خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: بابک کریمی متولد 1339 در شهر پراگ جمهوری چک است. او پس از سپری کردن دوران دبستان در تهران به ایتالیا رفته و پس از تحصیل در زمینه هنر در دانشگاه سینمایی چنترواسپریمنتاله در شهر رم به تدریس سینما پرداخته است. کریمی علاوه بر حضور در پروژههای مستند به عنوان کارگردان، فیلمبردار و تدوینگر در کشورهای مختلف، تدوین فیلمهای سینمایی پلاچیروریتسوتو، ایتالیایی، مارکیز و رأی مخفی (بابک پیامی) را بر عهده داشته است.
اصغر فرهادی با دیدن فیلم "بلیتها" ساخته عباس کیارستمی وی را برای حضور در فیلم "جدایی نادر از سیمین" انتخاب کرد. به بهانه فیلم "گذشته" دومین همکاری وی با فرهادی و حضور این فیلم به عنوان نماینده ایران در بخش فیلمهای غیرانگلیسیزبان اسکار 2014 با کریمی گفتگویی داشتهایم که میخوانید:
* شما بعد از فیلم "جدایی نادر از سیمین" و موفقیتهایی که نصیب خود کرد به غیر از "گذشته" انتخابهای متفاوتی داشتید؛ حضور در فیلم هایی که از جریان اصلی سینمای ایران جدا هستند و به نوعی جزو آثار تجربی به شمار می روند مانند "ماهی و گربه" شهرام مکری و "من عاشق سپیده صبحم" علی کریم. البته فیلم مکری توانست در بخش افق های نو جشنواره ونیز جایزه بهترین نوآوری را از آن خود کند. این انتخابها نشان از ریسکپذیری شما است و همچنین دغدغه ای که گویا قرار است از این پس بر اساس آن انتخابهای خود را انجام دهید.
- در اصل ورود من به سینما به زمانی برمی گردد که 10 سالم بود و در فیلم پدرم با نام "درشکهچی" بازی کردم که آن فیلم هم یک اثر اجتماعی به شمار می رفت. به طور کل ما خانوادگی آثارمان با جامعه و اجتماعی که در آن زندگی می کنیم ارتباط مستقیم دارد.
وقتی هم که از ایران به ایتالیا رفتم و ادامه تحصیل دادم حدود 15 سال مستند تلویزیونی می ساختم. در کنار آن فیلمبرداری و تدوین هم انجام می دادم. این جستجو در واقعیت و به دنبال حقیقت گشتن جزو تربیت سینمایی من است. از طرفی خودم را نوه نئورالیزم ایتالیا می دانم. به هر حال در آن محیط بزرگ شدم و البته پدرم هم پیرو همان مکتب بود.
آشنایی و همکاری من با کیارستمی هم در همین مسیر اتفاق افتاد. یک سینماگر ایرانی بودم که در ایتالیا زندگی می کردم و به دو زبان هم تسلط داشتم به همین دلیل خیلی طبیعی بود فیلمهای ایرانی را که به شکلی وارد این کشور می شد دوبله و یا حتی زیرنویس کنم. گاهی هم جای برخی از شخصیت ها صحبت می کردم.
حالا که به کارنامه خودم در حوزه بازیگری نگاه می کنم متوجه می شوم که انگار همه چیز سیر طبیعی خود را برای من طی کرده است. گویا باید یک روزی فرهادی فیلم کیارستمی را که من در آن حضور داشتم میدید و بعد با هم همکاری می کردیم.
* قبل از اینکه با اصغر فرهادی همکاری کنید آیا شناختی از سینمای وی داشتید؟
- از نزدیک با وی آشنایی نداشتم اما دو فیلم "شهر زیبا" و "درباره الی" او را دیده بودم. از نظر سینمایی نگاه وی را دوست داشتم. وقتی این فیلم ها را دیدم هنوز ما سینمای روستایی داشتیم و یا فیلم هایی ساخته می شد که می خواستند به نوعی درد جامعه را نشان دهند. این مفهوم درد را درک می کردم ولی مدام حسم این بود که آن نمایشی که جلوی چشمم است، درست نیست و چیزی کم دارد.
از جسارت فرهادی با دیدن این فیلم ها خوشم آمده بود. وی در آثارش با جرات به دل واقعیت زندگی شهری امروزی تهران می رفت؛ کاری که شاید کمتر فیلمسازی در آن زمان به سراغش می رفت.
به همین دلیل خیلی راحت این پیشنهاد را پذیرفتم و حس می کنم فرهادی نیز به نشانه هایی که از بازیگر خود می خواست در فیلم کیارستمی درباره من رسیده بود. شاید به همین دلیل خیلی خوب این ارتباط بین ما برقرار شد.
* اما همانطور که در سوال قبلی عنوان کردم بعد از انتخاب یک فیلم موفق اجتماعی به سراغ حضور در فیلم های متفاوت سینمای ایران رفتید که اتفاقا کارگردانان جوان سازنده آنها بودند.
- من در ایتالیا تدریس می کردم و از این رو مدام با جوانان در ارتباط بودم. از طرفی همیشه دوست داشتم جوانان با استعدادی را که اتفاقا خودشان به استعداد و ذوقی که دارند واقف نیستند، تشویق کنم تا از این طریق در درون آنها یک شفاف سازی انجام دهم و آنها را کمک کنم تا به مقصود خود به بهترین شکل برسند.
* پس همین حضور پررنگ شما در چند سال اخیر و بعد از "جدایی نادر از سیمین" در سینمای ایران و همکاری با فیلمسازان جوان باعث شد که دوباره بخواهید در ایران زندگی کنید؟
- البته من قبل از "جدایی نادر از سیمین" تصمیم گرفته بودم که در ایران زندگی کنم. خیلی ها فکر می کنند من بعد از این فیلم چنین تصمیمی گرفتم. بعد از 40 سال فکر کردم زندگی در ایتالیا برای من تمام شده و به انتهای خود رسیده است. از طرفی احتیاج به یک تحول شخصی داشتم. درست در زمانی که داشتم چمدانهایم را میبستم فرهادی با من تماس گرفت.
از همان زمانی که تصمیم گرفتم در ایران زندگی کنم این نیت را داشتم که با فعالیت سینمایی زندگیام در ایران را ادامه دهم. می دانستم که جعیت ایران جوان است و جو سینمایی زیادی در کشورمان حکمفرما است و استعدادهای بسیاری در این کشور هستند. از این رو انگار یک ازدواج طبیعی بین من و سینمای ایران شکل گرفت.
* اما شما تا قبل از "جدایی نادر از سیمین" سالها از سینمای ایران دور بودید. چرا از این استعدادی که در بازیگری دارید تا قبل از فیلم فرهادی در سینمای ایران استفاده نکردید؟
- این بیشتر بر می گردد به مسیر زندگی شخصی خودم. اتفاقا همیشه پدرم به من می گفت که تو باید بازیگر شوی. در زمانی که فیلمبرداری خواندم و سالها تدوین می کردم، پدرم معتقد بود که من دارم وقتم را تلف می کنم و استعدادم در بازیگری است اما فکر نمی کردم که در آن زمان بتوانم در شرایطی که داشتم این کار را انجام دهم.
اما پیش می آمد که برای برخی از دوستانم در نقش های کوتاه در حد بازیگوشی بازی کنم. ولی اصلا در آن زمان فکر نمی کردم که بتوانم تمام فعالیتم را در سینما کنار بگذارم و بازیگری را ادامه دهم.
ضمنا من در همه آن سالها اصلا از سینمای ایران دور نبودم. به نوعی حلقه اتصال سینمای ایران و جشنواره ها و پخش کنندهها در ایتالیا بودم. اولین فیلم ایرانی در ایتالیا را من اکران کردم که "باشو غریبه کوچک" بود. بعد از آن هم فیلمهای کیارستمی و ...
من بعد از مدتی به طور رسمی مشاور سینمای ایران در جشنواره ونیز شدم. قبل از آنها به طور غیر رسمی همین کار را انجام می دادم.
به طور نمونه برای نمایش فیلم ها در جشنواره ها با فارابی تماس می گرفتم و درخواست می کردم که نسخه ای از آثار را در اختیار من بگذارند. در حال حاضر هم مشاور سینمای ایران در جشنواره رم هستم. در تمام این سالها در جشنواره فجر هم حضور پیدا می کردم. البته بیشتر در ایتالیا با فیلمسازان ایرانی آشنا شدم.
* همان زمانی که کار پخش فیلم ها یا حضورهای جشنواره ای سینمای ایران را دنبال می کردید آیا با دیدن این آثار دوست داشتید در ساخت آنها یا بازی در نقش های متفاوت در سینمای ایران حضور داشته باشید؟
- به بازیگری فکر نمی کردم و اصلا در ذهنم نبود که بتوانم در یک فیلم ایرانی بازی کنم چون از جامعه ایران دور بودم و این شخصیت های فیلم ها را نمی شناختم. از طرفی دیگر تغییر حرفه ام برایم سخت بود اما دغدغه تدوین و یا حتی فیلمسازی داشتم.
از طرفی فکر می کردم که اگر قرار باشد در سینمای ایران فیلم بسازم باید چند سال در این کشور زندگی کنم تا به طور کامل در جریان محیط باشم. آن ایرانی که شاید فقط من سالی یکبار برای مدت کوتاه به آن سفر می کردم قطعا با ایرانی که من باید در فیلمم ترسیم می کردم فرق می کرد.
از طرف دیگر می دیدم که فیلمسازان برجسته ای همچون بیضایی، کیارستمی و... در سینمای ایران فعالیت میکنند و من جایی ندارم. آنها کاملا به این سینما اشراف دارند اما به عنوان تدوینگر این دغدغه را حس می کردم. شاید بیشتر زندگی خصوصیم باعث شد که نتوانم این کار را انجام دهم.
*برگردیم به فعالیتهای اخیرتان در سینمای ایران. چطور با شهرام مکری آشنا شدید؟ "اشکان و انگشتر متبرک" فیلم اول این کارگردان امکان اکران پیدا نکرد. بعد از موفقیت های خوب فیلم فرهادی، شاید هر بازیگری جای شما بود کمتر این ریسک را می پذیرفت که در یک فیلم از کارگردان جوانی حضور پیدا کند که حتی فیلم اولش اکران هم نشده است.
- بعد از موفقیت های "جدایی نادر از سیمین" که برای همه ما غیر منتظره بود، می دانستم که قطعا با پیشنهادهای متعددی روبرو می شوم. از طرفی با سینمای ایران آشنایی داشتم و مطمئن بودم که تعدادی از این پیشنهادها تکرار همان نقش "جدایی" است. همین اتفاق هم افتاد و من با پیشنهادهایی روبرو شدم که بیشتر بازپرس، پلیس و یا بازجو بودند اما از همان ابتدا برای خودم یک قاعده گذاشتم آن هم این بود که یک نقش را دو بار تکرار نکنم.
* حتی با یک نگاه متفاوت؟
- وقتی که یک کارگردان از بازیگر بخواهد همان نقش قبلی را در فیلم دیگری اجرا کند، پس نگاه متفاوت ندارد.
* نقش بازپرس فیلم ابراهیم حاتمی کیا قطعا با همین نقش در فیلم فرهادی تفاوت دارد.
- این درست است. در هر حال من سفر در درون و ذهن یک بازپرس را یکبار رفته ام و نتیجه اش همان چیزی بود که در "جدایی" دیدید و دیگر خودم را تکرار خواهم کرد. تکرارش برای من هم جذاب نیست.
*باید قبول کنیم که سینمای ایران محدودیت های خاص خود را در انتخاب موضوع و حتی ژانر دارد. این نوع نگاه کردن شما در انتخاب نقش کار را برایتان سخت و محدود می کند.
- اگر قرار بود من اینگونه فکر کنم قطعا ایران نمی آمدم و همان کاری را که در ایتالیا داشتم ادامه می دادم. این یک تصمیم شخصی است. در کار خلاقه اگر شما نوآوری نکنید، خلاقیت خاموش میشود.
اما معتقدم باید یک جایی آدم در زندگیش تصمیمی را بگیرد و ریسک آن را بپذیرد. من در حال حاضر فیلمنامه های زیادی می خوانم و رد می کنم پس ریسک آن را هم می پذیرم. از طرفی قطعا به شرایط اقتصادیم هم فکر می کنم.
قاعده دومی که برای خودم انتخاب کردم این بود که روی جوانان و ایده های جدید سرمایه گذاری کنم. حتی ممکن است نتیجه این آثار هم قابل قبول نشود اما همین جسارتی که در کار است، باعث می شود که آن فیلم ساخته شود.
در کنار آن ما فیلم هایی را در سینما می بینیم که ساخته می شوند، مخاطب هم به دیدن آنها می رود اما باز فکر می کنیم که اگر این فیلم ساخته هم نمی شد هیچ اتفاقی نمی افتاد و هیچ تاثیری هم در روند سینما، مخاطب و حتی فیلمساز ندارد. من نمی گویم ساخت چنین فیلم هایی اشتباه است، اما این تصمیم من نیست.
تا زمانی که انرژی و حیاتم به من اجازه می دهد که تجربه کنم و یاد بگیرم حتما این مسیر را ادامه می دهم.
"ماهی و گربه"
* این برگ برنده شما است که چنین ریسکی را می پذیرید چرا که در سن و سال شما بازیگرانی در سینمای ایران هستند که به دلیل توجه نکردن به چنین قواعدی در نقشهای خود کلیشه شده اند.
- بله. این موضوع هم به جریان سینمای ایران و هم به خود بازیگر برمیگردد. به عقیده من یک بازیگر باید این جسارت را داشته باشد. عمدتا بازیگران در سینمای ایران با نقش هایشان تعریف میشوند.
سینما یک کار گروهی است و باید دست به دست هم داد. کارگردان هم در این مقوله باید جسارت داشته باشد به سراغ بازیگری برود که تا کنون در نقشهایش کلیشه نشده باشد و یا بازیگری را انتخاب کند که تا کنون تجربه حضور در نقشی که وی مورد نظرش است، نداشته باشد.
زمانی که من فیلم های کوتاه شهرام مکری را دیدم واقعا برایم جالب بود و به وی زنگ زدم و گفتم حتی اگر نقش یک تیر چراغ برق که قرار نیست کاری انجام دهد در فیلمت داشته باشی من آن را قبول می کنم. چرا که دوست داشتم برای کنجکاوی شخصی خودم هم شده در فیلم "ماهی و گربه" حضور داشته باشم.
من زندگیم را در ایتالیا رها کردم که بتوانم در ایران تجربیات جدید انجام دهم نه اینکه کارمند سینما باشم.
* احساس می کنم با وجود اینکه از محیط ایران و فضای اجتماعی ما دور بودید اما در چند فیلم اخیر خود ثابت کردید که به شدت به این شخصیت ها نزدیک هستید و انگار آنها را به خوبی می شناسید.
- قاعده سومی که برای خودم از ابتدا در بازیگری لحاظ کردم این بود که از خودم چهره نسازم. من هنوز اینجا ماشین ندارم و در فاز جامعه شناسی هستم. با اتوبوس بیرون می روم، زیاد پیاده روی می کنم تا در میان مردم باشم. هنوز شرایط رانندگی برایم اینجا تعجب آور است، شاید یک موتور بخرم!
خیلی دوست دارم در داخل شهر بین مردم باشم و من به آنها نگاه کنم نه اینکه دیگران به من نگاه کنند. بیشتر بازیگران حتی نمی توانند از ماشین خود پیاده شوند. در زندگی شخصی خود هم به راحتی حضور پیدا نمی کنند.
شما در صحبتهایتان عنوان کردید که من به لحاظ سن و سال دیر وارد جریان بازیگری در سینمای ایران شدم اما جواب من این است که اتفاقا خیلی به موقع بود زیرا تجربیاتی که کسب کردم به من یاد داد که بهتر است از خودم یک چهره نسازم.
ادامه دارد....
نظر شما