" احمدرضادالوند " درگفت وگو با خبرنگار تجسمي مهربااعلام اين مطلب در خصوص معضلات نقاشي ما درايران گفت : پس از "كمال الملك " اتفاق تازه اي در هنر ايراني افتاد و آن آشنايي با هنر جهاني بود . " كمال الملك " به عنوان پيشواي نقاشان ، هنركلاسيك را ارائه داد. برخلاف نظربرخي كه مي گويند ، اين نقاش ، نقاشي كلاسيك را از غرب تقليد كرده بود ، بايد گفت ، وي فقط هنر كلاسيك را از غرب دريافت كرد و با فرهنگ ايراني آميخت .
وي افزود : افرادي چون علي محمد حيدريان ، حسين شيخ ، ابوالحسن صديقي و...از شاگردان " كمال الملك " بودند. اين ها گروهي از شاعران معاصر ايراني بودند كه حرمت سنت و تاريخ و فرهنگ ايراني را رعايت كردند و توانستند گام هاي نويي به جلوبردارند . با روي كار آمدن حكومت پهلوي و گسترش روابط با غرب ، يك نوع سليقه مورد تائيد غربي توسط كارگزاران فرهنگي وقت برجامعه حاكم شد . در نتيجه اين فرايند ، جريان ديگري درنقاشي معاصر شكل گرفت كه همان نوگرايي بي پشتوانه بود كه به آن اشاره كردم .
اين منتقد تصريح كرد : مي توان گفت ، جريان و نوع نقاشي "كمال الملك " سومين جرياني بود كه به وجود آمد . اما در سالهاي اخير يعني در سي سال گذشته ، ما شاهد رشد يك نقاشي تازه بوده ايم . اين نقاشي در واقع مربوط به سالهاي اوايل انقلاب و دوران جنگ بود . به اين نوع نقاشي، اساسا نقاشي آرمان گرايانه گفته مي شد . تاريخ معاصر دنيا از نقاشي آرمان گرايانه تنها نمونه هايي درمكزيك ، چين ، روسيه و كره دارد .
وي گفت : نقاشان آرمان گراي ايراني متاثر از ارزش هاي اسلامي و تفكر مبتني بر حماسه وشهادت بودند . اما متاسفانه به جز عده انگشت شماري ، اغلب هنرمندان آرمان گراي ايراني ، آگاهي به ارزش هاي كارخود ندارند و امروز دچار گرايشات سطحي مدرنيزم شده اند. طبعا اين يك ضعف و معضل در حوزه نقاشي ما به شمار مي رود .
" دالوند " خاطرنشان كرد : درهنر نقاشي ، همواره در ايران شاهد دو رويكرد بوده ايم . يكي گذشته گرايي متعصبانه و ديگرنوگرايي بي پشتوانه .
" احمد رضا دالوند" كه 22 سال است در زمينه تصويرگري مطبوعات نيز فعاليت مي كند ، به شكل حرفه اي به هنر گرافيك نيز اشراف دارد. وي كه معتقد است ، جاي تصوير وتصوير گران در مطبوعات ما خالي است ، دوران كاري خود را به دوبخش تصويرگري و نويسندگي و نقد نويسي تقسيم مي كند .
نظر شما