خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: اخیراً کتابی با عنوان «رویای وهمی بوف کور» نوشته رویا وهمی (!) راهی بازار شده است. این کتاب 352 صفحهای که در شمارگان 1200 نسخه و با بهای 7000 تومان از سوی انتشارات فیروزان چاپ شده، یک عنوان فرعی هم دارد؛ «رویایی 3 بعدی است». علاوه بر اقدام عجیبی که در نامگذاری این کتاب صورت گرفته (نویسنده نام خود را در عنوان کتابش به کار برده است) او مدعی شده که با این کتاب «بوف کور برای اولین بار چسب و قیچی شده است». در واقع مولف برخی از صفحات این رمان را جهت درک بهتر مخاطب «قیچی» و در جایی که خود مناسب تشخیص داده، «چسب» کرده است! او همچنین مدعی شده با این کار «دیگر بوف کور یک رمان سیاه نیست» و «پس از نیم قرن، تحلیلی حاکی از تلاش و امید راوی بوف کور ارائه شده است» و این «واقع بینانهترین تحلیل بوف کور تاکنون» است. همه این مسائل انگیزهای شد برای مصاحبه با رویا وهمی نویسنده «رویای وهمی بوف کور» که در زیر از نظر میگذرد:
* در مورد این کتاب توضیح میدهید؟ به نظرم ساختار عجیب و غریبی دارد؛ شما بخشهایی از «بوف کور» را تقطیع کردهاید و ...
«بوف کور» خودش رمز دارد و من آمدهام برای پاراگراف به پاراگرافِ این کتاب، تحلیل خودم را نوشتهام.
* یعنی شما تصمیم داشتهاید که هر یک از پاراگرافهای «بوف کور» را به صورت مجزا تحلیل کنید؟ به چه منظور؟
بله. بعضی وقتها ممکن است سه صفحه را باهم تحلیل کرده باشم.
* شما گفتهاید که در کتاب شما «بوف کور» برای اولین بار چسب و قیچی شده است. یعنی چه؟
یعنی مثلاً من یک صفحه خاص را بردهام 20 صفحه جلوتر.
* برای چه؟
برای اینکه درک خواننده از مطلب بهتر شود.
* منظورتان این است که «بوف کور» نباید به شکلی که تاکنون منتشر شده، منتشر شود؟
نه. باید همین شکلی باشد؛ چون راوی آن فردی است دوشخصیتی و هر بار یکی از شخصیتها این خاطرات را مینویسد. ذهن شخصیت دوم تا حدی کودکانه است و پراکندهگویی در چیزهایی که مینویسد، بیشتر است و به همین خاطر بین ادامه خاطرات وقفه میافتد.
* من جواب سئوالم را نگرفتم. منظورتان این است که «بوف کور» به شکلی که تاکنون بوده، برای مخاطب قابل فهم نیست و مثلاً صفحه 16 آن باید برود صفحه 48؟
کتاب من مستند به دو نسخه متفاوت از «بوف کور» است؛ یکی نسخه قدیمی مربوط به انتشارات امیرکبیر در سال 1351 که دو اپیزود جداگانه هم در آخر کتاب دارد که آخر هر کدام از این اپیزودها باید جابهجا شود. نسخه دیگر هم «بوف کور» چاپ انتشارات هدایت است که این یکی، فصلبندیهای نسخه اول را رعایت نکرده است. من در بخش بندی کتابم، نسخه امیرکبیر را ملاک قرار دادم، ولی در زمینه نثر و املا و مسائلی مثل گذاشتن ویرگول، نسخه انتشارات هدایت را.
* خانم وهمی! متاسفم که بگویم منظور شما را متوجه نمیشوم. میخواهم بدانم شما بر چه اساسی میفرمایید که بعضی صفحات «بوف کور» باید جابهجا شود؟
خیلی هم زیاد نیست. من در دو جا این کار را کردهام. نمیگویم نباید صفحات «بوف کور» در جای فعلی خودشان باشند چون نویسنده لازم میدانسته نثر را آنطور پیش ببرد، ولی برای فهم مخاطب این جا به جایی صورت بگیرد، بهتر است.
* شما بر چه اساس تشخیص دادهاید که فهم کتاب «بوف کور» اگر اینگونه به قول خودتان «چسب» و «قیچی» بشود، برای مخاطب بهتر است؟
من توضیح داده و فکت و دلیل آوردهام. قبلاً هم گفتم چون راوی «بوف کور» دوشخصیتی است، پراکندهگویی زیاد دارد و به خاطر همین خواننده گیج میشود و برای اینکه از این سردرگمی دربیاید، تحلیلگر به او پیشنهاد میدهد این صفحات را باهم مقایسه کند تا به ذهن راوی نزدیکتر شود.
* تصاویری که روی جلد کتاب است، حاکی از چیست؟
اینها چیزهایی بوده که در ذهن راوی میگذشته و برگرفته از ذهن اوست.
* چیزی که به نظر من میرسد این است که صادق هدایت وقتی کتاب «بوف کور» را نوشته، لابد طرح و پلَنی در ذهنش بوده است. من فقط نمیدانم شما چطور میفرمایید برای فهم بهتر مخاطب، بهتر بوده بعضی صفحات جا به جا شود. واقعاً معتقدید صادق هدایت قصد گول زدن مخاطبش را داشته است؟
نه. قصد گول زدن نداشته، ولی شخصیتی که برای رمانش انتخاب کرده، یک فرد معمولی نیست، یک فرد خوابگرد است که خواب نما میشود و وقتی از خواب بیدار میشود، حرکاتی از او سر میزند که خودش آنها را به یاد نمیآورد. به همین خاطر او به جلد آدمهای دیگر میرود و لباسهای مبدل میپوشد که من شکل آنها را روی جلد کتابم آوردهام.
* مسئلهای که ذهن من را به خود مشغول کرده، موضوع رمان «بوف کور» نیست؛ کما اینکه هر تحلیلگری میتواند از منظرهای مختلف آن را بررسی کند. من هنوز جواب سئوال اولم را نگرفتهام که شما بر چه اساس میگویید باید برخی صفحات کتاب جابهجا شود؟
عرض کردم که من برای این مسئله فکت آوردهام. من از سرتاسر روایت «بوف کور» یک نظم را بیرون کشیدهام و معتقدم این کتاب با ذکاوت و هوشیاری نوشته شده است. به خاطر همین نظم، ما وقتی به ذهن راوی نزدیک میشویم، در نتیجه میتوانیم ادعا بکنیم که برخی صفحات را میتوان در جاهای دیگر کتاب قرار داد.
* چه شد که به فکر نوشتن چنین کتابی افتادید؟
یک اتفاق معمولی رخ داد و از نظر فکری مشغلهای پیدا کردم و برای اینکه فکرم مقداری راحت شود، شروع کردم به خواندن این کتاب و تحلیل آن. قبلاً هم 6 داستان صادق هدایت را تحلیل کرده بودم. در مورد این کتاب جدید، حدود یک سال پیش بود که نوشتن تحلیل برای کتاب «بوف کور» را شروع کردم.
* کِی آن را برای اخذ مجوز به اداره کتاب دادید؟
همان سال پیش.
* چقدر طول کشید که مجوز بگیرد؟
چند ماه طول کشید.
* از شما یا ناشر نخواستند که درباره کتاب توضیح بدهید؟
بله. خواستند و خیلی هم از نظراتشان استفاده کردم.
* آیا تغییراتی هم در کتاب اِعمال شد؟
من دوست ندارم راجع به این موضوع صحبت کنم.
* اسم خودتان (رویا وهمی) را هم روی عنوان کتاب گذاشتهاید؟ چرا؟
(با خنده) من گفتم اسم و فامیلم میخورد به محتوای داستان «بوف کور» و به همین خاطر گفتم زیاد خرج نکنم و اسم و فامیل خودم را در اسم کتاب (بوف کور) ادغام کردم و آن را گذاشتم روی جلد کتاب.
نظر شما