در دیدار اقشار مختلف مردم - 1386
« یک بُعد این مسئله، مسئله جهت اسلام و سمت گیرى حرکت اسلامى است که این جزو اعتقادات ما است؛ این جنبه ولایت است، اعتقاد به مسئله امامت و نصب امام از سوى پیغمبر یعنى در واقع از سوى خداوند متعال. این یک بُعد قضیه است که اگر با چشم تحقیق مسلمین به این حادثه نگاه کنند همه این معنا را تصدیق خواهند کرد که این حرکت عظیم پیغمبر در میانه راه حج، برگشت از حج، در وسط بیابان، در سال آخر عمر، با آن مقدمات، با آن مؤخرات، نام بردن از امیرالمؤمنین، معرفى کردن امیرالمؤمنین به اینکه «من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه»، هیچ معنایى جز تعیین خط حکومت و ولایت در اسلام بعد از رحلت پیغمبر اکرم ندارد.
معلوم می شود که از نظر اسلام، مسئله حکومت فقط این نیست که یک قدرتى بیاید در رأس جامعه اسلامى قرار بگیرد و کارایى داشته باشد براى اداره حکومت و زندگى مردم با نظم و انضباط اداره بشود، مسئله فقط این نیست از نظر اسلام، بلکه حکومت در نگاه اسلامى معناى امامت دارد. »
در دیدار اقشار مختلف مردم قم - 1385
« مسئله «غدیر» یک مسئله تاریخىِ صرف نیست؛ نشانهاى از جامعیت اسلام است. اگر نبىمکرم - که در طول ده سال یک جامعه بدوىِ آلوده به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدتهاى عظیمى که آن بزرگوار انجام داد و به کمک اصحاب باوفایش به یک جامعه مترقى اسلامى تبدیل کرد - براى بعد از این ده سال فکرى نکرده بود و نقشهاى در اختیار امت نگذاشته بود، این کار ناتمام بود. رسوبات تعصبات جاهلى به قدرى عمیق بود که شاید براى زدودن آنها سالهاى بسیار طولانى نیاز بود. ظواهر، خوب بود؛ ایمان مردم، ایمان خوبى بود؛ البته همه در یک سطح نبودند؛ بعضى در زمان وفات پیغمبر اکرم یک سال بود، شش ماه بود، دو سال بود که اسلام آورده بودند؛ آن هم هیمنه قدرت نظامى پیغمبر همراه با جاذبههاى اسلام، اینها را به اسلام کشانده بود.
همه که جزو آن مسلمانان عمیقِ دوران اول نبودند. براى پاک کردن رسوبات جاهلى از اعماق این جامعه و مستقیم نگهداشتن خط هدایت اسلامى بعد از ده سالِ زمان پیغمبر، یک تدبیرى لازم بود. اگر این تدبیر انجام نمىشد، کار ناتمام بود. این که در آیه مبارکه سوره مائده مىفرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى»، تصریح به همین معناست که این نعمت - نعمت اسلام، نعمت هدایت، نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعهى بشریت - آن وقتى تمام و کامل مىشد که نقشه راه براى بعد از پیغمبر هم معین باشد، این یک امر طبیعى است.»
در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) - 1384
« مسئله غدیر، تنها یک مسئلهاى که ما جمع شیعه به آن اعتقاد داریم و یک عده از مسلمانها هم به آن اعتقاد ندارند، این نیست. در نگاه تاریخى به اسلام و در تحلیل تاریخىِ حوادث صدر اسلام، موضوع غدیر - یعنى نصب جانشین - یک ضرورتى بود که اگر آنچنان که تدبیر شده بود - تدبیر رحمانى و الهى، و تدبیر نبوى - عمل مىشد بدون تردید مسیر تاریخ بشر عوض مىشد و امروز ما در جایگاه بسیار جلوترى از تاریخ طولانى بشریت قرار داشتیم.
این که یک مکتب و نظام فراگیرِ نیازهاى زندگى بشر، به وسیله پیامبر خاتم در جامعه فرصت پیاده شدن پیدا کند، که این خود یک معجزه بزرگ بود، که پیغمبر توانست این نظام فکرى و عملى را واقعیت ببخشد و بر روى زمین واقعیت، آن را بنا کند؛ آن هم در دشوارترین جاها. خودِ اینکه در دشوارترین جاها توانسته این بنا پیاده شود و قرار بگیرد، نشاندهنده این بود که در همه نقاط زندگى بشر وجغرافیاى انسانىِ آن روز دنیا وبعد از آن این بنا قابل تحقق است. این شکل علمى را در مقام عمل در دشوارترین صورت پیغمبر توانست تحقق ببخشد.»
در دیدار مردم پاکدشت - 1383
« مسئله غدیر و تعیین امیرالمؤمنین به عنوان ولىامر امت اسلامى از سوى پیامبر مکرم اسلام یک حادثه بسیار بزرگ و پُرمعناست. در حقیقت دخالت نبى مکرم در امر مدیریت جامعه است. معناى این حرکت که در روز هجدهم ذىالحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد این است که اسلام به مسئله مدیریت جامعه به چشم اهمیت نگاه مىکند. اینطور نیست که امر مدیریت در نظام اسلامى و جامعه اسلامى، رها و بىاعتنا باشد. علت هم این است که مدیریت یک جامعه، جزو اثرگذارترین مسائل جامعه است.
تعیین امیرالمؤمنین هم ابعاد این مدیریت را روشن مىکند. معلوم مىشود آنچه از نظر اسلام در باب مدیریت جامعه اهمیت دارد، اینهاست. کسانى که امیرالمؤمنین را به جانشینىِ بلافصل هم قبول ندارند، در علم و زهد و تقوا و شجاعت آن بزرگوار و در فداکارى او براى حق و عدل، تردید ندارند؛ این موردِ اتفاق همه مسلمین و همه کسانى است که امیرالمؤمنین را مىشناسند. این نشان مىدهد که جامعه اسلامى از نظر اسلام و پیغمبر، چه نوع مدیریت و زمامدارى و حکومتى را باید به عنوان هدفِ مطلوب دنبال کند.»
در اجتماع زائران و مجاوران امام رضا(ع) - 1380
« روز غدیر امتداد خط همه رسالتهاى الهى و اوج این خط روشن و نورانى در طول تاریخ است. اگر به مضمون رسالتهاى الهى نگاه کنیم مىبینیم که در طول تاریخ نبوتها و رسالتها، این خط روشن دست به دست گشته، تا به نبى مکرم خاتم رسیده و در پایان حیات آن بزرگوار، تجسم و تبلور آن به شکل حادثه غدیر خود را نشان داده است.»
عید سعید غدیر خم - 1379
« در واقعه غدیر، درسهاى بزرگى وجود دارد: این واقعه جزو وقایع مسلم تاریخ اسلام است. اینطور نیست که فقط شیعه حدیث غدیر را نقل کرده باشد. در بین علما و محدثان اهل سنت، بسیارى این حدیث را نقل کردهاند و همانطور که شیعه این حادثه را بیان کرده، آنها هم بیان کردهاند. فهم علما و دانشمندان-همانند فهم خود حضار آن حادثه - از این عمل پیغمبر که دست امیرالمؤمنین را بلند کرد و فرمود:«من کنت مولاه فهذا على مولاه» این بود که پیغمبر، امیرالمؤمنین را براى جانشینىِ خود نصب کرد. نمىخواهیم وارد مسئله شیعه و سنى و اختلافات و درگیریهاى اعتقادى شویم - دنیاى اسلام تا امروز هر چه از دعواى شیعه و سنى کشیده بس است- ولى معرفتى که در این کلام عمیق پیغمبر وجود دارد، باید درست فهمیده شود؛ پیغمبر امیرالمؤمنین را منصوب کرد.»
در دیدار مسؤولین و کارگزاران نظام - 1378
« غدیر در آثار اسلامى ما به «عیداللَّهالاکبر»، «یوم العهد المعهود» و «یوم المیثاق المأخوذ» تعبیر شده است. این تعبیرات که نشان دهنده تأکید و اهتمامى خاص به این روز شریف است خصوصیتش در مسئله ولایت است. آن عاملى که در اسلام ضامن اجراى احکام است حکومت اسلامى و حاکمیت احکام قرآن است، والا اگر آحاد مردم، ایمان و عقیده و عمل شخصى داشته باشند، لیکن حاکمیت - چه در مرحله قانونگذارى و چه در مرحله اجرا - در دست دیگران باشد تحقق اسلام در آن جامعه به انصاف آن دیگران بستگى دارد. اگر آنها افراد بىانصافى بودند، مسلمانان همان وضعى را پیدا مىکنند که شما امروز در کوزوو، دیروز در بوسنى و هرزگوین، دیروز و امروز در فلسطین و در جاهاى دیگر شاهدش بودهاید و هستید.»
در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام - 1377
« ولایت که عنوان حکومت در اسلام و شاخصه نظام اجتماعى و سیاسى براى اسلام است یک معناى دقیق و ظریفى دارد که معناى اصلى ولایت هم همان است و آن عبارت است از پیوستگى، پیوند، درهم پیچیدن و درهم تنیدگى. این معناى ولایت است. چیزى که مفهوم وحدت، دست به دست هم دادن، با هم بودن، با هم حرکت کردن،اتحاد در هدف، اتحاد در راه و وحدت درهمه شؤون سیاسى و اجتماعى را براى انسان تداعى مىکند. ولایت یعنى پیوند. «والذین آمنوا و لم یهاجراو مالکم من ولایتهم من شىء حتى یهاجروا» یعنى این. پیوند افراد جامعه اسلامى، با هجرت حاصل مىشود؛ نه فقط با ایمان. ایمان کافى نیست.
پیوند ولایت که یک پدیده سیاسى، یک پدیده اجتماعى و یک حادثه تعیین کننده براى زندگى است، با تلاش، با حرکت، با هجرت، با در کنار همبودن و با هم کارکردن حاصل مىشود؛ لذاست که در نظام اسلامى، «ولى» از مردم جدا نیست. ولایت که معنایش پیوند و پیوستگى و با همبودن است، یک جا هم به معناى محبت مىآید، یک جا هم به معناى پشتیبانى مىآید که همه اینها در واقع مصادیق به همپیوستگى، وحدت و اتحاد است، والا معناى حقیقى، همان اتحاد و یگانگى و با هم بودن و براى هم بودن است. معناى ولایت، این است.»