به گزارش خبرنگار مهر، مقایسه کمدیهای دهه 60 و چند سال اخیر نشاندهنده افول این گونه محبوب سینمایی است. در سالهای اخیر پس از فروش فیلمهایی مثل "بلهبرون" و "شارلاتان" که ملغمه کلیشههای سرگرمکننده بودند، موجی به راه افتاد که منجر به ساخت انبوهی کمدی کمهزینه و متاثر از طنزهای شبانه شد.
ستارگان مجموعههای 90 شبی در سینما آزادی بیشتری برای شوخی و مزهپراکنی دارند و این باعث میشود دایره شوخیهای سخیف و مبتذل گستردهتر شود. مقایسه بازیها و بازیگران فیلمهای کمدی با کمدینهایی که در گذشته در سینما فعالیت میکردند، نشانگر روندی نگرانکننده سینمای کمدی است و این سینما برای جذب مخاطب به مجموعههای طنز تلویزیون نزدیک میشود.
کافی است ستارگان سینمای کمدی را در گذشته به یاد بیاوریم. اکبر عبدی و حمید جبلی از مجموعههای کودکان به سینما آمدند، اما به واسطه استعداد و توان بازیگری فرصت همکاری با کارگردانهای مطرح را به دست آوردند. آنها خود را به بازی در فیلمهای کمدی محدود نکردند و توانستند نقشهای جدی و کاملا متفاوت با شمایل بازیگریشان را تجربه کنند.
حمید جبلی، اکبر رحمتی، محمود جعفری، آتیلا پسیانی و اکبر عبدی در "محله برو بیا"
عبدی سبکی در بازی دارد که کمدینهای دیگر مانند علیرضا خمسه و جبلی ندارند. او در کمدی فانتزی "سفر جادویی"، در کمدی اجتماعی "اجارهنشینها" یا کمدی متفاوت "ای ایران" تصویرهایی از خود ارائه میدهد که نشانگر درک از بازیگری است. عبدی در "مادر" نقش جوانی مجنون را بازی کرده و نمیتوان کارنامه او را به یاد آورد و از حضورش در "هنرپیشه" چشم پوشید.
عبدی فیلمهایی غیر قابل دفاع هم در کارنامه دارد، اما در قالب بازیگر تعدادی از نقشهای او در بهترینهای کمدی تاریخ سینمای ایران ثبت میشود. محبوبیت عبدی این فرصت را به او داد تا نقشهایی متنوع را تجربه کند. حتی در روزهایی که از دوران اوج فاصله داشت با "نان، عشق و موتور 1000" موقعیت خود را به عنوان کمدینی بااستعداد به خاطر مخاطبان آورد.
عبدی از معدود کمدینهایی است که به واسطه انعطاف در چهره و قدرت تقلید صدا، تیپسازی و بداههگویی توانسته حضور در فیلمها و مجموعههای تاریخی را تجربه کند. "امام علی (ع)"، "معصومیت از دست رفته" و "مسافر ری" وجهی از بازیگری عبدی را نشان میدهند که در کمدیها دیده نمیشود.
خاستگاه تلویزیونی عبدی باعث نشد همیشه در قالب نقش پسربچه تنبل "بازم مدرسم دیر شد" یا قالبهای فانتزی "محله برو بیا" و "محله بهداشت" اسیر شود. این راز موفقیت او در سینما بود؛ اتفاقی که برای کمدینهای این روزهای سینما نمیافتد. آنها در حالی نقشهای تلویزیونیشان را تکرار میکنند که کمدی تلویزیونی با کمدی سینمایی فرق دارد.
حمید جبلی هم از تلویزیون به سینما آمد، اما هرگز در نقشهای تلویزیونی متوقف نشد. جبلی مانند عبدی با نقشهایی که در "محله برو بیا" و "محله بهداشت" بازی کرده بود به شهرت رسید، اما دومین نقشی که در سینما بازی کرد تصویری تازه از این بازیگر ارائه میداد. جبلی در فضای رئالیستی "جادههای سرد" در قالب جوانی شیرینعقل و روستایی قالب شهریاش را شکست.
همکاری جبلی با مسعود جعفری جوزانی پس از "جادههای سرد" با "شیر سنگی" ادامه پیدا کرد و او توانست نقشی متفاوت بازی کند. جبلی گرچه بازیگری محبوب است، اماهیچگاه ستاره نبوده و مجبور نشده در یک قالب محدود شود. کارنامه او متنوع است و در کنار نقش کمدی، نقش جدی هم بازی کرده و فرصت همکاری با علی حاتمی و داریوش مهرجویی را به دست آورده است.
در مثلث فاطمه معتمد آریا، ایرج طهماسب و جبلی، سومی همیشه محبوب بوده اما در آثار مشترک با دو نفر دیگر نقشهای متنوع را تجربه کرده و مانند طهماسب و معتمد آریا خود را محدود به نقشهایی نکرده که با شمایل بازیگریشان همخوانی دارد و برای بیننده دوستداشتنی است. جبلی از نقش کوتاه ابایی ندارد و میکوشد این نقشها را به شکلی قابل قبول اجرا کند.
چهره دیگر سینمای کمدی پس از انقلاب خمسه است؛ چهره محبوب سینمای کمدی دهههای 60 و 70 که بازی را با نقش جدی "مرگ یزدگرد" بهرام بیضایی آغاز کرد. خمسه در کنار بازی در کمدیهای عامهپسند "شکار خاموش" و "زیر بامهای شهر" در تجربههای متفاوت "جیببرها به بهشت نمیروند" و "من زمین را دوست دارم" و نمونه متاخر "قاعده بازی" بازی کرده است.
او طعم شکست را با بازی در فیلم سینمایی "چشم شیطان" در نقشی جدی چشید و همین موضوع باعث شد دیگر سراغ نقش جدی نرود. اما نمیتوان کوشش او برای تجربه نقشهای متفاوت و سبکهای متنوع بازی را نادیده گرفت. خمسه در مجموعه نوروزی "مرد هزارچهره" سیمایی تازه در نقشی منفی با مایه طنز ارائه داد که نقش کوتاهش را به برگ برنده کارنامهاش تبدیل کرد.
جسارت او در شکستن سیمای همیشگی در "مرد هزارچهره" و " قاعده بازی" قابل توجه است. جسارتی که در بازیگران طنز امروز نمیتوان سراغ گرفت. کدامیک از بازیگران جوان طنز و کمدی در سینمای ایران در این سالها از شخصیت محبوب خود فاصله گرفتهاند؟ حتی مهران مدیری هم در سینما نتوانسته نقشی متفاوت بازی کند و از قالب مورد نظر مخاطب فاصله بگیرد.
ماهایا پطروسیان پدیده سینمای کمدی در دهه 70 است که قابلیت و استعدادی بالا برای بازی انواع نقشهای جدی و کمدی دارد و در بهترین دوران حرفهای توانست طیفی از نقشها را بازی کند. او هم مانند خمسه با فیلمی جدی وارد سینما شد. شاید کمتر کسی گمان میکرد بازیگر نقش دختر لال "پرده آخر" در کمدی فانتزی "دیگه چه خبر؟" معیار بازیگران زن کمدی را تغییر دهد.
نوع حرکات، لحن و جنس بازی پطروسیان شوق و شور فرشته را نشان میداد. با این فیلم بود که سینمای ایران پطروسیان و استعدادش در کمدی را کشف کرد. حضور در "ناصرالدین شاه آکتور سینما" و "هنرپیشه" تواناییهای او را مشخص کرد، اما پطروسیان تا سالها نقش جدی بازی کرد و حضورش در کمدیهای عامهپسند او را به روزهای اوج بازنگرداند.
در میان بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای کمدی مقابل دوربین رفتهاند کدامیک تواناییهای پطروسیان را داشتهاند یا این اطمینان را به کارگردانهای شاخص میدادهاند که در فیلم آنها بازی کنند؟ بازیگران زن کمدیهای این سالها در بهترین حالت برای بازی در مجموعههای 90 شبی و تیپهایی مشابه مناسب بودهاند.
رامبد جوان از نسل جدید کمدینهایی است که پس از محبوبیت در تلویزیون به سینما آمدند. گرچه تجربههای جدی جوان در فیلمهای "کمکم کن" و "پشت دیوار شب" نتیجهای بهتر از شکست نداشت، اما این بازیگر با بازی در کمدیهای متفاوت "مومیایی 3"، "صورتی" و "سیندرلا" نشان داد سبک و شیوه اجرای خاص خود رادارد.
اما دیگر بازیگران کمدی به ویژه تلویزیونیها هرگز از دایره نقشهای تلویزیونی بیرون نیامدند. حتی کارگردانی باهوش مانند رضا عطاران در کمدیهای سینمایی مدام خود را تکرار کرده و آنچه بیننده از او انتظار داشته را به نمایش گذاشته است. مهران غفوریان هم آنقدر در تکرار خود و تیپ جوان سادهلوح زیادهروی کرد که دیگر جذابیتی برای بیننده ندارد.
نمایی از فیلم سینمایی "دلداده"
به گزارش مهر ، رضا شفیعی جم که معمولا منجی مجموعههای مدیری میشود، در سینما لودگی میکند و با روشهای مختلف بیننده را میخنداند. بازی او در فیلمهای "چارچنگولی"، "قلقلک" و... چیزی به کارنامه این بازیگر اضافه نمیکند. حتی طراوت و شیرینی بازیگری را که بداههپردازی قابل است و در تیپسازی بیرقیب، کمرنگ میکند.
شفیعی جم در کمدی رمانتیک "صورتی" نقشی متفاوت با اغلب تجربههایش در سینما و تلویزیون بازی کرد، اما به نظر میرسد او ترجیح میدهد از قالب آشنا و محبوب همیشگی برای مخاطب طنزهای 90 شبی خارج نشود. بازی در این نقشهای تکراری برای شفیعی جم سادهتر از قرار گرفتن در معرض تجربههای تازه است.
جواد رضویان تا آنجا که در توان دارد با جسارتی مثالزدنی نقشهای مشابهش را از تلویزیون به سینما میآورد. نوع بازی او در نقشهای مختلف تغییر نمیکند و حتی نوع خندهها و لحن او تکراری است. جالب اینکه تصاویر رضویان در پوسترها و سردر سینماها هم تغییر نمیکند و همیشه تصویر او که به پهنای صورتش میخندد همه جا دیده میشود.
مجید صالحی مانند دیگر بازیگران طنز شبانه سالها است در دایره نقشهای مشابه گرفتار شده و حتی در کمدیهای تلویزیونی فاقد نوآوری است. شیرینی و طنزی که در بازی صالحی است هنوز او را نجات میدهد، اما او سالها است در نقش جوان رند و لافزن در سینما و تلویزیون خود را تکرار میکند. به نظر نمیرسد این قالب تا درازمدت برای مخاطب جذاب باشد.
روندی نگرانکننده که سینمای کمدی و بازیگرانش میپیمایند مرگ این سینما را به تعجیل میاندازد، آنچه امروز به عنوان کمدی بر پرده سینماها نقش میبندد با کمدیهای مفرح و متفاوت سالهای قبل تفاوت دارد.