۲۶ آذر ۱۳۹۰، ۱۴:۲۵

دانایی‎فر در گفتگو با مهر-1/

ظاهر و باطن 9 سال جنگ/ ارزیابی آمریکا در آغاز و پایان جنگ عراق چه بود

ظاهر و باطن 9 سال جنگ/ ارزیابی آمریکا در آغاز و پایان جنگ عراق چه بود

عراق و تحولات آن همواره مهم بوده اند و اکنون با خروج کامل نظامیان آمریکایی از این کشور پس از 9 سال جنگ اهمیت آن دوچندان شده؛ از همین رو برای اطلاع دقیق از شرایط موجود در این کشور به دیدار "حسن دانایی فر"سفیر جمهوری اسلامی در بغداد رفتیم تا از نزدیک در جریان تحولات عراق قرار بگیریم.

سوال : آمریکا و همپیمانانش در سال 2003 برای حمله و اشغال عراق دلایلی را ذکر کردند که با گذشت زمان دروغ بودن این دلایل مشخص شد. به نظر شما دلایل اصلی حمله به عراق و اشغال آن چه بود و آیا اکنون با گذشت 9 سال از اشغال این کشور آمریکا به اهداف خود رسیده است یا خیر؟

پاسخ : باید بدانیم که در انجام هر اقدامی که توسط قدرت های بین المللی انجام می شود چه در بعد منطقه ای و چه بین المللی یک بعد ظاهری وجود دارد و یک بعد باطنی.

در ظاهر ماجرا که آمریکایی ها به عراق حمله کردند اعلام می کردند که قصد ما رهانیدن مردم عراق از دست دیکتاتوری به نام صدام است. آمریکا اعلام می کرد که هدف ما از حمله به عراق از بین بردن تهدیدی بود که کشورهای منطقه با آن مواجه بودند. زمانی که صدام و بعثی ها در عراق حاکم بود این کشور با اغلب کشورهای همسایه خود دچار مشکل زیادی بود از تنش میان عراق و ترکیه و یا تنش آن با سوریه که منجر به تقسیم حزب بعث شد و دمشق "میشل ابلق" را به بغداد فرستاد و یا مشارکت بعثی در جنگ 1973 با اسرائیل، حمله به ایران و حمله به کویت و جنگ اول خلیج فارس از مشکلاتی هستند که بعثی ها و صدام برای منطقه بوجود آورده بودند و مواردی که ذکر شد ظاهری بود که آمریکا آن را دلیل حمله به عراق اعلام می کرد.

 
آمریکائیها با توجه به پیش بینی مشکلات اقتصادی خود و عقب افتادگی هایی که در مقایسه با کشورهای جنوب شرق آسیا و چین داشتند و همچنین با توجه به آنکه این کشورها نیاز فراونی به انرژی خاورمیانه دارند قصد کردند با مدیریت منابع انرژی به نوعی این کشورها را نیز کنترل کند و بدین ترتیب سلطه خود را بر منطقه و جهان ادامه بدهند.
حسن دانایی فر

البته آمریکا و همپیمانانش ظاهر دیگری هم برای حمله به عراق تراشیدند و آن اینکه عراق با داشتن سلاح های کشتار جمعی یک تهدید منطقه ای و بین المللی است و حتی "تونی بلر" نخست وزیر وقت انگلیس در یک سخنرانی اعلام کرد که نیم ساعت به شلیک یک بمب اتم فرصت باقی مانده است و با این توجیهات پس از حمله به افغانستان و سقوط طالبان به عراق حمله کردند. 

اما این موارد ظاهر ماجرا بود و باطن آن این بود که آمریکا به دنبال مدیریت منابع انرژی منطقه بود و محقق شدن این موضوع فواید دیگری نیز برای آمریکا به دنبال داشت که یکی از مهمترین آنها کسب درآمد از راه مدیریت منابع انرژی بود. علاوه بر اینها حضور در عراق برای آمریکا فواید دیگری داشت که می توانست نگاهی به ایران و نگاهی به سوریه داشته باشد و همچنین خلائی که حس می کرد ترکیه در مسائل منطقه ای دارد را پرکند.

این دو موضوع دلایلی بودند که آمریکا با توجه به آنها برنامه ریزی کرده و به عراق حمله نمود و کسی هم انتظار نداشت که نیروهای صدام بیش از آنچه که مقاومت کردند در برابر نیروهای ائتلاف ایستادگی کنند. و به این صورت بود که عراق اشغال شد و مدیریت منابع انرژی منطقه و استفاده از آن دلیل اصلی و اولویت اصلی آمریکا برای لشکر کشی به عراق بود و حتی برداشت از این منابع انرژی در اولویت دوم اهداف آمریکا قرار داشت و دلیل آن این بود که آمریکائیها با توجه به مشکلاتی که در اقتصاد خود حس کرده بودند رخ خواهد داد و عقب افتادگی هایی که در مقایسه با کشورهای جنوب شرق آسیا و چین به آن گرفتار خواهد شد و همچنین با توجه به آنکه این کشورها نیاز فراونی به انرژی خاورمیانه دارند؛ آمریکا قصد داشت با مدیریت منابع انرژی به نوعی این کشورها را نیز کنترل کند و بدین ترتیب سلطه خود را بر منطقه و جهان ادامه بدهد.

سوال : آقای دانایی فر شما به اهداف اصلی آمریکا از اشغال عراق اشاره کردید آیا اکنون پس از گذشت 9 سال جنگ، واشنگتن به این اهداف خود رسید؟

پاسخ : من فکر می کنم که آمریکائیها در محاسبات و برنامه ریزی های خود دچار اشتباه شده بودند. آنها در برنامه ریزیهای خود برای رسیدن به اهداف اشتباه کرده بودند و هیچ حسابی روی شعور و آگاهی مردم عراق نکرده بودند و به این موضع توجهی نمی کردند که عراق و عراقی ها برای آنها فرش قرمز پهن نخواهند کرد. البته مردم عراق از این موضوع استقبال کردند که آمریکا با کمک مردم عراق توانست صدام را سرنگون کند اما اینکه آمریکا بتواند در این کشور حضور دائمی داشته باشد و از آنجا اعمال مدیریت کرده و منطقه را در دست بگیرد موضوعی بود که آمریکا در مورد آن دچار اشتباه شده بود. و امروز شما شاهد هستید که آمریکا به هر طریقی که خواست دولت و مجلس عراق را که نماینده مردم عراق هستند متقاعد کند که بخشی از نیروهای خود را در این کشور حفظ کرده و برای آنها مصونیت بگیرد موفق نشد. چرا که اگر مردم عراق، دولت و پارلمان عراق اگر قبول می کردند که آمریکائیها در کشورشان بماندند باید قرارداد امنیتی بغداد-واشنگتن که در پایان سال 2011 به اتمام می رسید تمدید می شد و این نشان می داد که عراقی ها خواهان و علاقمند به ادامه حضور آمریکا در کشورشان هستند در حالیکه این اتفاق نیافتاد.

نباید فراموش کرد که شرط تحقق اهداف آمریکا در عراق حضور در این کشور است اما اکنون که ادامه حضور نظامیان آمریکایی در عراق غیر ممکن شده می توان گفت استمرار تحقق اهداف ایالات متحده در عراق عقیم مانده و نتیجه آنکه اکنون به غیر از یک بخش کوچکی که چندان هم مهم نیست اکثریت جریان های عراقی خواهان خروج آمریکا از کشورشان هستند زیرا حاضر نشدند به اینها مصونیت بدهند، حاضر نشدند پایگاه هایی را در اختیار آمریکا قرار بدهند و نتیجه آنکه هم اکنون آمریکا در حال ترک پایگاه ها در عراق و خروج از این کشور است. 

سوال: پس از آنکه عراق با دادن مصونیت به نظامیان آمریکایی مخالفت کرد اوباما اعلام کرد که تاپایان سال 2011 از عراق خارج می شود اما با توجه به هزینه 700 میلیارد دلاری واشنگتن برای جنگ عراق و کشته شدن بیش از چهارهزار نظامی آمریکایی و همچنین با توجه به گفته های شما مبنی بر محقق نشدن اهداف آمریکا در عراق، باور اینکه آمریکا کاملا عراق را تخلیه می کند مشکل است، ازیابی شما در این رابطه چیست؟

 هر چه قدرت بزرگ تر باشد و اشتباهاتی مرتکب شود سریعتر لطمه خورده و بیشتر آسیب می بیند. ما اگر نگاه نسبی داشته باشیم و قبول کنیم که آمریکائیها در محاسبات خود دچار اشتباه شده اند درک مسئله برای ما راحت تر می شود برای مثال خروج از عراق یکی از شعارهای انتخاباتی اوباما بود یعنی اینکه قبول داشت آمریکا مسیری را اشتباه رفته و باید آن را جبران کرد .
نام گوینده : دانایی فر

پاسخ : پیش از اینکه جواب این سوال را بدهم لازم می دانم درباره یک موضوع توضیح بدهم ما زمانی دچار ابهام می شویم که معتقد باشیم طرف مقابل تمام کارهایش درست است. یعنی در این رابطه نگاه مطلق گرایانه داشته باشیم و اگر به این موضوع یعنی خروج آمریکا از عراق با دید مطلق گرایانه نگاه کنیم ابهام ما هم بیشتر می شود و به این نتیجه می رسیم که محال است آمریکا با این هزینه هایی که متحمل شده از عراق خارج شود. اگر با این دید نگاه کنیم می گویم آمریکا به عنوان جریانی که به قول عوام "مو لای درز آن نمی رود" و هیچ خطایی مرتکب نمی شود چه خطای استراتژیک و چه خطای تاکتیکی ابهام و تردید ما بیشتر می شود. اما باید به آمریکا نگاه نسبی داشته باشیم و آن را نسبی بررسی کنیم . هرکسی می تواند دچار اشتباه شود. هر کسی می تواند دچار خطا و سوءمدیریت شود اینطور نیست که بگوئیم فقط این کشورها دچار سوءمدیریت می شوند و این کشورها به هیچ وجه دچار اشتباه و سوءمدیریت نمی شوند چون اگر اینگونه باشد بر خلاف مسیر حرکت تاریخ خواهد بود و همواره باید انتظار داشت که افرادی که در اوج هستند باید همواره در اوج بمانند و همیشه کسانی که قدرت را در دست دارند باید در قدرت باقی بمانند. اما در طول تاریخ ما شاهد فراز و نشیب های فراونی هستیم در طول تاریخ قدرتهایی که از قدرتهای فعلی هم پرقدرت تر بودند که البته در ایران هم نمونه هایی از این قدرتها داشتیم و در بعد منطقه ای و بین المللی بسیار پرقدرت ظاهر می شدند  دچار اشتباه محاسباتی شده و سقوط کرده اند.

در مورد قدرتهای بزرگ باید این نکته را نیز یادآور شد که هر چه قدرت بزرگ تر باشد و اشتباهاتی مرتکب شود سریعتر لطمه خورده و بیشتر آسیب می بیند. ما اگر نگاه نسبی داشته باشیم و قبول کنیم که آمریکائیها در محاسبات خود دچار اشتباه شده اند درک مسئله برای ما راحت تر می شود برای مثال خروج از عراق یکی از شعارهای انتخاباتی اوباما بود یعنی اینکه قبول داشت آمریکا مسیری را اشتباه رفته و باید آن را جبران کرد . اوباما می گفت : " من باید آمریکا را به مسیر اصلی بازگردانم.  پیشینیان ما اشتباه کرده و جنگی را آغاز کرده اند، هزینه های را روی دست ما گذاشته و کشته هایی را بر ما تحمیل کرده اند، مجروحان زیادی در این جنگ داده ایم، اعتبار ما در عرصه بین الملل دچار آسیب شده و بطور کلی این راه ( جنگ عراق ) اشتباه بوده است." باید این نکته را مد نظر قرار دهیم که اوباما و مشاورانش یک شبه به این نتیجه نرسیده بودند چون این یکی از شعارهای اصلی انتخاباتی اوباما بود.

اوباما می گفت باید جنگ عراق را پایان دهیم و از این کشور خارج شویم اما در افغانستان باید محکم بایستیم. و اکنون شاهد هستیم که اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا در حال دنبال کردن این تئوری است. اگر مسیر درست بود اینطور نمی شد که تعداد زیادی از اندیشمندان و فرهیختگان آمریکا بگویند که ما دچار اشتباه شده ایم، مسیری که رفته ایم اشتباه بوده و باید برگردیم. بنابراین اگر ما نگاه نسبی به موضوع داشتیه باشیم و گفته های بالا را نیز مد نظر قرار دهیم باور این موضوع برایمان راحتر شده و دیگر ابهامی درباره آن نخواهیم داشت بله آمریکائیها دچار اشتباه شده اند. امروز فضا تغییر کرد و فضای موجود در منطقه و جهان با فضای موجود در اواخر قرن 18 و 19 تفاوت دارد. برای مثال 100 سال قبل فجایعی به مراتب بدتر از واقعه زندان ابوغریب ممکن بود در نقطه ای از جهان اتفاق بیافتد و 100 کیلومتر آن طرف تر کسی از آن مطلع نشود اما امروزه  در عصر اینترنت و ارتباطات کوچکترین خطای شما به سرعت و بصورت آنلاین در تمام دنیا پخش می شود. لذا به نظر می رسد که آمریکائیها با خروج از عراق سعی در جلوگیری از متحمل شدن لطمات و خسارت های بیشتر دارند. مردم عراق دیگر نمی پذیرند که آمریکائیها در کشورشان حضور داشته باشند.

ادامه دارد.

کد خبر 1485087

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha