به گزارش خبرنگار مهر، مجتبی رحماندوست رئیس دفتر ادبیات بیداری حوزه هنری و از پژوهشگران و مولفان کشورمان با حضور در غرفه خبرگزاری مهر در هجدهمین نمایشگاه مطبوعات، به گفتگو درباره ادبیات عامیانه و موضوعاتی درباره نقد ادبی پرداخت.
رحماندوست درباره جایگاه فعلی ادبیات عامیانه و این که آیا این نوع ادبی میتواند با بدنه اصلی ادبیات کشور پیوند بخورد، گفت: به ادبیات عامیانه بسیار اعتقاد دارم و معتقدم جای آن در ادبیات کشور برای استفاده بهینه، خالی است. متاسفانه ما بعضی اوقات جو زده یا روشنفکرزده میشویم و احساس میکنیم باید با مبانی ادبی آنچنانی صحبت کنیم و هرچه با تکلفتر صحبت کنیم، بهتر است. در حالی که خداوند انبیا را به لسان قومشان نازل کرده است و ادبیات عامیانه بارزترین نمود و ظهور لسان قوم است.
وی افزود: اگر ادبیات عامیانه را وسیله ارتباط با مردم قرار بدهیم، حتی آن را وسیله بیان پیام مردم به خودمان قرار بدهیم، همان زبان شکسته و حاوی الفاظ عامیانه را میتوان مستقیمترین راه ارتباط مردم با نویسندهها دانست و دوم این که بهترین راه برای انتقال مفاهیم و پیامهای خودمان به مردم است.
این نویسنده ادامه داد: نمیدانم در دانشگاهها واحدهای درسی درباره زبان عامیانه و زبان مردمی داریم یا خیر که اگر داشته باشیم خدا به آنهایی که این رشتهها را در سبد تحصیلی دانشجویان ادبیات گذاشتهاند، خیر بدهد و اگر هم چنین رشتهای نداریم فکر میکنم از موضوعاتی است که از اهمیت بالایی برخوردار است و نیازمند توجه جدی است.
مشاور سابق رئیس جمهور درباره مرزبندی ادبیات زرد و ادبیات عامیانه گفت: من این سئوال را سئوال سختی میدانم. این موضوع دو دوتای ریاضی نیست که یک مرزبندی کاملاً مشخصی داشته باشد. مثلا خیلی از صاحبان نظر ادبی و منتقدان رمان «بامداد خمار» را که سالها پیش منتشر شد و چاپهای مکرری هم داشت، مردود دانستند. من جزو آن دسته از منتقدان نبودم. معتقد بودم این اثر یک اندیشه را منتقل کرده است و این کار را هم با یک زبان جذاب انجام داده است حتی به این قیمت که به مطالب پاورقی روزنامهها تشبیه شود.
رئیس دفتر ادبیات بیداری حوزه هنری ادامه داد: اگر پاورقی روزنامه هم توانست اندیشه خود را با زبان مردمپسند و عمومی منتقل کند؛ ولو اینکه تعدادی از اصول شناخته شده ادبیات داستانی را هم رعایت نکند، موفق است. آیه قرآن که نازل نشده آن اصول حتما رعایت شوند. اصول ادبی برای این هستند که پیام به مخاطب منتقل شود نه این که باعث بستن راه انتقال شود.
رحماندوست گفت: مهمترین عنصر ادبیات داستانی را جاذبه تلقی میکنم. هر عنصر دیگری که به خدمت این جذابیت در بیاید، البته در صورتی که به ابتذال نیفتاده باشد و جنبههای سلبی هم در آن رعایت شده باشد، میتواند در موفقیت یک کار سهیم باشد و آن را از اصول ادبیات داستانی میدانم. من نوشتهای را که همه تکنیکها را داشته باشد و همه اصول را هم رعایت کرده باشد، اما جذابیت نداشته باشد، داستان نمیدانم. من عنصر جاذبه را در بحثهای نقد ادبی با ماژیک تکسمارکر، هایلایت میکنم. البته این نظر و اعتقاد من است و طبیعتا عدهای با این نظر موافق نیستند که باید با هم به گفتگو و بحث بنشینیم.
نظر شما