شما پرندهای که در باغ کرمها را شکار میکند مشاهده میکنید. شما رفتار این پرنده را با این فرض که این پرنده گرسنه است و بنابراین در جستوجوی غذاست تبیین و موجه میکنید. این پرنده باور دارد که کرمها غذا هستند و این کرمها در باغ یافت میشوند و در نتیجه تمایل دارد کرمها را در باغ شکار کند. این پرنده در مجموع با نظر به باورها و خواستهای آن رفتار میکند.
با تبیین رفتار پرنده بهوسیلۀ اشاره به باورها و خواستها ، شما آنچه را دنت "موضع قصدی" مینامد اتخاذ میکنید. این موضعی است که ما بدان جهت به آن علاقمندیم که رفتار هر موجودی را توجیه و بنابراین پیشبینی میکند. چرا یک هشت پا مادهای جوهری و سیاه از خود ساطع میکند؟ به جهت آنکه این هشت پا باور دارد که از سوی یک حیوان دیگر در معرض خطر قرار گرفته و میخواهد از خود حفاظت کند و باور دارد میتواند این کار را از طریق قرار دادن ابری سیاه میان خود و حیوان شکارچی انجام دهد و همچنین باور دارد که ساطع کردن یک جریان جوهریمانند میتواند ابری سیاه میان خود و حیوان شکارچی به وجود آورد.
چرا گلبول قرمز میکروب را احاطه میکند؟ برای اینکه میخواهد مهاجمان را از بین ببرد و باور دارد که میکروب مهاجم است و میخواهد آن را از بین ببرد. میکروب خودش میخواهد به گلبول قرمز حمله برد و باور دارد که احتمالاً گلبول قرمز را با شناور شدن نامرتب در جریان خون بدن مییابد، بنابراین به صورت نامرتب در جریان خون جریان مییابد.
آیا پرندگان، هشتپاها و گلبولهای سفید در واقع دارای باورها و خواستهایی هستند؟ آیا چنین ارگانیسمهایی به صورت تجملاتی رفتار میکنند؟ یا آنها صرفاً گونهای عمل میکنند گویی باورها و خواستهایی دارند (و با توجه به اینها به صورت معقولی رفتار میکنند)؟ دنت پرسشهایی از این نوع را پرسشهایی که در اساس اشتباهند به حساب میآورد.
داشتن باورها و خواستها چیزی بیش از قابلیت توصیف از طریق موضع قصدی نیست. اگر ما بتوانیم رفتار یک میکروب را از طریق اعمال موضع قصدی به فعالیتهای آن معنا دار کنیم، آنگاه این میکروب در واقع باورها و خواستهایی دارد و بنابراین دلایلی برای آنچه انجام میدهد داراست.