یکی از آثار شاخص آن دوران فیلم کلاسیک 1941 "سفرهای سالیوان" به کارگردانی پرستن استرجس بود. جوئل مکری در این فیلم نقش تهیهکنندهای را بازی میکند که با استودیو خود مشکل دارد.
"سفرهای سالیوان" با بازی جوئل مکری یکی از آثار شاخص با موضوع بحران اقتصادی است
آنها از او میخواهند فیلمهای سبک بسازد، اما سالیوان که به ساخت فیلمهای جدی با موضوعهای اجتماعی مانند "ای برادر، تو کجایی؟" علاقه دارد - درست حدس زدید، برادران کوئن عنوان فیلم خود را از این فیلم گرفتهاند - تغییر قیافه میدهد و برای تحقیق به میان مردم میرود.
سالیوان به اتهام قتل خودش به زندان میافتد و وقتی در آنجا زندانیان را میبیند که از دیدن کارتون میکی ماوس از ته دل میخندد، متوجه میشود آدمها در آن شرایط سخت تنها دوست دارند سرگرم شوند.
آیا تماشاگران آن سالها تنها به فکر فرار از واقعیت بودند؟ امروز چه طور؟ گرچه امروز دیگر با یک سکه پنج سنتی نمیتوان دو تا فیلم دید، اما قیمت بلیتهای سینما در حدی نیز نیست که باعث شود خانوادهها لزوما به سینما پشت کنند.
موزیکال یکی از ژانرهای محبوب دوران رکود اقتصادی در سالهای 1930 بود و مردم درمانده آمریکا با دیدن فرد آستر و جینجر راجرز در فیلمها و شنیدن آهنگهای فراموشنشدنی کول پورتر و جرج گرشوین شاد میشدند.
صدا تنها از سال 1927 به سینما آمده بود، اما در اوایل دهه 1930 رقص و آواز دنیای سینما را در اختیار گرفته بود و به تماشاگران فرصت میداد به طور موقت هم که شده ذهن خود را از مشکلات خود پاک کنند.
به اعتقاد لئونارد مالتین منتقد فیلم، از آن زمان تاکنون شرایط خیلی تغییر نکرده است. او میگوید: به همین دلیل است که امروز تماشاگران از هر چیز که به خاورمیانه مربوط میشود گریزان هستند و دسته دسته به دیدن فیلمهایی مانند "چیوووا بورلی هیلز" و "اره 5" میروند.
اشاره به مجموعه "اره" یکی دیگر از ژانرهای محبوب دوران رکود اقتصادی را به یاد میآورد: ژانر هراس. در دهه 1930 بود که هیولاهای استودیو یونیورسال از راه رسیدند و کاری کردند که نشان آن هنوز هم دیده میشود.
بلا لوگوسی به نقش دراکولا، بوریس کارلوف به نقش فرانکنشتین و مومیایی و لان چنی جونیر. به نقش مرد گرگنما پس از 80 سال هنوز هم محبوب طرفداران سینمای وحشت هستند.
مالتین میگوید: قطعا بین واقعگریزی فیلمهای ترسناک سالهای 1930 و نمونههای بسیار افراطی امروز ارتباطی وجود دارد. فرانکنشتین، دراکولا و بقیه رفقا تماشاگران را به دنیای گوتیک و کاملا بیشباهت به دنیای خودشان میبردند که این قطعا یکی از مهمترین دلایل موفقیت آنها بود.
اگر یک تفاوت میان تماشاگران عصر رکود اقتصادی و سینماروهای امروز وجود داشته باشد، این است که تماشاگران سال 2008 به نظر از هر چیز که یادآور اتفاقات واقعی دنیا باشد گریزان هستند.
تمام فیلمهایی که با جنگ علیه تروریسم و خاورمیانه ارتباط دارند از "اجرا" گرفته تا "در دره اله"، "تلفات - بس" و "مجموعه دروغها" یکی پس از دیگری در گیشه شکست میخورند و نیویورک تایمز گزارش داده تولید فیلمهای با موضوع وال استریت یا دنیای مالی یا متوقف شده و یا فیلمنامه آن در حال بازنویسی است.
و این دقیقا برخلاف فیلمهای تلخ و بسیار موفق دهه 1930 شامل "من یک زندانی فراری هستم" مروین لروی و "دشمن مردم" ویلیام ولمن است که در رئالیسم اجتماعی و برگرفته از موضوعهای روز غوطهور بودند.
آنچه بین امروز و آن روزها تفاوت ایجاد کرده، تلویزیون است. وقتی هر روز از تلویزیون شاهد بمباران و اخبار نگرانکننده از وال استریت هستید، دیگر چرا باید 10 دلار بدهید و همین داستانها را روی پرده بزرگ ببینید؟
همین مسئله است که ما را دوباره به موزیکال باز میگرداند که نشان داد یکی از محبوبترین ژانرهای سال 2008 است. "ماما میا!" و "موزیکال دبیرستانی 3" در هر شرایط اقتصادی دیگر موفق میشد، اما به هر حال از تمایل تماشاگران به فرار از واقعیت چیزی کاسته نشده است.