجهه دینداران با رسانه سخن می گوییم هم مواضع آنها در رد و قبول و سنجش آن رسانه ها مدنظر است و هم نوع استفاده ای که از این رسانه ها برای ترویج و تبلیغ معارف دینی صورت داده و می دهند.
وی با اشاره به این نکته که در همه این نسبت سنجی ها باید وضعیت فرهنگی و بخصوص معرفتی گستره ای که این نسبت مورد توجه است در نظر گرفته شود گفت : اگر می خواهیم در پرتو "گفتمان تأثیر" نقش رسانه بر فرهنگ دینی مشخص شود این فرهنگ از اواخر سده نوزدهم تا اواخر سده بیستم مراحل پیچیده و متفاوتی را پشت سر گذاشته است. به موازات آنکه منظومه معرفتی جهان ما تغییر کرده فرهنگهای متفاوت مروّج گونه های متفاوتی از تفکر دینی بوده اند.
کاجی تصریح کرد: یعنی اولاً باید در نظر داشته باشیم که در طول دوره زمانی خاص فرهنگ دینی بجد متحول بوده است و ثانیاً در یک زمان مشخص هم شاهد گفتمانهای فرهنگ دینی متفاوتی بوده ایم. همه این نکات باعث می شوند نسبت میان رسانه و دین را از یک نسبت ساده علّی و معلولی و یا نسبتهای چهارگانه ارسطویی پیچیده تر دریابیم. در این میان همچنین باید رویه های متفاوتی از رسانه که در این دو سده اخیر نمود داشته اند و همچنین تلقی های مختلفی که از رسانه پر رنگ بوده اند در نظر بگیریم و بدین ترتیب این نسبت بغایت پیچیده می شود.
سخنران پایانی این نشست دکتر مهدی رحیمیان، عضو هیئت علمی دانشکده صدا و سیما، بود که به بحث درباره "فلسفه در فیلم" پرداخت.
دکتر رحیمیان در سخنان مقدماتی با اشاره به این نکته که از طریق فیلم اندیشه های گوناگون بشری به نمایش گذاشته می شود گفت : مقوله فلسفه و فیلم را به بیش از صد سال گذشته مربوط دانسته اند. اما پرسشهای مختلفی درباب اینکه فیلم چیست و اساسا این قالب چگونه می تواند با پرسشهای مخاطب ارتباط برقرار کند طرح می شود.
این عضو هیئت علمی دانشکده صدا و سیما ارتباط فلسفه با فیلم را در چهار نوع توصیف کرد و گفت : برخی از فیلمهایی است که درباره فلاسفه ساخته شده مانند فیلمهایی درباره سقراط، آگوستین. برخی دیگر از فیلمها درباره کتب فلسفی ساخته می شود مانند فیلم بیگانه که درباره کتاب بیگانه آلبر کامو است. همچنین فیلمهایی که بر اساس مضامین فلسفی ساخته می شود. در نهایت برخی دیگر از فیلمها توجه آشکاری به فلسفه ندارند و فقط حرف خودشان را می زنند اما در کنه آنها مضامین فلسفی دیده میشود.
وی در بخش دیگری از سخنانش موضوع تعامل فلسفه و فیلم را از دو منظر کاملاً متفاوت مورد ملاحظه قرار داد و گفت : از یک منظر جایگاهی که فیلم به عنوان یک پدیده ارتباطی در جامعه بدست آورده سال هاست که توجه اهل تفکر و فلسفه را به خود جلب کرده است. نخستین تأملاتی که پس از ظهور پدیده تصاویر متحرک بوجود آمد ناشی از این پرسش اساسی بود که آیا فیلم میتواند یک قالب یا فرم هنری باشد؟
وی افزود: پاسخ به این پرسش مستلزم بررسی مفهوم هنر و چارچوب های مفهومی فیلم بود. از این منظر پرسشهای دیگری نیز بروز کردند. اینکه اصلاً فیلم چیست؟ و چگونه با مخاطب خود ارتباط برقرار می کند و حوزه تاثیر آن با توجه به شرایط تماشای آن چیست؟ یا اینکه فیلم با عواطف بیننده چه می کند و گونه های مختلف فیلم از وجه روایت چگونه عمل می کنند؟ بدین ترتیب فلسفه فیلم شکل گرفت و سالیان درازی است که در ادبیات فلسفی و سینمایی به اشکال مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است.
دکتر رحیمیان به منظر ثانویه اشاره کرد و گفت : از این منظر می توان پرسید که فلسفه که یک انضباط فکری در حوزه تامل و تعمق و بحث و جدل است چگونه می تواند با فیلم که قلمرو عمل و رویداد و در یک کلام عالم عرض و پدیداری است تعامل داشته باشد. نمی توان کتمان کرد که فیلمها متونی غنی را تشکیل می دهند که بستر گستره وسیعی از قرائتها هستند. مضامین و اندیشه های فلسفی بخشی از این قرائت های متفاوت است.
دکتر رحیمیان با اشاره به این نکته که نمی توان گفت که تفکر فلسفی و فیلم در تقابل با یکدیگرند گفت : اگر چه فیلمها موضوعاتشان را در عالم عمل و پدیدار عرضه می کنند اما حاوی تکثر اندیشه ها و مفاهیم زندگی اند و فلسفه که قلمرو تامل در اندیشه ها است می تواند به این محتوای فکر بپردازد. از این منظر ثانویه می توان به فلسفه در فیلم پرداخت و حقایقی را که فیلم ها آشکار می کنند، بینشی که نسبت به وضعیت انسانی دارند و مسائل فلسفی ای که به شیوه های عینی و ملموس ارائه می کنند مورد بازخوانی قرار دارد.