به همین دلیل دشمنان به فکر افتادند که وی و برادرانش را از جبهه توحیدی امام حسین(ع) جدا کرده و به خود ملحق کنند .
پس شمر بن ذی الجوشن که از قبیله ام البنین(مادر حضرت عباس(ع)) بود مأموریت یافت که به حضرت عباس(ع) و سه برادراش امان نامه دهد.
عصر روز تاسوعا (نهم محرم) به نزدیکی خیمه گاه امام حسین(ع) رفت و فریاد زد: خواهر زادگانم کجایند؟ امام که منظور شمر را متوجه بود به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید، اگرچه او فاسق است ولی با شما قرابت و رابطه خویشاوندی دارد.
حضرت عباس(ع) به همراه برادرانش عبدالله، جعفر و عثمان نزد شمر حضور یافته و از او پرسیدند: چی می خواهی؟ شمر گفت: شما خواهر زادگان من هستید. بدانید تا ساعاتی دیگر شعله های جنگ برافروخته می شود و از یاران حسین بن علی کسی زنده نمی ماند. من برای شما امان نامه ای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان ما هستید مشروط بر این که از یاری برادرتان حسین(ع) دست برداشته و سپاهش را ترک کنید.
حضرت عباس که اسوه بی همتای غیرت، حمیت و وفاداری بود بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو. ای دشمن خدا! ما را فرمان می دهی که از یاری برادر و مولایمان حسین(ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان می دهی ولی برای فرزند رسول خدا(ص) امانی نیست؟
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندان ام البنین(س) ناامید و خشمگین شد و با سرافکندگی به خیمه گاه خویش برگشت.
برخی روایات، به جای شمر بن ذی الجوشن، شخصی به نام "عبدالله بن أبی محل بن حزام" برادرزاده ام البنین را نام برده اند که برای حضرت عباس(ع) و برادرانش امان نامه برد، ولی با پاسخ منفی آنان روبرو شد.
به هر حال سپاه عمر بن سعد در این ترفند نابخردانه ناکام ماند و نتوانست خللی در سپاه یکپارچه امام حسین(ع) به وجود آورد.
...............................................................
1- الارشاد (شیخ مفید)، ص 342 2- همان، ص 440؛ بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج 44، ص 391 3- معالم المدرستین (سید مرتضی عسکری)، ج3، ص 105؛ الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ص 895
نظر شما