زمانی که امیرالمؤمین با تیغ جهل مجروح شد به حسن دستور داد که در نماز بر مردم امامت کند و در آخرین لحظات زندگی ، او را به این سخنان وصی خود قرار داد: " پسرم پس از من تو صاحب مقام و صاحب خون منی " و حسین و محمد و دیگر فرزندانش و رؤسای شیعه و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و کتاب و سلاح خود را به او تحویل داد و سپس فرمود: " پسرم رسول خدا دستور داده که تو را وصی خود سازم و کتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم . همچنانکه آن حضرت مرا وصی خود ساخته و کتاب و سلاحش را به من داده است و مرا مأمور کرده که به تو دستور دهم در آخرین لحظات زندگیت ، آنها را به برادرت حسین بدهی ".
امام حسن کارها را نظم داد و والیانی برای شهرها تعیین فرمود و انتظام امور را به دست گرفت . اما زمانی نگذشت که مردم چون امام حسن (ع ) را مانند پدرش در اجرای عدالت و احکام و حدود اسلامی قاطع دیدند، عده زیادی از افراد با استفاده از نفوذ خود به توطئه های پنهانی دست زدند و حتی در نهان به معاویه نامه نوشتند و او را به حرکت به سوی کوفه تحریک کرده ، ضمانت کردند که هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن علی نزدیک شود، حسن را دست بسته تسلیم او می کنند یا او را بکشند.
امام حسن وقتی طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید با نامه هایی او را به اطاعت و عدم توطئه و خونریزی فرا خواند ولی معاویه در جواب امام تنها به این امر استدلال می کرد که من در حکومت از تو با سابقه تر و در ا ین امر آزموده تر و به سال از تو بزرگترم همین و دیگر هیچ !
عوامل صلح امام
دشمنی و سرکشی از طرف معاویه شروع شد و او بود که با امام زمانش گردنکشی آغاز کرد. معاویه با توطئه های زهرآگین و انتخاب زمان مناسب و ایجاد روح اخلالگری و نفاق ، توفیق یافت . او با خریداری وجدانهای پست و پراکندن انواع دروغ و انتشار روحیه یأس ، مردم سست ایمان را به دور خود جمع کرد و از سوی دیگر، همه سپاهیانش را به بسیج عمومی فراخواند.
امام حسن نیز تصمیم خود را برای پاسخ به ستیزه جویی معاویه دنبال کرد و رسما اعلان جهاد داد. اگر در لشکر معاویه کسانی بودند که به طمع زر آمده بودند و مزدور دستگاه حکومت شام بودند، اما در لشکر امام حسن چهره های تابناک شیعیانی دیده می شد مانند حجر بن عدی ، ابو ایوب انصاری و عدی بن حاتم که به تعبیر امام " یک تن از آنان افزون از یک لشکر بود ".
اما در برابر این بزرگان ، افراد سست عنصری نیز بودند که جنگ را با گریز جواب می دادند و در نفاق افکنی توانایی داشتند و فریفته زر و زیور دنیا می شدند. همین شرایط موقعیتی را فراهم کرد که برای امام جز " صلح " با معاویه ، راه حل دیگری نماند.
معاویه وقتی وضع را مساعد یافت به امام حسن پیشنهاد صلح کرد. امام حسن برای مشورت با سپاهیان خود خطبه ای ایراد فرمود و آنها را به جانبازی و یا صلح ، یکی از این دو راه فرا خواند. عده زیادی خواهان صلح بودند. عده ای نیز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام پیشنهاد صلح معاویه مورد قبول امام حسن واقع شد.
جلوگیری از خونریزی مهمترین هدف صلح
امام حسن (ع ) با پذیرش صلح از خونریزی که هدف اصلی معاویه بود و می خواست ریشه شیعه و شیعیان آل علی (ع ) را به هر قیمتی که هست قطع کند، جلوگیری فرمود. بدین صورت چهره تابناک امام حسن همچنان که جد بزرگوار رسول الله پیش بینی فرموده بود ، به عنوان " مصلح اکبر" در افق اسلام نمودار شد.
حفظ جان شیعیان، افشای چهره واقعی معاویه پس از صلح و تبیین اسلام ناب از دیگر دلایل امام حسن مجتبی برای پذیرش صلح بود.
امام مجتبى (ع) در پاسخ شخصى که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، انگشت روى این حقایق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان کرد: ... اگر یارانى داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکارى می کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمی کردم، زیرا خلافت بر بنى امیه حرام است....
معاویه در پیشنهاد صلح هدفی جز مادیات محدود نداشت و می خواست که بر حکومت استیلا یابد. اما امام حسن بدین امر راضی نشد مگر برای اینکه مکتب خود و اصول فکری خود را از انقراض محفوظ بدارد و شیعیان خود را از نابودی برهاند.
امام حسن (ع ) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در نهایت شدت و اختناق زندگی کرد و هیچگونه امنیتی نداشت ، حتی در خانه نیز در آرامش نبود. سر انجام در سال پنجاهم هجری به تحریک معاویه به دست همسر خود مسموم ، شهید و در بقیع مدفون شد .