خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: همزمان با افزایش جمعیت مسلمان در اروپا، سهم و حضور آنها در جوامعی که زندگی می کنند مورد توجه قرار می گیرد،

یاسین ادلر معاون سردبیر نشریه آلمانی اسلامیشه سایتونگ طی مقاله ای به سهم و حضوردمثبت اما بالقوه مسلمانان در اروپا اشاره کرده و حضور آنها را دمیدن روح تازه ای از نظر فرهنگی و اقتصادی به شهرهای اروپایی توصیف و نمونه مطالعاتی شهر دویسبورگ و مسجد تازه تأسیس آن را مورد تبیین قرار داده است.

اخیرا بزرگترین مسجد آلمان در دویسبورگ، آلمان به عنوان یک شهر قدیمی و صنعتی، ساخته شد. این مسجد متعلق به سازمان دینی مسلمانان ترک تبار است که با وزارت دین ترکیه ارتباط داردف اما مسجد جدید دویسبورگ در مرکز شهر یا محلی متمایز و بسیار خاص واقع نشده بلکه در حومه شهر منطقه مارکسلو قرار دارد که دارای جمعیت قابل توجهی از مهاجران مسلمان است.

مسجد جدید دویسبورگ - مارکسلو نه تنها از نظر اندازه و ظاهر، بلکه برای روند ساخت مورد توجه و تقدیر قرار گرفت به طوری که برخلاف سایر پروژه های مساجد نسبتا بدون هرگونه مناقشه یا درگیری ساخته شد.

اکنون پاسخ به این پرسشها ضروری است که چنین مسجد بزرگی چه تأثیر مثبتی می تواند در چهره مسلمانان جامعه داشته باشد؟، مسلمانان ساکن در شهرهای اروپایی چه سهم مثبت و بالقوه ای می توانند در اجتماع ارائه کنند؟، در این رابطه شباهتها و تفاوتهایی میان شهرهای اروپایی وجود دارد. برای مثال حومه شهرهای فرانسه را در نظر بگیرد که هیچ شباهتی به مناطق مهاجر نشین آلمان ندارد.

تمرکز مهاجران به ویژه جمعیت مسلمان در مناطق مشخصی از شهرهای بزرگ اروپایی مدتها است که موضوع داغ بحثهای مختلفی در سراسر اروپا شده است. برخی جامعه‌شناسان استدلال کرده‌اند جدایی این نوع از جمعیت می تواند تبعات مثبت و همچنین منفی به دنبال داشته باشد. شبکه های اجتماعی که از سوی مهاجران ایجاد می شود، می تواند برای مهاجران امنیت، هویت و اعتماد به نفس فراهم کرده و به آنها کمک کند به جامعه جدید خو بگیرند. همچنین نیازهای مشترک نیز به طور دوجانبه مورد اشاره قرار می گیرند. آنچه عموماً مورد قبول بوده این است که این امر نباید به روندی ایستا تبدیل شود.

در آلمان طی اوایل 1990 روندی معکوس وجود داشت، دورانی که ساکنان مناطق مهاجر نشین که متمول شده بودند به مناطق پرجمعیتی نقل مکان کردند که بیشتر ساکنان آن را افراد بومی تشکیل داده بودند. اما اکنون این پرسش مورد توجه قرار می گیرد که چرا بسیاری دیگر از مهاجران در همان مناطق مهاجرنشین قومی خود که در چشم افرادی خارج از منطقه نامطلوب بود باقی مانده و آنجا را ترک نکردند، حتی با وجودی که استطاعت زندگی در سایر مناطق را داشتند. اغلب زیر ساخت قومی و شبکه های اجتماعی که توسعه یافته اند استانداردهای بهتری را برای زندگی آنها فراهم کردند.

گاهی به نظر می رسد در مناطقی که با جمعیت سالخورده رو به رو است حضور مسلمانان باعث شده مناطق رو به نابودی، زنده مانده و احیا شوند. این درحالی است که مشکل مهاجر نشینهای قومی این است که می خواهند شیوه های میانه روی خود را در پیش بگیرند اما مانعی برای رشد اجتماعی و ارتباط با سایر گروه های قومی می شوند.

در چنین شرایطی مسلمانان یک قومیت خاص در کنار یکدیگر باقی می مانند چرا که قومیت آنها زیر ساخت ها را تعریف کرده و با جامعه اکثریت و سایر گروه های قومی ارتباط اندکی برقرار کرده است. یکی از نتایج وضعیت پیش آمده این است که اکثریت، جمعیت مسلمان را افرادی شرقی می دانند که امور فرهنگی آنها هیچ نسبتی با هم ندارد. از دیگر نتایج آن این است که بسیاری از جوامع اسلامی از نظر قومی منشعب می شوند. تنها طی 10 سال گذشته تمایلات دیگری میان نسلهای جوانتر ایجاد شده که رویکرد بازتری نسبت به اکثریت مردم و مسلمانان سایر قومیتها نشان می دهند.

برای مثال آلمان را در نظر بگیرید، خدماتی که جمعیت اسلامی ارائه می دهند به خوبی مورد استقبال جمعیت بومی قرار گرفته است. مسئله ای که در فروشگاه های مواد غذایی و رستورانها مشخص است اما امروزه بسیار از مردم از پزشکان، مکانیکها و شرکتهای ساخت و ساز مسلمان برای امور خود کمک می گیرند. اگرچه وقتی مسئله مساجد و خدمات خیریه مطرح می شود صورت مسئله کاملا تغییر می کند درحالی که مساجد می توانند نقشهای اجتماعی مهمی برعهده گیرند.

پریدین جونکر و آندریاس کاپان در تحقیقی درباره مساجد برلین در سال 1999 نوشته اند: کارکرد جوامع ( مراکز و اماکن دینی مسلمانان) خط مرتبطی میان جوامع دینی و قومی و همچنین میان شهروندان و ادارات است ، به طوری که آنها می توانند سهم مهمی در اداره جامعه در کل ایفا کنند. به همین دلیل سوئد و هلند از نظر مالی برخی از مساجد را برای ساخت چنین زیر ساختهایی مورد حمایت قرار داده اند.

مساجد تمایل دارند که چون کلیساها نقشهای بیشتری تقبل کنند، در آلمان این امر در مورد برخی سازمانهای بزرگ ترک تبار صدق می کند. بسیاری از این سازمانهای اسلامی خدماتی چون کلاسهای زبان، باشگاه های ورزشی و غیره ارائه می دهد تا اعضای آنها بتوانند از این فرصتها استفاده کنند.

واضح است که تا کنون این امر مورد توجه قرار نگرفته که اگر این نوع تسهیلات به درستی ارائه شود می تواند مورد استفاده عموم قرار گیرد. چرا که از سال  1990 مساجد به روی غیر مسلمانان نیز گشوده شد. این مساجد هر از چند گاهی اقدام به برگزاری روز گشایش درهای مسجد کرده، ارتباطهایی را با نهادهای اجتماعی برقرار می کنند و ابتکار عملهایی را برای مبارزه با مخدر و جرم و جنایت در فعالیتهای خود قرار می دهند.

با درنظر گرفتن مثال بریتانیا، نشانه ها می گویند که اقلیتها در بسیاری از شهر ها طی 10 تا 20 سال آینده به اکثریت تبدیل می شوند و تغییرات مشابهی در سایر کشورهای اروپایی مشاهده خواهد شد. اگرچه در بریتانیا برخلاف فرانسه یا آلمان تنوع اجتماعی و قومی و خود سازماندهی به رسمیت شناخته شده و از آن حمایت می شود و فشار اندکی برای ادغام اقلیتها وجود دارد به همین علت است که تفکیک قومی و موجودیت مسقل گروه ها در این کشور بیش از سایر کشورها مشاهده می شود.

چند سال پیش این کشور متوجه شد که این سیاست، جدایی و انشعابی بیش از جدایی های مطلوب به وجود می آورد به همیندلیل آنها ابتکار عمل انسجام اجتماعی را وارد میدان کردند. این ابتکار عمل با هدف تقویت حس با هم بودن و ایجاد فرصتهای مساوی برای همه اجرا می شود در حالی که همچنان تنوع و تکثر را مورد تصدیق قرار می دهد.

محمود مانینگ معمار و طراح شهری رساله ای درباره شهر برادفورد به عنوان یکی از شهرهایی دارای بیشترین میزان اقلیتهای قومی در بریتانیا نوشته است. برادفورد را اغلب به عنوان نمونه آزمایشی بریتانیا برای هر آنچه مربوط به مسلمانان است در نظر می گیرند.

محمود مانینگ اظهار داشته است: نمازهای جمعه همواره با جمعیت قابل توجهی از مسلمانان برگزار می شود درحالی که نیروی پویا در مراکز خرید این شهر در جریان قرار می گیرد. اگر جمعیت مسلمان از برادفورد خارج شوند بازار این مراکز خرید سقوط می کند.

نمونه مطالعاتی: منطقه مارکسلو در دویسبورگ

در چند هفته پس از افتتاح این مسجد بسیاری از غیر مسلمانان، شخصیتهای برجسته و گروه ها از آن دیدن کردند، به طوری که کاملا مشخص است علاقه ای وافر نسبت به معماری و ظاهر این مسجد در میان جامعه غیر مسلمان منطقه به وجود آمده است.

در سال 2006 ، دکتر رئوف سیلان دانشمند علوم اجتماعی در دویسبورگ مقاله ای تحسین شده درباره مناطق مهاجرنشین منتشر و در آن از این منطقه به عنوان یک نمونه یادکرد.

وی در این مقاله محل این مسجد را بسیار خوب ارزیابی کرده است، چرا که مساجد باید در مناطقی ساخته شوند که مسلمانان در آن زندگی می کنند. آنها باید به مناطق مسلمان نشین نزدیک باشند تا رفت و آمد به آن ساده شود. ساختمان این مسجد نیز تأثیرات مثبت بسیاری داشت و این تأثیرات حتی پیش از اتمام کارهای ساخت مسجد نمایان بود.

سیلان اعتقاد دارد که این منطقه اکنون با دیدی کاملا متفاوت نگریسته می شود و این دید دیگر منفی نیست ، چرا که ساخت چنین مسجدی چهره شهر مارکسلو را تغییر داده است.

وی همچنین نسبت به این حقیقت که مسجد کارکردهای مختلفی دارد ابراز مسرت کرده است. این مسجد علاوه بر سالن اقامه نماز مجهز به یک رستوران کوچک، اتاقهای سمینار، آشپزخانه و محل ملاقات برای رویدادهای مختلف است. وی اظهار می دارد که این مسجد با شخصیتها و مقامات محلی ارتباط برقرار کرده و همکاری می کند و برای فعالیتهای مختلف خود درخواست بودجه کرده است.

سیلان اشاره کرده اقتصاد قومی از دیگر نقاط مثبت مارکسلو است. صنعت لباس برای مراسم عروسی در این منطقه رو به شکوفایی گذاشته و تمام مشتریان آن از سراسر آلمان و حتی هلند و بلژیک برای تهیه این لباس ها به مارکسلو می روند. اگرچه مارکسلو پیشتر منطقه کارگران بود به تدریج به منطقه ای تبدیل شد که دارای بیشترین نرخ بیکاری به ویژه میان جوانان بود که قطعا مشکل بزرگی بود. اما براساس اظهارات سیلان، جمعیت مهاجر و به ویژه مسلمانان سرمایه اجتماعی قابل توجهی برای منطقه فراهم کردند. مهاجران در این منطقه می توانند خود را از نظر فرهنگی و اجتماعی به نوعی بیان کنند که در دیگر مناطق شهری نمی توانند.

مشکلات مناطقی چون مارکسلو با حضور جمعیت مهاجر ایجاد نشده بلکه به عواملی چون سطح بالای بیکاری و سطح پایین کیفیت آموزش در مدارس به وجود آمده است.

در این بخش از شهر حدود 60 درصد از جمعیت مهاجر است. ساکنان ترک تبار قسمت اعظم زیر ساخت شهر را تشکیل داده که بستر جذب سایر ساکنان ترک تبار از دیگر بخشهای شهر را فراهم کرده است. کارآفرینهای مهاجر تمایل بسیاری برای خطر کردن دارند اما حس اقتصاد ضعیفی دارند که همین امر علت نوسان میان مشاغل است.

سیلان به عنوان یک دانشمند علوم اجتماعی می گوید: مهاجرت همواره به معنای احیای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بوده است. مهاجرت نه تنها متوقف کردن روند فرآیند زوال از این مناطق را به دنبال دارد، روح تازه ای از زندگی به آن می بخشد و از آنجا که 35 درصد از مردم دویسبورگ مهاجر تبار هستند این امر در مورد کل شهر نیز صدق می کند.

رئوف سیلان معتقد است شرایط مناطق مهاجر نشین شهرهای آلمان هیچ شباهتی به حومه شهرهای فرانسه ندارد. استاندارد زندگی در مناطق آلمانی بسیار بهتر و مشکلات از بسیار کمتر است.

این جامعه شناس می گوید: در آلمان مناطق زاغه نشین وجود ندارد. یک روزنامه نگار آمریکایی که از شهر مارکسلو دیدار کرده بود از شنیدن اینکه مردم این بخش از دویسبورگ را زاغه توصیف می کنند متعجب شده بود. وی گفت که اگر قرار بود در دویسبورگ زندگی کند همین منطقه را برای زندگی انتخاب می کرد چرا که این منطقه نسبت به سایر بخشهای شهر کسل کننده نیست و زندگی در آن جریان دارد. ممکن است فقر میان آنها مشاهده شود اما نمی توان در این مناطق بیخانمان مسلمان یافت چرا که خانواده ها از اعضای خود حمایت می کنند.

سقوط انسجام اجتماعی و فرهنگی در اروپا فرصتهای بسیاری را برای اقلیت مسلمان فراهم کرده است. درحقیقت راه های بسیاری ایجاد شده تا آنها نیز بتوانند سهم مثبتی در جامعه داشته باشند. با این اوصاف این امر نیازمند تغییر حس آگاهی است، امری که تنها نقطه آغاز برای تغییر شرایط محسوب می شود.