خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و هنر: خانه هنرمندان از ابتدای تاسیس تاکنون مرکزی برای پیشبرد هنر در کشورمان و به خصوص در شهر تهران بوده و هست. جامعه مدني نيازمند فعاليت هنري و فعاليت هنري نيازمند تشكيلات است.
تشكيلات حامي هنرمندان ميبايیست تقويتكننده ابعاد گوناگونی چون آمادهسازي بستر فعاليت، توليد و عرضه و مدافع حقوق آنان در اين جهات باشد. بنابراين خانه هنرمندان ايران در جهت تقويت جوانب گوناگون فعاليتهاي هنري و ايجاد و حمايت از تشكيلات هنري در سال 1377 با بازسازي بنايي متعلق به دوران قاجار كه در زمان دومين جنگ ويرانگر جهاني توسط قواي متفقين به انبار مهمات و بعد از آن پادگان نظامي بود، به يک مرکز فرهنگي تبديل شد.
در این میان گاهی نیز برنامههای خانه هنرمندان که مدیریت فعلی آن بر عهده مجید سرسنگی است به جهاتی بر روی محورهای خاص میچرخد. سیاستهایی که گاه و بیگاه مخالفت مدیران هنری ارشاد را به دنبال دارد و گاه برعکس مدیران ارشاد و دولت به سنگاندازیهایی در راه این خانه متهم میشوند.
مجید سرسنگی با حضور در خبرگزاری مهر ساعتی چند را مهمان ما بود تا پاسخگوی پرسشهایمان باشد.
* خانه هنرمندان همیشه جزو مکانهایی بوده که قشر هنری در آن متمرکز بوده و بسیاری از فعالیتهای شاخص هنری در این خانه یا با حمایت آن شکل گرفته است. شما به عنوان مدیرعامل خانه هنرمندان ایران طی این دو سال سابقه مدیریتتان، روند کاری این مرکز فرهنگی را چگونه ارزیابی میکنید؟
- خانه هنرمندان ایران جزو مراکزی است که از جهات مختلف مورد توجه است. یکی از دلایل این است که خانه هنرمندان بزرگترین مرکز فرهنگی هنری غیردولتی است و به صورت یک سازمان مردم نهاد اداره میشود و یک هیات مدیره تحت عنوان شورای عالی دارد و 12 صنف یا انجمن هنری به این خانه متصل هستند. یعنی تحقیقاً هر انجمن مهم هنری که در این کشور به صورت سازمان یافته در حال فعالیت است، عضوی از شورای عالی خانه هنرمندان ایران است. از خانه تئاتر و موسیقی بگیرید تا انجمن شاعران، طراحان گرافیک، نقاشان، مجسمهسازان، تصویرگران، سفال و سرامیک، معماران و ... .
حضور 12 انجمن بزرگ هنری کشور در این خانه با حدود 90 هزار هنرمند که در سراسر کشور متصل به این انجمنها هستند، یک بخش از اهمیتی است که این خانه داراست. از سوی دیگر خانه هنرمندان برخلاف برخی از مراکز فرهنگی در چند رشته خاص کار نمیکند بلکه مجموعهای از رشتههای هنری را شامل میشود و این یک توجهی را از سوی همگان به سمت خانه هنرمندان معطوف میکند.
نکته دوم برنامههایی است که خانه هنرمندان برگزار میکند. ما در طول سال شاهد برگزاری تعداد زیادی برنامه در خانه هنرمندان هستیم. آخرین آماری که دوستان به من در سال 1391 دادند این بود که خانه هنرمندان حدوداً 340 روز از 365 روز سال را فعال و باز بوده است. شاید تنها مرکزی که تمام طول هفته باز است و تعطیلی ندارد و چیزی بالغ بر هفتصد عنوان برنامه در طول سال 1391 برگزار کرد، خانه هنرمندان است.
* البته خیلی مهم است که یک مرکز فرهنگی خودش مولف باشد نه اینکه صرفا میزبان برنامههای دیگران باشد.
- بخشی از برنامههای این خانه، برنامههایی است که خودمان طراحی میکنیم و برخی دیگر برنامههایی است که توسط انجمنهای عضو شورای عالی یا سایر سازمانهای فرهنگی هنری در خانه هنرمندان برگزار میشوند. به طور مثال برنامههایی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، بسیج هنرمندان و دیگر موسسات فرهنگی هنری برگزار میکنند و ما میزبان آنها هستیم.
طبیعتاً یک چنین خانهای با این حجم برنامههایی که دارد از وجه کمّی مورد توجه است. هر روزی را که نگاه کنید بخشی از دوستداران هنر و یا هنرمندان در رشتههای مختلف به خانه میآیند و از امکانات آن استفاده میکنند.
به لحاظ کیفی هم سعی شده برنامههایی که در خانه برگزار میشود از استانداردهای لازم برای فعالیتهای فرهنگی و هنری برخوردار باشند. طبیعتاً سطح کیفی و نوع برنامههای خانه هنرمندان یکی از عواملی است که باعث میشود صاحبنظران و اندیشمندان و علاقهمندان هنر به این مرکز توجه جدی داشته باشند.
خانه هنرمندان اکنون وارد چهاردهمین سال فعالیتاش میشود. در 12 سال گذشته زمانی که من هنوز این توفیق را نداشتم که وارد خانه شوم فعالیتهایی صورت گرفته بود که برخی از آن فعالیتها خوب بود و برخی از فعالیت ها نقص داشتند.
من همیشه گفتهام که در حوزه فرهنگ و هنر این توقع که همه کارهایی که انجام میشود خوب و بدون نقص باشند، توقع بجایی نیست. در دو سال گذشته از زمانی که من به همراه تعدادی از دوستان به خانه هنرمندان آمدیم، بنا را بر چند اصل گذاشتیم. اصل اول این بود که تعهدات مدیران قبلی را انجام دهیم. یکی از مشکلاتی که متاسفانه در تمام سطوح مدیریتی داریم از جمله مدیریت فرهنگی هنری این است که هنرمندان خیلی به مدیران اعتماد نمیکنند چون عمر مدیریتهای فرهنگی خیلی کوتاه است لذا با خودشان میگویند این مدیر قولی به من میدهد و فردا مدیر دیگری میآید و تمام این قولها را زیر پا میگذارد.
به نظرم در نظام فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مدیران نقش مکمل همدیگر را دارند و باید در یک راستا به پیش بروند. وقتی مدیر بعدی میآید باید بداند اگر تعهدی توسط مدیر قبلی داده شده، موظف است این تعهد را به انجام برساند هرچند که خودش مخالف آن باشد. امکان دارد من بعضی از قولهایی که داده شده را مطابق سلیقه خود نبینم و میتوانم بگویم آن را قبول ندارم و از زیر آن شانه خالی کنم اما به نظرم میرسد انجام این تعهد ولو این که با سلیقه مدیر فعلی مطابقت نداشته باشد بهتر از این است که جامعه هنری را نسبت به کل سیستم فرهنگی و هنری بیاعتماد کنیم.
فرقی نمی کند که امروز چه کسی مدیر است. بالاخره تمامی آنها زیر چتر نظام جمهوری اسلامی فعالیت میکنند یعنی همه ما را در این طیف جمعبندی و قضاوت میکنند. لذا اولین کاری که کردیم این بود که فضای اعتماد را بین هنرمندان و مدیران خانه هنرمندان تقویت کردیم.
* شما فرمودید خود را موظف کردید قولهای مدیر قبل از خود را هم عملی کنید. این در صورتی است که گاهی تغییر مدیران به دلیل تغییر سیاستها است. سازمان و نهادی تصمیم میگیرد روند سیاستش را تغییر دهد و متعاقب آن مدیریتش را عوض میکند. شاید تغییر مدیریت خانه هنرمندان به دلیل تغییر سیاستهای آن نبوده که شما میتوانید آن قولهای قبلی را انجام دهید. آیا سازمانی که روند سیاستش را تغییر میدهد می تواند به قولهای مدیران پیشین پایبند باشد و یا شاید شما سیاست و برنامه ویژه خود را نداشتید؟
- باید ببینیم تعریفمان از تغییر سیاست چیست. تغییر سیاست با تغییر برنامهها یک مقدار متفاوت است. ما در وهله اول خواستیم این اطمینان را برای هنرمندان ایجاد کنیم که تغییر مدیریت باعث نمیشود که هنرمندان سرگردان شوند.
البته این به این معنا نیست که ما روی برنامههای خاص خودمان نظر نداشتیم یا جلوی آسیبها را نگرفتیم. منظورم کلی این بود که اعتماد به وجود بیاید کما این که من الان قولهایی به هنرمندان میدهم و معلوم نیست که تا کی مدیر باشم ولی این هنرمند باید بتواند روی قول من به عنوان یک مدیر حساب کند. جامعه هنری کشور باید نسبت به مدیریت فرهنگی کشور اعتماد داشته باشد. شاید یکی از مشکلاتی که در همه این سالها داشتهایم این بوده که این اعتماد بین هنرمند و مدیر و بالعکس وجود نداشته است. یعنی اگر ما الان دچار مشکلاتی هستیم و اختلاف سلیقههای شدید بین هنرمندان و مدیران داریم، یک بخش آن به این برمیگردد که شاید حس تفاهم، تعامل و اعتماد به دلیل وجود مدیرانی مثلا مثل من مخدوش شده است.
من به عنوان مدیر اشتباهاتی میکنم که شاید این اشتباهات باعث میشود هنرمند احساس کند این نظام فرهنگی دچار مشکل است. یعنی مشکلات شخصی که من ایجاد میکنم و یا سلیقههایی که شاید سلیقههای درستی نیست، باعث میشود نظام فرهنگی زیر سوال برود. من خواستم این تفکیک را قائل شوم که نظام فرهنگی جمهوری اسلامی یک چیز است - که به عقیده من خیلی مقتدر است - و نظرات افراد چیز دیگری.
* درباره خانه هنرمندان مساله تغییر مدیریتها به دلیل تغییر سیاستها بود یا تنها نگاه مدیران بالادستی خانه برای تغییر در برنامهها باعث رفت و آمد مدیران شده است؟
- خانه هنرمندان یک موسسه فرهنگی با عنوان کلی موسسه فرهنگی هنری خانه هنرمندان ایران است که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به ثبت رسیده و اساسنامهای دارد که ما نمیتوانیم از آن تخطی کنیم. یعنی اگر بخواهیم خودمان بخشی از آن را کم و زیاد کنیم، اساساً ایراد قانونی دارد. مثل اتفاقی که برای خانه سینما افتاد که دوستان وزارت ارشاد معتقد بودند اساسنامه خانه سینما دچار تغییر شده است.
بنابراین، موسسه فرهنگی هنری در چارچوب اساسنامه خودش باید فعالیت کند. اگر بخواهد چیزی را کم و زیاد کند باید به وزارت ارشاد برود و اصلاحیه بدهد و وزارت ارشاد در کمیسیون مطرح کند و افراد نظر بدهند که قبول دارند یا خیر. اتفاقاً ما در چندین مورد این کار را انجام دادیم. جالب است بدانید تا سال 1391 عنوان مدیر خانه هنرمندان ایران، مدیرعامل نبود بلکه مدیر اجرایی بود. یعنی در اساسنامه مدیر اجرایی ذکر شده بود و من نمی توانستم به عنوان مدیرعامل امضا کنم چون خلاف قانون بود. ما این نقص را از راه قانونی پیگیری کردیم و پیشنهادمان را به وزارت ارشاد بردیم، در مجمع تصویب کردیم و وزارت ارشاد نیز قبول کرد و از زمانی که تصویب کرده عنوان مدیر اجرایی به مدیر عاملی تغییر کرده است. در صورتی که در 12 سال گذشته عنوان مدیریت خانه هنرمندان، مدیر اجرایی بوده است.
یا به عنوان مثال در اساسنامه ما یکسری انجمنهای عضو و بنیانگذار بودند که تعدادشان 9 تا بودند. ما در سال 1391 سه انجمن دیگر با عنوان انجمن عکاسان، تصویرگران و سفال و سرامیک به این 9 انجمن اضافه کردیم و از 9 انجمن به 12 انجمن رسیدیم. باز این تغییرات به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رفته و مورد تصویب هم قرار گرفته است.
ما یک اساسنامه داریم که بر اساس آن، مدیرعامل موظف است بر مبنای بندهای اساسنامه فعالیتهای خودش را انجام دهد. در این سالها اساسنامه را بررسی کرده و متوجه شدیم بعضی از بندهای اساسنامه عملیاتی نشده است مانند بند آموزش و پژوهش که عملاً عملیاتی نشده بود.
ما در بحث سیاستگذاری کلان به چند نکته اعتقاد داشتیم. مشکلی که ما به صورت عام در کشور داریم این است که در حوزه مبانی نظری هنر کار چندانی نشده است. خانه هنرمندان همچنان که یک محلی برای ارایه فعالیت های هنری است باید در حوزه مبانی نظری هنر هم کار کند. یعنی آنقدر که در حوزه عمل وارد شدیم و دهها و صدها کتاب درباره تئاتر، هنرهای تجسمی و معماری نوشتیم، به عرصه مبانی نظری توجه نکردیم. البته منظور من بعد از انقلاب است. بعد از انقلاب را ببینید و بگویید که ما چند کتاب نظری، کتابی که فلسفه هنر انقلاب و جمهوری اسلامی و رابطه هنر و دین را تبیین کرده است، داریم؟
یک کتاب زیباییشناسانه از علامه جعفری نوشته شده و دیگر هیچ. واقعیت این است که به میزانی که ما نیازمند بودیم بعد از انقلاب برای هنرمان مبانی نظری ایجاد کنیم کاری نکردهایم.
* در حالیکه هنر و فرهنگ در مواجهه با پدیده انقلاب اسلامی به شدت دچار تحول و حتی تغییر مسیر شد...
- یک انقلاب رخ داده و اتفاقاً این انقلاب به یک جنگ هشت ساله هم متصل شده است یعنی ما از یک طرف ارزشهای انقلاب و از یک سو هم ارزشهای دفاع مقدس را داریم. حالا نسبت هنرهای مختلف با این اتفاقات چیست؟ آیا قرار است ما از همان مبانی قبل از انقلاب استفاده کنیم یا قرار است مبانی جدید تعریف کنیم؟ شما وقتی وارد دانشگاه میشوید آیا تصورتان این است که بعد از انقلاب ما توانستیم مبانی فکری هنری را در دانشگاههایمان تبیین کنیم؟ من هیات علمی و دانشیار دانشگاه تهران هستم و 20 سال است که مشغول تدریس هستم و در پاسخ به این سوال میگویم خیر. البته یک تغییرات سطحی ایجاد شده ولی هنوز هم اسلوب آموزش و پژوهش ما تغییر جدی نکرده است. شاید سالی یکی دو بار در زمینه دفاع مقدس پایاننامه نوشته شود ولی منظور من این نیست. منظورم این است که ما یک انقلاب فرهنگی کردیم، انقلابی که شاخصه اصلی آن فرهنگ بوده نه سیاست و نظامیگری.
حالا این انقلابی که یک انقلابی با بنیانهای فرهنگی است برای این که نسبت خودش را با هنر تعریف کند چقدر کار نظری کرده است و چه تعداد آدم تربیت کرده که بتوانند نظریهپردازی کنند؟ من شما را به اتفاقاتی که در غرب رخ داده ارجاع میدهم. یعنی شما همین الان وقتی وارد فضای هنر غرب میشوید میبینید مثلاً اگر موزیسینها، سینماگران، تئاتریها و اهل هنر تجسمی کارهایی را انجام میدهند به خاطر این است که عدهای نشستهاند و آن را نظریهپردازی کردهاند. ایسمهایی را به وجود آوردهاند که ما متاسفانه داریم این خوراک را به دانشجویان و هنرمندان خود میدهیم. یعنی در واقع به علت فقری که ما در مبانی تئوریک داشتیم، فکر کردیم که چند کار در حوزه انقلاب و دفاع مقدس انجام دهیم کافی است.
البته انجام این کارها ضروری است اما کافی نیست. به خاطر این که الان چیزی که حوزه هنر ما از آن رنج میبرد این است که این پایه نظری وجود ندارد. برای همین است که همه ما با همدیگر مشکل داریم. کجا آمدیم یک مبانی تئوریک ایجاد کردیم که هنرمند ما بر مبنای آن معیارهایی که متعلق به خود ما است نه آن معیارهایی که از غرب آمده، کارش را اجرا کند؟
* مشکل ِ نبود مبانی نظری هنر انقلاب و یا به تعبیری هنر ارزشی چه ارتباطی با خانه هنرمندان دارد؟
- یکی از سیاستهای جدی ما این بود که در حد توانمان در جریان نظریهپردازی کار کنیم. البته من همیشه این را گفتهام که خانه هنرمندان با وجود همه توجهی که به آن میشود و حساسیتهایی که وجود دارد، داعیهدار تمام فرهنگ و هنر کشور نیست. ما هم امکاناتمان محدود است و هم یک مشکلات و مسایلی داریم ولی به سهم خودمان احساس کردیم از همین بودجه و امکانات اندک استفاده کنیم و سیاستهایی را اعمال کنیم که این سیاستها به توسعه فرهنگی کشور کمک کند. یکی از آنها این بود که وارد مبانی نظری شویم. همین چند روز پیش اگر خبرها را خوانده باشید تبیین نظرات آیتالله جوادی آملی را در خانه هنرمندان داشتیم. یعنی به سمت مراجع و اندیشمندان اسلامی رفته و از آنها خواهش کردیم که آرای خودشان را در این محدوده ارائه کنند، دیگران هم بیایند.
میدانید که خانه جزو معدود مراکز فرهنگی است که در حوزه نظریهپردازی کار میکند. ما تا الان حدود 9 تا 10 جلسه "نظریه چیست؟" برگزار کردیم. میدانید کرسی نظریهپردازی در هر کشوری جزو مهمترین کرسیهای فرهنگی است. یک زمانی شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزاری چنین جلساتی را شروع کرده بود ولی نمیدانم الان هم ادامه میدهد یا نه؟
اگر به حوزه آموزش و پژو هش خانه هنرمندان در مدت این دو سال نگاهی بیندازید میبینید کلاسهای این نهاد نسبت به سایر مراکز فرهنگی و حتی نسبت به خود گذشته ما بسیار افزایش پیدا کرده است. این بخشی از آن سیاستگذاری فرهنگی است.
نکته دوم این است که ما خواستیم خانه هنرمندان ایران یک مرکز مولف باشد. مراکز فرهنگی در دنیا چند نمونه هستند؛ دستهای اجراییاند و در واقع ایدهای ندارند که من با عنوان سرایداری فرهنگی از آنها نام میبرم. شکل دیگر این است که ما خود مولف باشیم و تولید کنیم. بخش عمده برنامههای خانه هنرمندان جنبه تالیفی دارد. به عنوان مثال ما جوانانی را که از موسیقی اصیل در کشور پاسداری میکنند به گرافیک موسیقی آوردهایم و یا برنامه "نقاله" را برگزار کردیم.
در حوزه سینما تاکید و توجه جدی به سینمای مستند و سینمای کودک و نوجوان داشتیم. دو حوزهای که در سینمای ما مغفول مانده است. سینمای فعلی ما تجاری شده است و شاید حد نهایی آن بالیوود باشد. هرچند سینمای تجاری هم بد نیست و باید وجود داشته باشد اما سینمای مستند فراموش شده است. هم اکنون یک سینما در شهر تهران نیست که به صورت دائمی سینمای مستند و تجربی و یا فیلمهای کودک و نوجوان را که اصل و ریشه فرهنگ ما هستند، اکران کند.
همه این موارد در حوزه سیاستگذاریهای برنامههای خانه هنرمندان آمده است و اینطور نیست که من اضافه کرده باشم.
در برابر این صحبتهای من بعضی ممکن است شیطنت کنند و عنوان کنند که میخواهم زحمات مدیران قبلی را نادیده بگیرم اما اصلا اینطور نیست هر مدیری به بخشهایی توجه میکند.
همچنین معتقدم یک مرکز فرهنگی هنری مانند خانه هنرمندان نمیتواند زبانی برای طرح مسایلش نداشته باشد. هم اکنون ما سه نشریه در خانه هنرمندان منتشر میکنیم. نشریه خبری- پژوهشی "نقدنامه هنر" که درصدد اخذ امتیاز علمی - پژوهشی برای آن هستیم. دوم مجله فرهنگی – هنری "گذر" که اولین شماره آن زیر چاپ رفته است و البته مجله نقدنامه.
ادامه دارد...
نظر شما