بدون به رسمیت شناختن تکثر ارزشی، نگرشی و کنشگری نوجوان هر حرکتی برای او، ناکافی، کم اثر یا با عوارض جانبی همراه خواهد بود و اگر نظام آموزشی مسئله محورباشد می‌تواند نوجوان کنشگر تربیت کند.

خبرگزاری مهر، گروه جامعه؛ فاطمه عاطفی: چه داستان‌های زیادی با موضوع بازگشت به گذشته وجود دارد آدم‌هایی که طی حادثه‌ای در زمان عقب می‌روند و خود جوان‌ترشان را ملاقات می‌کنند. همیشه از چنین ایده‌هایی خوشم می‌آمد. همیشه دلم می‌خواست خود جوان ترم را ملاقات کنم. خوب یادم هست که همه آن‌ها که دغدغه داشتند و دلشان شور ما را میزد در تمام مکالماتشان تلاش کردند که توجیهمان کنند. آنچه حالا کاشت می‌کنیم فردا برداشت خواهیم کرد.

آینده‌ای که از آن ما بود و قرار بود آجر به آجرش را ما بسازیم مفهومی که هیچ وقت در دوران نوجوانی جدی‌اش نگرفتیم و هیچ وقت باورش نکردم. حالا در این نقطه از بزرگسالی دلم آشوب است برای همه نوجوانان سرزمینم همان‌ها که گذشته من هستند و آینده سرزمینشان.

دوست دارم کنارشان بنشینم و در گوششان ضمیمه کنم که عزیز من. موفقیت آن چیزی نیست که جلوی دوربین‌ها نشان می‌دهند، زیر سایه کمپانی‌های بزرگ و زد و بندهای سیاسی کثیف، وقتی پرده کنار برود تازه می‌فهمیم ماجرا آن طور نبوده که نشان می‌دادند.

بعد حسرت تمام آن سال‌هایی را می‌خوریم که حسرت خورده‌ایم. زیادی عجول و مضطربید. مدام نگران نرسیدن‌ها نباشید. مدام باید ترمز را بکشید که اصلاً قرار است کجا برویم؟ اندیشه توحیدی به اندازه درازای عمر بشر قدمت دارد. موفقیت انسان توحیدی فقط در زندگی خودش خلاصه نمی‌شود و خودم هر بار یادم می‌رود به این فکر می‌کنم که مشکل قصه‌های فانتزی، فانتزی بودنشان نیست.

مشکل اینجاست که دنیا را به دو دسته خوب و بد تقسیم می‌کنند. گرچه اغلب در نهایت خوب‌ها پیروز می‌شوند اما در واقعیت، جهان به دو دسته تقسیم نشده. خدا هم پشت خوب های حقیقی ایستاده و معلوم نیست کی و چطور می‌خواهد بازی آدم‌ها را به نفع آنها بهم بزند. طوری که خودشان هم نفهمند چطور پیروز شدند در این نبرد طولانی گاهی مقاومت کردن مهم‌تر از دست برتر بودن است.

این داستان یک جا به نفع خوب‌ها تمام می‌شود. گرچه نمی‌دانم خودم آن موقع کجا هستم. عزیز من. ما هستیم، آدم‌هایی که در کوره حوادث تغییر کردیم اگر کمی تأمل نکنیم، اگر شتابزده از این میان بگذریم و کمتر فکر کنیم، انگار هر روز و هر سالمان تکرار می‌شود این متن ابتدا و انتها ندارد.

اینجاست که ضرورت پرسشگری و راهنمایی جوانه می‌زند تا بتوانیم در کنار نوجوان باشیم. با حسین حق پناه جامعه شناس و استاد رسانه و از همه این سمت‌ها مهم‌تر با معلم نوجوان در این زمینه گفت‌وگو کردیم.

این جامعه شناس در پاسخ به سوال اینکه رشد واقعی نوجوان از چه زمانی آغاز می‌شود، گفت: رشد واقعی نوجوان از پذیرش همان چه که هست شروع می‌شود. فرزند ما بین آنچه که هست و آنچه دیگران انتظار دارند باشد فاصله می‌بیند. اگر برای پر کردن این فاصله خود واقعی‌اش را رها کند و مدام برای خوب جلوه کردن دست و پا بزند. نه هویت موجودش را خواهد پذیرفت و نه به هویت مطلوب دیگران خواهد رسید. آنچه به جایش می‌ماند نارضایتی، تعارض، اضطراب و کمال گرایی خواهد بود.

نوجوانی سن هویت‌یابی است

وی گفت: از آنجا که نوجوانی سن هویت‌یابی است مهمترین مسئله و بحرانی که نوجوان باید به سلامت پشت سر بگذارد و وارد گام بعدی زندگی‌اش شود هویت‌یابی است اگر بتواند هویت یکپارچه و منسجمی پیدا کند. پس از آن می‌تواند در سایه آن هویت یکپارچه سایر رفتارها و تصمیمات زندگی‌اش را شکل دهد.

حق پناه در ادامه درباره اینکه چه قدر منطقی است که درباره همه مسائل نوجوان با خود او صحبت کنیم گفت: مثلاً با انتقال این حس به نوجوان که نوجوانی خیلی دوره خاص و متفاوتی است، بزرگترها تو را نمی‌فهمند وضعیت جنسی و رسانه‌ای تو خیلی بحرانی است، مسئولان و سیاست‌گذاران تو را نادیده می‌گیرند، تو تافته جدا بافته ای و … نه تنها مشکل حل نمی‌شود؛ بلکه با چسباندن برچسب‌هایی مثل دهه هشتادی، گودزیلا و دوگانه سازی با آدم بزرگترها و غیر نوجوان‌ها، شکاف نسلی و فاصله در گفت‌وگو و تفاهم بیش از پیش خواهد شد بحرانی نشان دادن وضعیت نوجوان، آن هم به خودش که کار درخشانی نیست اتفاقاً کار سخت است.

وی بیان داشت: گفت‌وگو درباره مسائل نوجوان با والدین، معلمان، مربیان، فعالان رسانه‌ای، مدیران و سیاستمداران و اقناع آن‌ها درباره‌ی اهمیت مواجهه عاقلانه، عالمانه و عاملانه با این مسائل است سخت‌تر اینکه معمولاً این دسته افراد، تجربه خود در مواجهه با فرزند نوجوانشان یا دانش آموزان و اطرافیان را به همه‌ی نوجوانان ایرانی تعمیم می‌دهند آنچه باید تغییر کند نگاه کاریکاتوری، خوش خیالانه یا بدبینانه نسبت به نوجوان در مخاطب بزرگسال است. واقعیت این است که نوجوان دهه هشتاد در اساس نوجوانی خود، تفاوت چندانی با نوجوان دهه هفتاد و شصت و… ندارد. بلکه مسائل و بحران‌های به وجود آمده برای او بر پایه‌ی امیال فطری (همچون میل به استقلال و دیده شدن) یا اقتضائات سنی و بلوغ (مثل توجه به جنس مخالف) است. مشکل چیزی در بیرون نوجوان است و آن هم امکان‌ها یا محدودیت‌هایی است که رسانه‌های جدید و فضای اجتماعی و فرهنگی برای ارضای نیازها و پاسخ به اقتضائات این نیاز ایجاد کرده است.

حق پناه افزود: بسیاری از ویژگی‌های نوجوانان امروزی مربوط به نوجوانی نیست بلکه عوارض دنیای رسانه‌ای است که در این دوره‌ی سنی، بروز متفاوتی دارد و اما برای نوجوان! نوجوان برخلاف کودک مستعد شورش بر هر طرحی است که در غیاب او افکنده می‌شود. اصلاً اگر نوجوان می‌خواست هر برچسبی که بزرگترها به او می‌زند را بپذیرد که دیگر نوجوان نبود. و به همین دلیل است که با انفکاکی موقت از گروه‌های مرجع اولیه (مثل والدین و معلمان)، به سراغ گروه همسالان و الگوهایی می‌رود که خود، آنها را انتخاب کرده باشد در محتوای رسانه‌ای و فرهنگی هم اگر چیزی را مستقیماً برای نوجوان تولید کرده و برچسب زده باشیم لزوماً موردپذیرش او قرار نخواهد گرفت. چه بسا نوجوان برای نشان دادن تمایز و استقلال رأی، محتوایی را انتخاب می‌کند که نه کودکانه و نه نو جوانانه، بلکه جوانانه است شاید تأیید این گزاره را با نگاهی به کتاب‌ها، فیلم‌های و قهرمانان مورد علاقه خودمان در نوجوانی بیابیم.

وی بیان داشت: بدون به رسمیت شناختن تکثر و تنوع ارزشی، نگرشی و کنشگری نوجوان هر حرکتی برای او، ناکافی، کم اثر یا با عوارض جانبی خواهد بود. اشکال بزرگ‌تر آنکه بخواهیم نگاه کلیشه‌ای و محدود خودمان از نوجوان‌های فامیل و مدرسه و محله‌مان را به همه هم سن و سالانشان تعمیم دهیم چنین تعمیم‌های نابجایی است که به تقلیل نوجوان ایرانی به گودزیلا و دهه هشتادی.. فرضیه‌های دور از واقعیتی همچون شکاف نسلی منجر می‌گردد از سویی مطالعه و تحقیق در این رابطه زمان و بودجه‌ی زیادی می‌طلبد و از سوی دیگر نمی‌توان توقع داشت فعالان حوزه نوجوان که وسط میدان تولید محتوا و ارائه خدمت هستند معطل نتیجه‌ی پژوهش‌ها و تفسیر و تحلیل‌ها بمانند و دست از فعالیت بکشند پس چه باید کرد؟ باید دنبال مسیر میانبر گشت.، مسیری میانبر و خلاقانه برای ایجاد تصویری عینی و متنوع از نوجوانان ایرانی.

این جامعه شناس بیان داشت: این تصویر نسبتاً شفاف و البته تقلیل یافته چراغ راهی برای برداشتن گام‌های بعدی در این مسیر پیچیده و پر مدعی است تکمیل این تصویر جز با مشارکت و تعامل خود نوجوانان و همچنین فعالان تربیتی و رسانه‌ای مرتبط میسر نخواهد بود.‌

کارکردهای ایدئولوژی

حق پناه در خصوص کارکردهای ایدئولوژی و اینکه تربیت ایدئولوژیک چیست گفت: ایدئولوژی مجموعه پاسخ سازمان یافته برای کلیدی‌ترین پرسش‌های زندگی ارائه می‌کند.ایدئولوژی اصلاً کارش این است که یکپارچگی فکری و عملی ایجاد کند مثل کارکردی که دین در جوامع سنتی داشته است انسان مؤمن به یک ایدئولوژی به صورت مداوم پی فلسفه مسائل روزمره‌اش نیست و لزومی ندارد مداوم بخواهد آگاهانه و هر لحظه به این فکر کند که چرا این کار را انجام می‌دهم و یا نمی‌دهم.در مواقع مهم و واکنش مشخصی اصل دچار پارادوکس نمی‌شود، دچار تعارض در رویکردها، رفتارها و گفتارش نمی‌شود. برعکس به این خاطر که ارزش‌های ثابت و اصول ثابت دارد رفتارها و سبک زندگی‌اش یکپارچه است و این به انسان معنای زندگی و آرامش می‌دهد کاری که در دوران نوجوانی ایدئولوژی داشتن می‌تواند انجام دهد این است که نوجوان را سریع‌تر از گذرگاه‌های بحرانی هویتی آزاد می‌کند و عبور می‌دهد.

وی افزود: لیکن نکته‌ای که باید در این رابطه دقت داشته باشیم این است که نوجوانی در عین حال سن تجربه کردن و جست‌وجوگری هم هست. پس اگر ایدئولوژی مانع جست‌وجوگری، مانع اکتشاف، مانع تفکر نقاد و خلاق شود این آسیب است و دقیقاً این آن نوع تربیتی است که باید نوجوان را از آن دور کرد. ایدئولوژی باید به صورت یک امکان در دسترس نوجوان باشد امکانی که در مواقعی که دچار مسئله و سوال می‌شود بتواند از داخل جعبه ابزار تفکرش خارج کند از ابزار ایدئولوژی و نگاه ایدئولوژیک برای حل آن مسئله و سوال استفاده کند.

بالا بردن نگاه نوجوان از فردیت

وی ادامه داد: کارکرد دیگر ایدئولوژی این است که نوجوان را از فردیت بالاتر می‌آورد. به نوجوان انگیزه می‌دهد و احساس تعلق نوجوان را به اجتماع بزرگ‌تر شکل می‌دهد. نوجوان به احساس تعلق نیاز طبیعی دارد و این احساس تعلق او را از بحران هویت نجات می‌دهد.

کارکرد احساس تعهد

حق پناه افزود: تعهد به این معنا که نوجوان خودش را به مسئله‌های اطراف و به پدیده‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، محیط زیستی و چیزهایی شبیه به این متعهد می‌بیند زیرا ایدئولوژی کاری می‌کند (به واسطه همان خصلت یکپارچه سازی انسان) که انسان با محیط اطرافش یکپارچه می‌شود و این یکپارچگی به نوجوان ارزش‌ها و آرمان‌هایی می‌دهد که این ارزش‌ها و آرمان‌ها می‌تواند نوجوان را آماده پذیرش نقش‌های بزرگ‌تر در جامعه کند.

حفاظت از نوجوان در مقابل فشارهای اجتماعی

وی گفت: تربیت ایدئولوژیک نوجوان را مجهز به مجموعه‌ای از افکار و اعتقادات و ارزش‌ها می‌کند که به او این امکان را می‌دهد که در مقابل فشارهای اجتماعی مقاومت کند و در نهایت اتصال نوجوانی که در ایدئولوژی دارد به نیازش به هویت معنوی اتصال به یک جهان دیگر نوجوانی سنی است که انسان نیاز پیدا می‌کند به معنویت و به متافیزیک به اینکه به چیزی فراتر از عالم حضور متصل شود و اینکه این نیاز نوجوان در تربیت ایدئولوژیک پاسخ داده می‌شود کارکرد دیگر این شیوه تربیتی است.

‏این مدرس رسانه در پاسخ به سوال چرا باید نوجوان ایدئولوژیک تربیت کنیم؟ یا آیا اصلاً باید تربیت ایدئولوژی را در دستور کار تربیتی قرار دهیم یا خیر گفت: بایدی نیست درباره تربیت ایدئولوژیک. اینکه ما باید تلاش کنیم نوجوان را تربیت ایدئولوژیک کنیم یا نه؟ واقعیت اینجا است که ما در جنگ نابرابری هستیم و طرف مقابل بی کار نمانده است یعنی مثلاً اینکه ما نوجوان را به مسجد و هیئت و… نبریم. بالاخره نوجوان ما به مدرسه و پارک و مهمانی که می‌رود نشانه‌ها و تربیت آنها را که می‌گیرد.

وی گفت: در واقع چیزی به اسم تربیت غیر ایدئولوژی وجود ندارد. یعنی اگر ما به عنوان والد یا مربی با نگاه ایدئولوژی برخورد نکنیم این طور نیست که ورود اعتقاد دیگری را نپذیرند. نزدیک‌ترین کلمه به تربیت ایدئولوژی را می‌توان تربیت دینی نام برد که در ادبیات علوم انسانی و علوم اجتماعی و تربیتی جنس کلمه از اجبار می‌آید.

این استاد دانشگاه بیان داشت: اینکه نباید چیزی را به نوجوان با اجبار تحمیل کرد و یا مجموعه‌ای از اندیشه‌ها را به زور و اجبار و بدون اینکه نوجوان در رابطه با آن فکر کند بپذیرد این کاملاً پذیرفته است. اما اینکه کلاً تربیت به معنای انتقال باور و ایدئولوژی را کنار بگذاریم حاصلش این است که ظرف وجودی اندیشه نوجوان خالی می‌ماند و به سرعت و با اعتقاد و ایدئولوژی غلط پر خواهد شد.

این جامعه شناس گفت: به همین خاطر تربیت دینی چون در مقابل تربیت بدون دین و سکولار که خود یک نوع ایدئولوژی است قرار می‌گیرد، بنابراین است که ما می‌گوئیم اصلاً نباید و نمی‌شود نوجوان را غیر ایدئولوژیک و دینی تربیت کرد. ما موظف هستیم بستر را آماده کنیم. محیط را فراهم کنیم، عامل باشیم، حق انتخاب نوجوان را محترم بشماریم و آنگاه است که تربیت شکل می‌گیرد.

تربیت حرکت از نقطه موجود به نقطه مطلوب است

حق پناه در خصوص اینکه تربیت چگونه شکل می‌گیرد بیان داشت: با توجه به اینکه ما چه چیز را مطلوب می‌دانیم تعریف تربیت شکل می‌گیرد. تربیت حرکت از نقطه موجود به نقطه مطلوب است پس ما در این نقطه مطلوب به ایدئولوژی خاص برایمان اهمیت پیدا خواهد کرد. در نتیجه باید این مهم را به عنوان یک انتخاب در چشم نوجوان بگذاریم و خودمان این مدل را زیست کنیم و محیط این سبک تربیتی را ایجاد کنیم یعنی چه؟ یعنی به جای آنکه مداوم به او بگوییم مثلاً نماز بخوان محیطی را ایجاد کنیم که در آن نماز خواندن انتخاب شیرین و خودخواسته به نظر نوجوان بیاید اساساً تربیت ایدئولوژیک که ما به آن اعتقاد داریم این است که در واقع انسان مسؤلیت پذیر بار بیاید مسئولیت پذیر در قبال خودش پدیده‌ها، مسئله‌ها و چالش‌های اطرافش و در قبال همه جهان.

وی خاطر نشان کرد: ما در تربیت دینی انسان را به مسئولیت پذیری سوق می‌دهیم انسان مسئولیت پذیر با قدرت انتخاب آزاد و آنجا که نوجوان قدرت انتخاب دارد حالا مسئولیت پذیری به عنوان بخشی از هویت نوجوان شکل خواهد گرفت و تربیت حماسی حاصل این مسئولیت پذیری خواهد بود.

حق پناه ادامه داد: اتفاقی که در تربیت حماسی برای نوجوان می‌افتد این است که نوجوان خودش را در قبال ظلم‌ها و نابرابری‌ها، تبعیض‌ها و هر آن چیزی که شر در دنیا وجود دارد مسئول می‌داند و نمی‌تواند ساکت و بی تفاوت باشد و نتیجه این عدم بی تفاوت این است که نوجوان به مقاومت رو می‌آورد و تلاش می‌کند برای رفع نابرابری‌ها و از بین بردن شرایط نامطلوب برای اطرافیانش.

این مشاور نوجوان گفت: ما در زمین بازی نابرابری در تربیت نوجوان هستیم لازم است فعالانه و کنشگرانه وارد میدان شویم و ایده‌ها و مدل تربیتی خودمان را به نوجوان عرضه کنیم که هم جذابیت کافی را داشته باشد و هم به طور مساوی در دسترس نوجوان باشد.

وی افزود: برای اینکه نوجوان نگاه ما را درباره تربیت کنشگرانه بپذیرد و ما را انتخاب کند، کار ما سخت‌تر است. به این خاطر که ما در تربیت دینی باید فطرت نوجوان را هدف قرار دهیم تا غرایض او را. باید قوه عقلانی و انتقادی او را باید بیدار کنیم تا اینکه اکتفا کنیم به شهوات و تربیت مقابل به راحتی بر موج غرایض نوجوان سوار شده است پس باید این مهم را به عنوان یک انتخاب در چشم نوجوان بگذاریم و خودمان این مدل را زیست کنیم و محیط این سبک تربیتی را ایجاد کنیم یعنی چه یعنی به جای آنکه مداوم به او بگوییم مثلاً نماز بخوانیم آن محیطی را ایجاد کنیم که در آن نماز خواندن انتخابی شیرین و خودخواسته به نظر نوجوان بیاید.

این استاد دانشگاه گفت: بخاطر اینکه در غایت هدف ما ایجاد یک انسان مسئولیت پذیر و مختار است انسانی که خودش خیر گزینی کرده است خودش انتخاب کرده است پس هیچ وقت در فرآیندهای تربیتی از اجبار استفاده نمی‌کنیم تا جایی که نوجوان به عنوان متربی آسیب جبران ناپذیری به خودش، دیگران و یا محیط اطرافش نزند ما فقط در این مواقع مجاز هستیم از اجبار استفاده کنیم. اما این به این معنا نیست که با او گفت‌وگو نکنیم، به این معنا نیست که به نوجوان تذکر ندهیم و یا تنبیه نکنیم. همه اینها تکنیک‌ها و روش‌هایی برای بیدار کردن و یا بیدار نگه داشتن فطرت و عقل نوجوان است بنابراین ما از گفت و گو، تذکر، تنوع، دعوت استفاده می‌کنیم. غیر از اینکه الگوی رفتاری و عملی درستی باید باشیم باید به او تذکر هم بدهیم تا گیرنده‌های عقلی و فطری نوجوان عمل بکند و او را سوق دهد به اتخاذ تصمیم درست.

نوجوان مقلد با نوجوان کنشگر در تضاد نیست

حق پناه گفت: توجه داشته باشیم نوجوان مقلد با نوجوان کنشگر در تضاد نیست. چرا؟ چون هویت‌یابی یک مسیر است یک نقطه نیست. مسیری که از جست‌وجوگری از اکتشاف از آزمون و خطا می‌آید بنابراین اگر یک نوجوان مثلاً به یک گروه موسیقی وابسته است مدل موهایش شبیه فلان خواننده است و غیره من نمی‌گویم این نوجوان دیگر نمی‌تواند کنشگر و راهبر باشد. بستگی به آن دارد. اول این نوجوان در چه مرحله‌ای از هویت‌یابی است؟ و دوم در چه لایه‌ای اثرپذیری از محیط اطراف و مثلاً سلبریتی ها قرار دارد؟ اگر در مرحله آزمون و خطا است اینکه در این مرحله دنباله روی کند از مثلاً گروه‌های مختلف موسیقی و یا سلبریتی ها این اشکال نیست به شرط اینکه این یک گذرگاه باشد نه یک توقفگاه و اتفاقاً این در مسیر مسئولیت پذیری و انتخاب‌گری نوجوان است. در مرحله جست‌وجوگری اگر از فرد یا گروه و… خاصی پیروی می‌کند و این از جنس عاطفی است مساله جدی با آن نداریم.

وی افزود: غیر از اینکه در چه مرحله‌ای است در چه لایه‌ای از تقلید بودن نوجوان هم مهم است. یعنی یک وقتی در حد ظواهر، نمادها و پیروی می‌کند در حد رفتارهای مصرفی پیروی می‌کند اینجا هم خیلی نگران کننده نیست. چون این مرحله را هم گذرا می‌بینیم.

وی بیان داشت: اما لایه عمیق‌تر لایه ارزش‌ها، افکار، اعتقادات و باورهاست اگر در این لایه نوجوان نتواند هویت‌یابی درستی داشته باشد به مرور زمان سبک زندگی و ارزش‌ها و نگرش‌هایش متعلق می‌شود به همان نگاه ارزشی و اصالتی که آن آرمان‌ها و باورها برای نوجوان دارند و یکپارچگی برایش به ارمغان می‌آورد.

حق پناه در خصوص مراحل هویت‌یابی در دوران نوجوانی افزود: مراحل هویت‌یابی در مرحله اول هم تعهد پایین است است و هم جست‌وجوگری پایین است. که فرد نه دنبال هویت‌یابی خودش می‌گردد و نه به چیزی متعهد است بعد از آنجا که حرکت می‌کند دو اتفاق می‌افتد یا جست‌وجوگری اش صعود می‌کند و تعهداتش پایین است یعنی مداوم امکان‌های هویتی مختلفی را جست جو می‌کند ولی نمی‌تواند به چیزی متعهد باشد ما می‌گوئیم اینجا دچار تعلیق هویت شده یا هویت دیر رفت دارد یا معلق است. در حالت بعدی برعکس عمل می‌کند جست‌وجوگری اش پایین می‌آید و متعهد به یک هویت مشخص از پیش تعیین شده که با یک عنصر و با یک مدل می‌پذیرد.

وی ادامه داد: باید بدانیم از نظر روانشناسان و جامعه شناس شناسان نوجوان هویت یافته به کسی گفته می‌شود که هم جست‌وجوگری به اندازه کافی کرده باشد و هم در نهایت تعهد بالا داشته باشد و این می‌تواند در افراد مختلف بسته به شرایط فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی تا اواخر دهه دوم زندگی زمان بر باشد.

حق پناه افزود: آن چیزی که سبب می‌شود نوجوان کنشگر باشد و حاضر باشد در فضای مسئولیت پذیری در نقش راهبردی عمل کند مسئله داشتن است مسئولیت و مسئله هم خانواده هم هستند نوجوانی که مسئله داشته باشد خودش را درگیر مسئله می‌داند پس وقتش را تلف خیلی از تفریحات و فراغت‌های مصرفی و زودگذر نمی‌کند. زیرا مسئله ذهنی دارد زندگی اش را نظم می‌دهد. به افکارش به ارتباطاتش به مصرفش نظم می‌دهد حتی به فراغت و تفریحش هدف می‌دهد. آن چیزی که ما الان با آن در مورد نوجوان روبرو هستیم بی مسئله بودن است که منجر به بی مسئولیتی می‌شود.

مسئله درون بر است مسئله را نمی‌توان به زور و اجبار در ذهن آدم‌ها کرد

وی بیان داشت: نکته دیگر مسئله درون بر است مسئله را نمی‌توان به زور و اجبار در ذهن آدم‌ها کرد نمی‌شود به نوجوان کتاب بدهیم بگوییم این را بخوان همین که ما می‌گوئیم بشود مسئله ذهنی تو. نوجوان باید در یک فرآیند کشفی بین ظرفیت‌های وجودی خودش بین استعدادهای خودش با پدیده‌ها و چالش‌ها و مشکلاتی که در اطراف خودش مشاهده می‌کند نسبتی را انتخاب بکند. اینکه بهترین پاسخ برای کدام پرسش است اینجا باید احساس کند. پس من برای هدفی در این دنیا آمده‌ام و اینجاست که در یک فرآیند اکتشافی مسئله خودش را انتخاب می‌کند و خودش را مسئول این مسئله می‌داند.

نظام آموزشی ما مسئله محور نیست

این معلم رسانه ادامه داد: متأسفانه باید اعتراف کنیم که نظام آموزشی ما مسئله محور نیست. تربیت خانوادگی ما هم دیگر مسئله محور نیست. اصلاً گویا خود خانواده‌ها هم دیگر مسئله ندارند. والدین، مربی‌ها، معلم‌ها هم دیگر بی مسئله و یا کم مسئله شده‌اند و یا دیگر خودشان را مسئول نمی‌دانند و با فرافکنی و انداختن گردن این و آن و حاکمیت و رسانه‌ها از زیر بار مسئولیت خود در مقابل نوجوان شانه خالی می‌کنند و آرام آرام با یک مدل زیست ویترینی نوجوان را تربیت می‌کنیم که نسبتی با مسئله‌های بیرونی خودش برقرار نمی‌کند.

حق پناه در خصوص اینکه چه کاری می‌توان کرد که مسئله صحیح را در ذهن نوجوان به درستی ایجاد کنیم گفت: با تمرکز روی محیطی که در آن محیط مسئله‌ها خودش را بروز بدهد با رها کردن و متفاوت دیدن نوجوانان. هرچقدر که ما می‌خواهیم نوجوانان مسئله محور تربیت شوند باید از آنها بیشتر فاصله بگیریم. در حالی که به آن‌ها مسئولیت می‌دهیم. وقتی نوجوانان ببینند که در مقابل ساده‌ترین پدیده‌های اطرافشان اگر مسئولیتی انجام ندهند مسئله حل نمی‌شود این خودش چرخه مسئله محوری و مسئولیت پذیری را ایجاد می‌کند. اما ما در تربیت نسل جدید چه کردیم. همیشه مشکلاتشان را حل کردیم. همیشه ما راه حل به آنها دادیم همیشه ما مسئله برایشان ایجاد کردیم و به آنها گفتیم حالا در مقابل این مسئله چه واکنشی نشان بدهند در حالی که با تمرکز روی محیطی که در آن محیط مسئله‌ها خودش را بروز دهد امکان حل مسئله توسط نوجوان فراهم شود و بچه‌ها بتوانند مسئله کوچک اطرافشان را حل کنند ما می‌توانیم مسئولیت پذیری را در نوجوان افزایش دهیم.

سنگ بزرگ مسئله را مقابل نوجوان نگذاریم

این استاد دانشگاه افزود: یکی از چالش‌های بزرگ این است در سن نوجوانی مسئله‌های بزرگ جلوی نوجوانان می‌گذاریم. در این رابطه باید توجه داشته باشیم اگر در حال حاضر نوجوان بتواند مسئله کوچک اطرافش را حل کند می‌توانیم امیدوار باشیم که در پنجاه سالگی بتواند مسئله به بزرگی مشکل یک کشور را حل کند. ما مسئله محوری و کنشگری را کاریکاتوری برای نوجوان ترسیم می‌کنیم. باید کاری کنیم نوجوان بار کارهای محیط اطرافش مدام روی دوشش بیفتد و خودش مشکلش را حل کند و از او فاصله بگیریم وقتی فاصله می‌گیریم می‌توانیم راهنما باشیم می‌توانیم بازخورد بدهیم می‌توانیم بازخواست کنیم پس اگر دنبال یک نوجوان کنشگر راهبر هستیم باید خلاقیتش را از بین نبریم احساس آزادی اش را نسبت به حل مسائل اطرافش از بین نبریم باید او را مسئولیت پذیر نسبت به ساده‌ترین اتفاقات اطرافش نگه داریم و این جز با فراهم کردن محیط امکان پذیر نیست.

وی بیان داشت: نکته آخر الگو شدن است ما با الگو شدن به عنوان والد، معلم، مربی می‌توانیم مساله محوری و الگوپذیری را در نوجوان افزایش دهیم و همینطور می‌توانیم از آدم‌های بزرگی که در دنیا مساله محور بودن شخصیت و الگو بسازیم و این شخصیت را شکل بدهیم.

وی خاطرنشان کرد: بیاید ایمان داشته باشیم که نوجوان می‌بیند. نوجوان تحلیل می‌کند. نوجوان انتخاب می‌کند. نوجوان مسئله گزینی می‌کند و در نهایت نوجوان مسئولیت پذیر کنشگر و راهبر می‌شود.