به گزارش خبرگزاری مهر، طلاق در لغت معناي جدايي، رها كردن، برطرف شدن و زوال عقد زوجيت دارد. طلاق شيوه نهادينه شده اختياري پايان يك پيوند است. طلاق در لغت به معناي آزاد شدن زن از قيد ازدواج با مرد است. در حقوق مدني ايران طلاق عبارت است از انحلال عقد نكاح در حيات زن و شوهر با اراده مرد يا به تقاضاي زن با شرايط معين.
جامعه مدرن صنعتي امروز پيامدهاي خاصي به دنبال دارد، از جمله تزلزل و سستي بنيادهاي خانواده و كاهش محبت و عاطفه در ميان افراد آن است. از آنجا كه خانواده، سنگ بناي اجتماع محسوب مي گردد بايد در تحكيم آن چاره انديشي نمود و نهايت كوشش را براي ايجاد در روابط صميمانه و عاطفي در درون خانواده به كار گرفت و گرنه زيان هاي غير قابل جبراني به بار مي آورد و روابط صميمانه و عاطفي به جدايي و طلاق كشيده مي شود.
طلاق به عنوان يك مساله اجتماعي مستلزم تبديل آن از گرفتاري هاي خصوصي به مساله عام ساخت اجتماعی است و زماني به صورت آسيب اجتماعي مطرح مي شود كه از حد معيني خارج شود و فراواني آن غير متعارف گردد.
اگر تاريخچه نهاد خانواده را مورد بررسي قرار دهيم در مي يابيم كه تاريخچه طلاق به تاريخچه ازدواج بر مي گردد. بشر بنا بر گزارش و خواست طبيعي و غريزي خود ازدواج مي كند و خانواده تشكيل مي دهد و ممكن است بنا به دلايلي اين رابطه زناشويي را پايان دهد و از ادامه زندگي مشترك خودداري كند.
هر چند مشكلات اقتصادي يكي از دلايل زير بنايي طلاق است و اغلب تعارضات از آن سرچشمه مي گيرند، اما در صورت وجود تفاهم و رابطه محكم عاطفي است كه مي توان از اين گذر دشوار عبور كرد. دومين مساله، معضل مسكن است و گراني و كميابي مسكن مناسب نيز يكي از مراحل شروع بحث هاي طلاق زا مي باشد.
انتخاب همسر بر اساس معيارهاي صوري و ظاهري، توقعات بيش از حد توان، دخالت هاي نارواي اطرافيان، تضاد و تربيت و فرهنگ طرفين، اختلاف تحصيلات، اختلاف عقيده و سليقه زوجين بر سر اصول كلي زندگي و بعضا كوچكترين موضوع جاري، چشم و هم چشمي مادي، معاشرت هاي مغاير با صيانت خانوادگي به ويژه با افراد مجرد چه زن و چه مرد و تحريكات برخاسته از حسادت هاي بعضي از اطرافيان در كنار دلايل ديگر همچون هوسران بودن ذاتي مرد يا زن، اعتياد منجر به ضعف جسماني و شخصيتي به ويژه مصاديق مادي، عدم اميدواري به آينده به خاطر بيكاري يا پايين بودن درآمد، بچه دار نشدن زن به اضافه دلايل شخصي ديگر، همه و همه نهايتا منجر به حادثه شومي به نام طلاق مي گردند.
البته سست شدن ارتباطات عاطفي به لحاظ زندگي ماشيني و بعضا اشتغال هر دو زوجين نيز در بسياري از طلاق ها نقش موثري داشته است. هر چند بيكاري مرد نيز ممكن است منجر به طلاق شود. اعتياد و انتخاب ناصحيح از مهمترين عوامل افزايش طلاق در ايران است.
پيامدهاي طلاق
افسردگي يا پرخاشگري و عصيان كودكان و نوجوانان، فرار از منزل و ولگردي آنها، افت تحصيلي كودكان، خودكشي زن يا شوهر يا حتي كودكان به ويژه در نتيجه فقر و ناآگاهي و سست بودن عقايد مذهبي، كاهش ميل به ازدواج در ديگر افراد خانواده به ويژه بچه هاي طلاق و خواهر و برادرهاي جوان، اهمال و مسامحه والدين در تربيت كودكان و ايجاد آسيب هاي رواني و اجتماعي براي آنها از جمله پیامدهای طلاق است.
فرزندان به خصوص پسران در الگو سازي و همانند سازي دچار اشكالات زيادي خواهند شد. اعتماد به نفس آنها كاهش مي يابد و اصولا خطر اعتياد و خودكشي در آنها به نحو چشمگيري افزايش مي يابد.
راهكارهاي جلوگيري از طلاق
الف) از نظر فردي
-دگرگرايي فكري در برابر كارگيري احساسي
- همكاري و درك متقابل در برابر رقابت منفي و طلبكارانه
- تعديل واكنش در مقابل خشونت احساسي و آني
- پرهيز از تحريكات اطرافيان به خاطر ظاهرمتحد و همراه
- رعايت ضوابط اخلاقي تربيتي در برابر ابراز تكانه هاي ارزشي شوك برانگيز
ب) از نظر اجتماعي
-برقراري عدالت اقتصادي در جامعه و توزيع عادلانه درآمدها به منظور جلوگيري از فقر و مشكلات اقتصادي خانواده ها
- اولويت اشتغال براي جوانان متاهل
- جلوگيري از اعتياد و مواد مخدر در جامعه
- آشنايي جوانان با اصول زندگي مشترك و خانواده هاي موفق
- آگاهي به زوجين جوان و مطلع كردن آنها از پيامدهاي شوم طلاق
- تقويت مذهبي و ارزشهاي اجتماعي جوانان و اهميت به خانواده
- تبليغ تفاهم و سازگاري بين زوجين از طريق سريال ها و فيلم ها
- ايجاد مراكز مشاوره خانواده به طور رايگان به منظور راهنمايي و حل مشكلات زوجين.
نظر شما