طرح ترجمه به عنوان یک علم، محور برنامه های آموزشی صفارزاده در دوران فعالیت های دانشگاهی اش بود. وی در سال 1367 در فستیوال بین المللی شعر "داکا" در کنار پنج نفر دیگر به عنوان یکی از بنیانگذاران کمیته ترجمه آسیا انتخاب شد.

به گزارش خبرنگار مهر، نوشتار زیر می کوشد نزدیک به 60 سال زندگی ادبی زنده یاد طاهره صفارزاده را از زمانی که نخستین شعرش را در 13 سالگی توجه باستانی پاریزی را به خود جلب کرد تا زمانی که در اوج کار شاعری بار دیگر به سادگی در زبان باز گشت، مرور کند.

جلب توجه باستانی پاریزی جرقه نخست برای شاعری

وی در 6 سالگی تجوید و قرائت و حفظ قرآن را  آموخت‌ و در ادامه تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در کرمان گذراند. از کودکی به شعر علاقه داشت و نخستین شعرش را در 13 سالگی سرود. در دوره دبیرستان یکی از اشعارش مورد توجه "محمد ابراهیم باستانی پاریزی" که آن زمان در دبیرستان بهمنیار دبیر بود، قرار گرفت و این اتفاق منجر به اهدای جایزه ای توسط رئیس آموزش و پرورش استان کرمان به طاهره صفارزاده شد.

وی پس از گذراندن دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی فارغ التحصیل شد پس از چندی به کار در یک شرکت بیمه و ضمنا تدریس پرداخت.

از تحصیل در آمریکا تا تدریس در تهران

صفارزاده سپس به عنوان کارمند دفتری در شرکت نفت به کار مشغول شد و پس از مدتی در همان شرکت به اداره نگارش و ترجمه و ویراستاری انتقال یافت. وی پس از کسب مدرک لیسانس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت و در آمریکا (دانشگاه آیووا) در رشته نقد تئوری و عملی در ادبیات جهان به تحصیل پرداخت.

وی پس از گرفتن مدرک دکتری از این رشته و بازگشت به ایران به تدریس نقد ترجمه در دانشگاه پرداخت و بعدها کتابش با عنوان "اصول و مبانی ترجمه" و به عنوان یکی از کتاب های درسی در رشته زبان و ادبیات انگلیسی انتخاب شد.

صفارزاده پیش از انقلاب اسلامی و همزمان با تدریس در دانشگاه به سرودن شعر نیز مشغول بود اما شعرهایش به دلیل حساسیت هایی که برانگیخت، باعث اخراج او از دانشگاه شد.

پس از پیروزی انقلاب شعر و اندیشه صفارزاده، او را در موقعیتی متفاوت با موقعیت اش در پیش از انقلاب قرار داد و این بار در مقام رئیس دانشگاه شهید بهشتی و رئیس دانشکده ادبیات همین دانشگاه بار دیگر به این دانشگاه برگشت و به یکی از سیاستگذاران اصلی در زمینه تغییر برنامه های آموزشی دانشگاه های ایران بدل شد. در این سال ها به طور جدی به ترجمه و فعالیت های پژوهشی پرداخت.

برگزیده شدن به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه دانشمند مسلمان جهان

طرح ترجمه به عنوان یک علم، محور برنامه های آموزشی صفارزاده در دوران فعالیت های دانشگاهی اش بود. وی در سال 1367 در فستیوال بین المللی شعر "داکا" در کنار پنج نفر دیگر به عنوان یکی از بنیانگذاران کمیته ترجمه آسیا انتخاب شد. در سال 1371 وزارت علوم و آموزش عالی او را به عنوان استاد نمونه برگزید و با ترجمه قرآن لقب "خادم القرآن"  را از آن خود کرد.

در سال 2005 سازمان نویسندگان آسیا و آفریقا ، صفارزاده را به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه دانشمند مسلمان برگزید.


وی در سال های پایانی عمرش،  نهج البلاغه را به فارسی ترجمه کرد که این ترجمه هم اکنون منتظر دریافت مجوز انتشار از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.

رهگذر مهتاب (1341)، چتر  سرخ (1347)، طنین در دلتا و دفتر دوم (1349)، سد و بازوان (1350)، سفر پنجم (1356)، حرکت و دیروز (1357)، بیعت با  بیداری (1358)، دیدار با صبح (1366) و مردان  منحنی (1366) از جمله دفترهای شعری وی هستند.

صفارزاده در شعر قالب های مختلف را از کلاسیک تا شعر سپید تجربه کرد. وی نخستین اشعارش را در قالب های کلاسیک سرود. آنگاه به شعر نیمایی روی آورد و سرانجام خود را در شعر سپید و شعری موسوم به شعر "طنین" تثبیت کرد و به یکی از شمایل های شعر دینی بدل شد.

تاسیس "کانون فرهنگی نهضت اسلامی"  توسط وی و گروهی از نویسندگان و شاعران مذهبی همفکرش به پرورش حدود 300 هنرجو در رشته های مختلف از جمله داستان، شعر، تئاتر و سینما منجر شد.

طاهره صفارزاده یکی از چهره‌های شاخص شعر روزگار ماست و تعهد، مفهوم‌گرایی، اندیشه‌محوری و دین‌باوری از مؤلفه‌های اصلی شعرش است. وی علاوه بر شاعری، در نویسندگی، تحقیق، تدریس و ترجمه نیز دستی توانا داشت، چنان که قرآن را به سه زبان زنده دنیا ترجمه کرده است.

ثبت نام صفارزاده به عنوان یکی از آغازکنندگان "شعر نیمایی دینی"

وی همچنین به عنوان پایه‌گذار "نقد علمی ترجمه" و مؤلف نظریة "ترجمة تخصصی" در ایران شناخته شده است و نامش به عنوان یکی از آغازکنندگان "شعر نیمایی دینی" و همچنین یکی از بنیانگذاران حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی در تاریخ ادبیات انقلاب اسلامی ایران به ثبت رسیده است.

برخورداری از دانش و بینش ادبی، آشنایی با پیشینة هزارسالة ‌ادبیات پارسی، تنفس در هوای ادبیات معاصر، ‌تسلط کامل به زبان انگلیسی و آشنایی با ادبیات جهان باعث شده که نام صفارزاده همواره از دهة چهل تا کنون در ذهن و زبان جامعة ادبی جاری و ساری باشد و حتی توجه محافل و مجامع ادبی و علمی جهان را به سوی او معطوف گرداند.

صفارزاده شاعری را "مسند انسان‌سازی" و "اصلاح‌گری" می‌دانست و به شاعر به عنوان یک "مصلح اجتماعی" نگاه می‌کرد. از همین رو در اکثر شعرهای او توجه به آموزه‌های اخلاقی ـ دینی مشهود است.

وی در تعریف شعر چنین گفته است: "تعریف من از شعر همان است که در"طنین در دلتا" گفته‌ام؛ طنین حرکتی است که حرف من در ذهن خواننده می‌آ‎غازد. شعر من، ‌شعر اندیشه است. وقتی که فکری را عنوان می‌کنم باید تأثیر اندیشگی بر خواننده بگذارد. بنابراین من با شعر عاطفی و احساسی حتی بعد از "رهگذر مهتاب" تقریباً کم‌رابطه هستم. اعتقادم این است که عاطفه و احساس یک بخش‌ جزئی در شعر هستند. شاعر باید مسئولانه اندیشه کند".

بررسی سه دوره زندگی ادبی شاعر

با بررسی سکوت ادبی صفارزاده به سه دوره ادبی بر می‌خوریم که برای دست یافتن به شناختن کامل از سبک و اسلوب شعری او و تبیین شاخصه‌های زیباشناختی و ساختار اندیشه‌ورزی این شاعر معاصر، بررسی مستقل هر یک از این دوره‌ها ضرورت تام دارد.

صفارزاده خود درباره دوره نخست شاعری اش که در آن به دنبال ابلاغ‌ پیامهای اخلاقی اجتماعی است و رگه‌هایی از تأثیرپذیری معنوی از پروین اعتصامی در آن دیده می‌شود، گفته است: "از جهت توجه به مضامین انسانی ـ اجتماعی و روشنفکری که پالایش اندیشگی را برای خواننده تأمین کرده،‌ خانم پروین اعتصامی مورد احترام من هستند".

رفتار شاعر در این دوره از زندگی ادبی خویش با زبان "رفتاری هنجار" و مطابق با معیارها و هنجارهای مقبول ادبی است که محصول رقابت جمعی با سایر شاعران معاصر است. او از همان آغاز ـ در نظر و عمل ـ شاعری اجتماعی و رسالت‌مدار است که برای "معنا" در شعر اصالت قائل است،‌

شاخصه‌های اصلی شعر صفارزاده در دوره زندگی ادبی اش که  از سال 1347 با چاپ مجموعه شعر "طنین در دلتا" آغاز می‌شود و تا سال 1356 ادامه پیدا می‌کند، گرایش به روایت و پیچیدگی در زبان است. در شعرهای این دوره از زندگی ادبی شاعر، تشبیه و استعاره محلی از اعراب ندارد و این "روایت" است که مرکز توجه شاعر قرار می‌گیرد و ساختار اشعار او را شکل می‌دهد.

شعرهایی که شاعر در این دوره از زندگی ادبی خویش سروده،‌ از ساختاری پیچیده و ابهام‌آمیز برخوردار است. شاعر در این شعرها به "جریان سیال ذهن"‌ میدان تاخت و تاز داده و از همین رو فضای شعرها انتزاعی و ذهنی شده است. پیچیدگی و م‍غلق‌گویی شاعر در مرحلة ‌دوم از زندگی ادبی خویش، برقراری ارتباط خواننده با شعر او را مشکل کرده است و شعرهایش دچار نوعی تئوری‌زدگی شده است.

دورة سوم زندگی ادبی صفارزاده از سال 1356 با چاپ دو مجموعه شعر "بیعت با بیداری" و "دیدار صبح" آغاز می‌شود و تا پایان زندگی اش ادامه می یابد. در این دوره شاعر به سبکی مستقل و زبانی کارآمد و منسجم دست پیدا می‌کند و ساده‌گویی را در پیش می‌گیرد.

در این دوره، شاعری را می‌بینیم که زبان و شیوه بیان شعرش بسیار ساده و لبریز از گزاره‌های خطابی است. رویکرد او به گزاره‌های مذهبی ـ که در دورة دوم کاهش یافته بود ـ دوباره شدت می‌گیرد.

"دیدار با صبح" در واقع ادامة‌ معتدل "دلتا در طنین" است. منتها دایرة واژگانی این دفتر به طرف مذهب متمایل شده است. معمولاً بر آن است که مضمون مذهبی را در مرکز شعرش قرار دهد و بر گ‍ِرد آن مضمون، ساختاری شاعرانه بسازد.

در پایان این نوشتار یکی از شعر های این دوره از زندگی ادبی زنده یاد طاهره صفارزاده با عنوان "از معبر سکوت و شکنجه" را مرور می کنیم؛ شاعر در این شعر از دفتر "دیدار با صبح" ضمن اشاره به مظلومیت مردم ایرلند در مبارزات آزادی‌ خواهانه و همچنین مظلومیت ملت ایران در دفاع مقدس و آوارگان فلسطینی، به گلایه از سازمانهایی می‌پردازد که در ظاهر سنگ دفاع از حقوق بشر را بر سینه می‌زنند، ولی در مقام عمل، جز "سکوت" کار دیگری نمی‌کنند!

و بمب
‎آن گونه ماهرانه
نقش شکنجه را از جسمهای شهیدان زدوده است
که سازمان حقوق بشر
مدافعان بین‌الملل
در غیبت گواه و سند
در مرز داوری
زبانشان بسته است

راه شما و ما و خلق فلسطین
و راه تمام خلقهای تحت ستم
از معبر شکنجه
از معبر سکوت و سلطه‌گری
به هم پیوسته‌ست
ما راه را دنبال می‌کنیم
و فتح با ما خواهد بود.

طاهره صفّارزاده در 27 آبان ماه 1315 در شهر سیرجان استان کرمان به دنیا آمد و صبح روز شنبه 4 آبان ماه جاری در بیمارستان ایرانمهر تهران چشم از جهان فرو بست.