به گزارش خبرنگار مهر، وقتی در راهروهای بیمارستان خبر مرگت دهان به دهان پیچیده می شود من فقط اولین ساعات و دقایقی را که رشته مورد علاقه ام یعنی تربیت بدنی را در هوای حرفها و و نگاه تو مزه مزه می کردم را به یاد می آورم.
استاد! تو را روی دستهایشان می برند و من هنوز هم سر اولین کلاس درسم مانده ام! ناباورانه همان روز را مدام در ذهنم مرور می کنم و انگار نمی خواهم باورم را عادت دهم به این جمله که تو راهی شده ای.
استاد یادت می آید! سلام و احوالپرسی روز اولمان را؟ کلاس درس "آناتومی" و ما که برای اولین بار به دیدار رشته تربیت بدنی آمده بودیم، کلاس درس بود و روز اول آشنایی و یک عالمه سوال های کوچک و بزرگ...همه از شما می گفتند و سخت گیری هایان و همه ترس و اشتیاق ما که با دیدنت انگار یکباره شوق شد و یک نقطه روشن را توی ذهنمان یادگاری نشاند.
صدای مویه ها و فریادها بلند است، گوشه ای می روم و می خواهم بیشتر به یاد بیاورم؛ از همان روز که آنقدر اول بودنش به من چسبیده است که امروز مرگ هم یارای مقابله با یاد و خاطره آن روز خواستنی را ندارد.
استاد! همه آنهایی که تربیت بدنی خواندند و همه آنهایی که نخواندند به یادت می آورند! همین برایت کافی نیست که امروز اینقدر باشکوه می روی...دیدن اشک هایی که روی گونه های شاگردانت می غلطد و پایین می آید، عظمت نام و عنوان استادیت را به رخ می کشد استاد!
در خبرها نوشته اند که پیشکسوت ورزش لرستان و عضو سابق تیم ملی دوومیدانی کشور درگذشت؛ ولی نه! استاد!رفتنت اینقدرها هم ساده نیست؛ حالا که راهی شده ای نگاه شاگردانت را ببین!بی دریغ و ساده به بدرقه ات آمده اند؛ اینجا تنها یک عضو سابق تیم ملی دو و میدانی راهی نمی شود؛ اینجا استادی روی دستهای شاگردانش تشییع می شود که هر آنچه داشت را برای ارتقا ورزش و رشته تربیت بدنی در لرستان بی دریغ و بی بهانه هدیه کرد.
استاد! خوب بخواب که اینجا چشم هایی را بیدار کرده ای که امروز اگرچه در فراقت اشکبارند ولی برای ادامه دلمشغولی هایت تا ابد بیدار خواهند ماند.
خداحافظ استاد!
.................
نظر شما