جوامع مختلف از نیمه اول قرن نوزدهم آرام آرام متوجه نقش تعیین کننده رسانهها در جهتدهی به افکار و احساسات و رفتارهای اقشار و اصناف مختلف شهروندان و هدایت تصمیمگیریهای دولتمردان شدند.
قدرت این پدیده نوظهور اندیشمندان را بر آن داشت تا با تعریف شاخصها و هنجارهای اخلاقی و ظرفیت عظیم این ابزار، تمدن جدید را هدایت و کنترل کنند و از آسیب زدن و آسیب دیدن اخلاقی آن جلوگیری کنند.
سرانجام کوششهای ملی و بین المللی برای تدوین مقررات اخلاقی در این عرصه به ثمر نشست و نخستین مجموعه مقررات در کشورهای نروژ، سوئد و فنلاند به ترتیب در سالهای 1912، 1916 و 1919 تدوین شد.
امروزه در سده بیست و یکم با سرعت پرشتاب فنآوری ارتباطات و افزایش قدرت تأثیرگذاری رسانههای پر شمار و متنوع، مسائل اخلاقی پیچیدهتری در سطح رسانهها نمایان شده است. اکنون چند دههای است که ضرورت توجه هر چه بیشتر به این مسائل زمینهساز تاسیس گروهها، انجمنها و موسساتی برای پژوهش درباره رسانه و اخلاق شده است.
به طور کلی مقصود از اخلاق رسانهای میتواند مجموعه قواعد و احکام اخلاقی ناظر بر رفتارهای ناشی از ماهیت رسانهها و اقدامات دستاندرکاران آنها باشد. اما برخی از پژوهشگران با تفکیک واژههای "اخلاق" و "اصول اخلاقی" که در اغلب مطالعات و تحقیقات مربوط به رفتار رسانهای و حرفه روزنامهنگاری به طور مترادف یا به جای یکدیگر به کار رفتهاند، واژه اصول اخلاقی را برای اشاره به مباحثات نو در اخلاق رسانهای مناسبتر دانستهاند.
چرا که این واژه برای معرفی یک رویکرد خردگرا و حتی علمی و توجیه قواعد رفتاری به کار گرفته میشود و از این رو اطلاق آن بر مباحث چالشی و انتقادی امروزی مناسبتر از واژه اخلاق است که صرفاً برای مشخص کردن معیارهای رفتار نیک کاربرد داشته، به جنبه تجویزی و هنجاری و رفتارهای اخلاقی بر میگردد.
چون روزنامهها نخستین نمودهای تاریخی رسانه در میان بشر بودهاند و رسانههای دیگر به تبع آنها در راستای تسریع و ترویج اهداف آنها شکل گرفتند، پژوهشگران علوم ارتباطات گاه بحث از اخلاق رسانهای را ذیل عنوان اخلاق حرفه روزنامهنگاری دنبال کردهاند.
این پژوهشگران با پیگیری زمینههای تاریخی بحث اخلاق در رسانه روند رو به رشد و پیچیدگی مسائل اخلاقی رسانهها را این گونه توضیح دادهاند:
توضیح و تنظیم و انتشار اطلاعات و اخبار و رویدادهای جاری زندگی جمعی و تحلیل و تفسیر آنها و همچنین انعکاس عقاید عمومی درباره این رویدادها به عوامل و وسائل ارتباطی ضروری و به بیان دیگر به روزنامهنگاران و رسانههای همگانی نیاز دارد.
باید توجه داشت ارتباط اجتماعی از طریق نوشتار چاپی مدتهای طولانی تنها در پرتو یک آزادی پر جاذبه موسوم به آزادی بیان صورت میگرفت و به همین لحاظ، روزنامهنگاران غربی به خود میبالند که همکاران پیشین آنها در قرون 17 و 18 میلادی در راه تامین و تضمین این آزادی و تبدیل مطبوعات به رکن چهارم دموکراسی نقش مهمی ایفا کردهاند.
اما از اواسط قرن نوزدهم به دنبال پیشرفتهای سریع تکنیکهای جدید ارتباطی صنعت جدید مطبوعاتی که هم زمان با افزایش جمعیت و گسترش شهرنشینی و مخصوصا توسعه آگهیهای بازرگانی و سهم رو به رشد آنها در تامین مالی روزنامهها صورت گرفت، مسایل جدیدی درباره کیفیت کار روزنامهنگاری پدید آمد، به گونهای که از آن پس، دیگر برای حل این مسائل، تکیه بر نقش حیاتی آزادی بیان و مخصوصا آزادی مطبوعات برای پیشرفت و توسعه روزنامهها کفایت نمیکرد و روزنامهنگاران ناچار بودند برای مقابله با مسائل مذکور راهحلهای مناسب بیابند.
روزنامهنگاران در این میان توجه پیدا کردند که اکنون در جامعهای فعالیت میکنند که پیامهای ارتباطی آنها به شکل انبوه و نامشخص پخش و منتشر میشود و الزاما با شرایطی روبرو میگردند که دیگر تنها اتکا به آزادی بیان برای تحقق صحیح کار حرفهای آنان کافی نیست و در این زمینه مسئولیتشان نیز باید به توجه درآید.
به این ترتیب، روزنامهنگاران وضعیتی را که به آنان به مثابه هنروران فکری نگریسته میشد، پشت سر گذاشتند و نقش تولیدکنندگان اطلاعات و اخبار را به عهده گرفتند. به همین جهت دستیابی به شرایط انجام درست وظایف شغلیشان اهمیت خاصی یافت.
ضرورت چارهجویی برای حل مسائل مذکور سبب شد در میان روزنامهنگاران و مدیران مطبوعات به تدریج گرایشهای تازهای برای تدوین و تصویب مجموعههای اصول و مقررات اخلاقی حرفه روزنامهنگاری و تأسیس نهادهای غیردولتی مستقل و نوینی موسوم به شورای مطبوعات به منظور حراست از آزادی مطبوعات و نظارت بر اجرای مقررات مذکور پدید آید.