تقوایی فیلمساز چندان پر کاری نیست و همان زمان هم که امکان کار بیشتری برایش فراهم بود گزیده کار میکرد، چه برسد به اکنون که کارهای گزیده، به صرف تفاوتی که با سایرین دارند و به صرف نشانههایی از هوشمندی و تبحر و مهمتر از اینها اندیشهای که در پس آنهاست و به صرف ارزشی که فیلمساز برای مخاطبش قائل میشود خود به خود از دور اکران خارج میشوند و واضح است که در این شرایط جای کار چندانی برای هنرمندی مانند او نمیماند، یا ناچار است فیلمنامهنویسی تدریس کند و یا به هنر شخصیتری مانند عکاسی روی بیاورد که کمتر آزار ببیند و کمتر دیگران حق دست درازی به اثرش را داشته باشند.
اما از هنر شخصی گفتیم و تصور میکنم که در میان آثار تقوایی، اولین اثرش، "آرامش در حضور دیگران"، اثر شخصیتری است. اثری عجیب که خود تقوایی هم در ساخت کار بعدیاش "صادق کرده" به شدت از آن فاصله گرفت و در"نفرین" محتاطانه و با مایه داستانی بیشتر دوباره اندکی به آن نزدیک شد.
"آرامش در حضور دیگران" نه تنها در زمان خود اثری تکان دهنده بود، بلکه پس از گذشت سالها از تاثیر آن کاسته نشده است، نگرش مدرن، ظریف، بیواسطه و عاری از قضاوت تقوایی به روابط میان انسانها و ارائه تحلیلی درونی از فرو پاشی و اضمحلال روابط سنتی آن را به اثری بینظیر بدل کرده است. فاجعهای که آهسته آهسته و جلوی چشم همه به بار مینشیند و تمام ما جزیی از آن و تسلیم به آنیم. نوعی هشدار که قصد به رخ کشیدن هیچ چیز را ندارد.
شاید توقیف "آرامش در حضور دیگران" موجب گرایش تقوایی به ساختن فیلمی با کشمکشهای مورد پسند برای عامه مردم شد تا سرخوردگی ناشی از ساختن چنان فیلم درخشانی را جبران کند و بتواند کارش را در معرض قضاوت عموم قرار دهد. "صادق کرده" با وجود استفاده از تم انتقام و با وجود بیرونی بودن بسیاری از وقایع و اتفاقاتش که کارگردانش به این وسیله خود را با سلیقه عامه مردم وفق داده است، فیلم بدی نبود، کمتر از آن چیزی بود که از تقوایی انتظار میرفت اما ظرافت نگاه و نگرش هوشمندانه تقوایی در بسیاری از لحظات آن مشهود است.
تقوایی در "نفرین" دوباره به طرزی جسورانه به سراغ خواستهای پنهان و کشمکشها و پیچیدگیهای میان روابط انسانی میرود. مثلثی که تقوایی در "نفرین" میسازد مثلثی با ظاهر عشقی اما با خطوطی ساخته شده از کشمکش میان طبیعت و نفرت و اخلاق است. "نفرین" فیلمی جذاب، خوش ساخت و در عین حال دارای ویژگیهای تماشاگر پسند است، تقوایی در تمام لحظات فیلم تلاش میکند که تمامی اینها را یک جا گرد هم بیاورد و تجربیات دو اثر قبلیاش را به هم پیوند بزند.
اگر از مجموعه "دایی جان ناپلئون" صرفنظر کنیم، "ناخدا خورشید"، با وجود اینکه بهترین فیلم تقوایی نیست اما بیشتر از آثار دیگر شده است. "ناخدا خورشید" در جریان تولید آنقدر با مشکل مواجه شد که کسی توقع نداشت با فیلمی تا این اندازه کامل و یکدست مواجه شود. تقوایی به سادگی کلیشههای رایج را در هم میشکند و فضایی بدیع و تاثیر گذار و زنده خلق میکند که تمامی آدمهایش هویت دارند و لوکیشنهای نیمه ویرانش آنقدراز جنس فیلم و آدمهایش هستند که تصور میکنی آنها را دیدهای و تک تک این مکانها را می شناسی.
تقوایی در این فیلم هم مانند سایر آثارش حرف زیادی نمیزند. سکوت، چه در "آرامش در حضور دیگران" و چه در "نفرین" و چه در "ناخدا خورشید"، رمز درک عمق وقایع است. در تمام اینها هنگام حرف زدن نیست که علل را در مییابیم، تقوایی ما را در سکوت با افکار شخصیتهایش شریک میکند و ما را وا میدارد که بدون شنیدن و گاهی حتی دانستن دلایل کارهایشان آنها را درک کنیم.
"ای ایران" اثر دیگر تقوایی هم متاسفانه با دشواریهای زیادی مواجه میشود (بیهوده نبود که تقوایی نام نفرین را بر یکی از فیلم هایش نهاد!) و بسیاری از منتقدان در آن زمان بر وجود خطوط دوگانهای که چندان با هم ممزوج نشدهاند اعتقاد داشتند.
فیلم از لحظات کمدی زیبایی برخوردار است و داستان پرداخت شده و ایده جالبی دارد اما انگار جنس کار کمدی نیست و فیلمساز به نحوی خواسته است ایدههای کمیک را به آن ضمیمه کند و از سوی دیگر این بلاتکلیفی به زمان ساخت آن و نوع نگرش به اتفاقات آن دوره باز میگردد و با تمام اینها چه در تم اصلی و تلخ داستان و چه در شخصیتها و اتفاقات کمیک اثری به شدت تعمیم پذیر است.
و اما "کاغذ بی خط" از دیالوگ بیشتری نسبت به سایر آثار شاخص تقوایی برخوردار است و این بیشتر به این علت است که شخصیتهای داستانش از طبقه دیگری هستند و خود قدرت تحلیل وقایع اطرافشان را دارند و با این وجود آن چه که درکش میکنیم و آنچه که در ذهن شخصیتهاست در دیالوگها نیامده و دررفتار مرد در قصابی ماهی و اعتراض زن به شستن پیراهن و شکسته شدن در بسته خانه میآید عمل و سکوت است که حرف اصلی را میزند. تقوایی با ظرافت دیکتاتوری به شیوه دموکراسی در طبقه متوسط و اهل فرهنگ ایرانی را به تصویر میکشد.
تقوایی، افق دید وسیعی دارد و آثارش بسیار پیشتر از زماناند. "دایی جان ناپلئون"، مجموعه بیبدیل و ماندگارش که به عقیده بسیاری پس از "هزار دستان" و به عقیده برخی حتی پیش از آن قرار دارد، پس از گذشت بیش از سی سال از ساخته شدنش بیشتر جوانان دیالوگهایش را از حفظ اند و شخصیتهایش را میشناسند، دوستشان دارند و هنوز برای تمام اتفاقاتش میتوان معادلی اجتماعی برگزید.
با وجود اینکه تقوایی بسیار کم کارتر از گذشته است اما سرنوشتی که گویی قصد رها کردن گردن نحیف فیلمسازان هنرمند ایرانی را ندارد دست از سر او نیز برنداشته و همچنان آثار او ناتمام و اکران نشده ماندهاند و ما در چنین شرایطی برای فیلمساز خلاق و جسور و صبورمان بزرگداشت میگیریم که شاید برخی یادشان بیفتد که هنوز فیلمهای نیمه کاره او در گوشهای خاک میخورند...
******
نیوشا صدر