۱۴ اسفند ۱۳۸۳، ۱۹:۵۱

پيشكسوتان جهاد و شهادت ؛ دهه دوم پس از جنگ (3)

جانباز عبدالله عرفاني مستاجر زير زمين شش متري: هيچ خواسته‌اي ندارم ، فقط مرا به يك آسايشگاه ببرند تا به زن و بچه‌ام آزار نرسانم

گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر: عبدالله عرفاني كرباسي جانباز شيميايي و اعصاب و روان كه در چندين عمليات دوران دفاع مقدس حضوري فعال داشته است ، هم اكنون به همراه همسر و فرزندش در بدترين وضعيت معيشتي و به دور از هرگونه امكانات رفاهي در يك زيرزمين شش متري نمور زندگي مي‌كند.

به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر گويي درصد جانبازي عبدالله عرفاني شناسنامه او شده است  و گويي كسي از كساني كه در دستگاههاي عريض و طويل به حرمت امثال او منصب گرفته اند، ديگر كاري به آن ندارد كه او زماني تمام هست و نيست خود را فداي آسايش و امنيت و اقتدار و سربلندي امروز ما كرده است .

جانبازان با شرافت و عزت نفس در برابر مشكلات صبر پيشه كرده اند و نمي خواهند سر بار جامعه باشند، بلكه حاضرند هر كاري انجام دهند اما خود را درگير مسائل دنيوي نكنند. آنها با وجود تمام جراحتها و معلوليتها ومحروميتها از آنچه كه رنج مي برند از بين رفتن ارزشهاي انساني و اخلاقي و اسلامي است. از اين رنج مي برند كه بعد از اينهمه صدمات بايد براي گرفتن حقي كه بيت المال و بودجه كشور براي اين عزيزان در نظر گرفته زير منت افرادي باشند كه حتي نمي توانند تصور كنند آنان درچه وضعيت بد معيشتي گذران مي كنند و به قول معروف با سيلي صورت خود را سرخ نگه مي‌دارند.

         

متن ذيل گفتگوي گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر است با عبدالله عرفاني يكي از جانبازان اين مرز و بوم . كسي كه  با داشتن مصدوميتهاي فراوان تنها از 20% جانبازي برخوردار است و اين در شرايطي است كه دربدترين وضعيت معيشتي وامكانات رفاهي و در يك زيرزمين نمورشش متري با همسر و تنها دخترش زندگي مي كند و از بنياد جانبازان هيچ حقوقي نمي گيرد.

« عرفاني » در دوران دفاع مقدس حضور فعالي درمناطق عملياتي داشته كه گواه آن تركشهاي به جا مانده در بدن ، مشكلات اعصاب و روان و زخمهاي ناشي از گازهاي شيميايي است كه با هيچ دارويي درمان نمي شود.

آقاي عرفاني از چه تاريخي در جبهه ها حضور داشتيد؟

مهر: شايد براي كسي باوركردني نباشد - همانطور كه براي خودش اين حرف دردآور است - او در يكي از حملات عصبي‌اش تنها فرزندش را كنار حوض آب مي‌برد تا سر ببرد.

از سال 62 به عنوان بسيجي از پادگان مالك اشتر اعزام شدم كه در بيشتر مناطق جنگي چه جنوب و چه در جبهه هاي غرب ودربيشترعملياتها حضور داشتم.

از چه ناحيه اي و در كجا مجروح شديد؟

درعمليتهاي مختلف بارها بر اثر اصابت تركش يا موج انفجارمجروح شدم در جزيره مجنون بر اثر موج انفجار يا در ارتفاعات 1904،درمرحله1،2،3،4والفجر4حضور داشتم ومجروح شدم كه آخرين بار در عمليات خيبر شيميايي هم اضافه شد.

چه زماني براي تشكيل پرونده در بنياد اقدام كرديد؟

بعد ازجنگ بود آن هم حدود هشت ماه طول كشيد تا پرونده تشكيل دادند چون مي گفتند يكسري پرونده ها گم شده يا سوخته است.در آن زمان مواقعي بود كه اصلاً به اين فكر نمي كرديم كه پلاك داشته باشيم يا نه با گروهي از دوستانم بدون هيچ مدركي مي رفتيم منطقه و درعملياتها شركت مي كرديم.

آيا بنياد شهيد و امور ايثارگران به شما رسيدگي مي‌كند؟

كميسيون پزشكي بنياد مشكل اعصاب و روان و شيميايي مرا تاييد كرده اما مسئولين بنياد قبول نمي كنند. مي گويند مدرك بياور و ثابت كن كه مشكل رواني داري.چگونه با اين وضعيت مدرك بياورم؟ آنها كجا هستند وقتي كه دچارحمله عصبي مي شوم و همه چيز را به هم مي ريزم و مي خواهم همسرم را خفه كنم؟ حرف پزشكهاي خودشان را هم قبول ندارند.

بنياد هيچ كمكي به ما نمي كند و از اين نهاد هيچ حقوقي دريافت نمي كنم،تا قبل از اين من قصاب بودم و اموراتم مي گذشت اما با عود كردن زخمهاي شيميايي از طرف بهداشت اجازه فعاليت ندادند چون با وجود تاولها و زخمهايي كه بر اثر گاز خردل ايجاد مي شود نمي توانم قصابي كنم و هم بر اثر موج انفجار مشكل اعصاب و روان پيدا كردم و گاهي دچارحملات عصبي مي شوم؛الان شصت سال هم بيشتر دارم ديگر با اين شرايط نمي توانم كاري كنم.

ازطرف پزشكان خودشان و كميسيون پزشكي بنياد مشكل اعصاب و روان و شيميايي من تاييد شده اما آنها قبول نمي كنند وتنها 20درصد براي من قرار داده اند،شما دستها و پاهاي مرا ببينيد كه چقدر زخم است ،تمام بدنم پر از تاول است كه از شدت خارش خون مي آيد و درد شديدي تمام وجودم را مي گيرد.در تابستان وبا تابش آفتاب روي زخمها دردش تا استخوان بدنم كشيده مي شود.آرامش روحي ندارم و نمي توانم اعصابم را كنترل كنم.شبها خوابم نمي برد و زماني كه خواب به چشمهايم مي آيد با كوچكترين صدا عصبي مي شوم و دخترم را مي زنم و اصلاً متوجه نيستم كه چه كار مي كنم؛بعد كه حالم بهتر مي شود متوجه قضيه مي شوم.آنوقت مسئولين بنياد مي گويند مدرك بياور و ثابت كن كه مشكل رواني داري؛چگونه با اين وضعيت مدرك بياورم؟ آنها كجا هستند وقتي كه دچارحمله عصبي مي شوم و همه چيز را به هم مي ريزم و مي خواهم همسرم را خفه كنم؟خودشان حرف پزشك خود را قبول ندارند.

         

مرا بيمه خدمات درماني كرده اند اما بايد بيشتر داروها را با اين هزينه زياد خودم تهيه كنم يا 50% هزينه را بنياد مي دهد درحالي كه خيرين به ما كمك مي كنند تا يك نان بخور نميري داشته باشيم.

از بنياد  چه درخواستي داريد؟

از اينكه به جبهه رفتم ناراحت نيستم واشتباه نكردم كه رفتم.آن دوران تمام دل خوشي و زندگي من هست. اگرحالا هم جنگي شود چهار تا شاخ شكسته مثل من صف اول جنگ هستند . چون تجربه اي كه كسب كرديم به راحتي بدست نياورديم.

من توقعي ندارم و تنها به خاطر زن و فرزندم مي گويم مرا به يك آسايشگاه ببرند كه به آنها آزار نرسانم؛چشمم به آنها نخورد و شرمنده شان نشوم چون كاري از دستم بر نمي آيد؛از اينها خجالت مي كشم؛الان هم از اينكه به جبهه رفتم ناراحت نيستم واشتباه نكردم كه رفتم؛آن دوران تمام دل خوشي و زندگي من هست. اگرحالا هم جنگي شود چهار تا شاخ شكسته مثل من صف اول جنگ هستند . چون تجربه اي كه كسب كرديم به راحتي بدست نياورديم.

من ديگر آن احترام گذشته را ندارم. طبيعي هم است من و امثال من با اين شرايط ديگر از آن اجر و قرب برخوردار نيستيم . چقدر مي توانند با نداري ، با اين وضعيت رواني ما صبر كنند. يك سال دوسال چند سال ؟

بنياد بودجه بيت المال را حرام مي‌كند؟ بنياد موقعي درصد بچه هاي جانباز را زياد مي كند كه بميرند.كسي كه 5%هم جانباز باشد بعد از مرگش 25درصد يا 30%برايش قرارمي دهند؛اين يعني چه؟ من الان احتياج به حمايت دارم. الان زن و بچه من در فقر و سختي هستند. زن و بچه من چه گناهي كرده كه بايد مرا با اين وضعيت تحمل كند؛اينها الان زجري بدتر از شرايط سخت جنگ و منطقه جنگي را مي كشند.

          

توكل ما برخداست . نمي دانم چه دست نامرئي در كار است كه به بچه هاي جانباز خيانت مي كند و اگرهم نيست، ندانسته ضربه مي زنند و كسي هم صدايش در نمي آيد.

مهر : اين تركشها و جراحات به يادگار مانده از دوراني است كه عبدالله عرفاني آنرا دوران هم نشيني با كروبيان مي داند.اين زخمها براي او دردآور نيست،بلكه آنچه كه سينه‌اش را از درد مي فشارد بي توجهي و بي محبتي كساني است كه از ياران وهمرزمانش بودند وحالا آنها را فراموش كرده اند.

توصيف درد و رنجي كه در چهره اين جانباز وهمسر و فرزندش ديديم قابل بيان نيست؛ آنها در زيرزميني شش متري درجنوبي ترين منطقه تهران و در بدترين وضعيت اقتصادي وروحي زندگي مي كنند. و با همه اين مشكلات فقط يك خواسته دارد . مي‌خواهد كه او را به آسايشگاه ببرند تا به زن و بچه‌اش آسيبي نرساند . شايد براي كسي باوركردني نباشد - همانطور كه براي خودش اين حرف دردآور است - او در يكي از حملات عصبي‌اش تنها فرزندش را كنار حوض آب مي‌برد تا سر ببرد. اينها را همسرش گفت . بخش دوم اين گزارش گفتگويي است كه با همسر اين جانباز دوران دفاع مقدس انجام داده‌ايم.

کد خبر 162739

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha