چند روز قبل، مطلبی در یکی از ویژه نامههای بیست و هفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران خواندم با این موضوع که «از۵۰ میلیون جلد کتابی که هنگام عید کریسمس، مردم در سراسر اروپا به یکدیگر هدیه داده بودند، یک میلیون جلد آن اصلا باز نشده بود! ملت هدیه را میگیرند، کاغذ کادوی آن را باز میکنند، احیاناً نگاهی به آن میاندازند و بعد آن را در کتابخانهشان میگذارند. همین! این پدیده به حدی همه گیر است که از آن با عنوان «سندروم کریسمس» یاد میکنند، کتابهایی که هدیه داده میشود اما خوانده نمیشود».
بعد از خواندن این سطور، صحبتهای تعدادی از بازدیدکنندگان همان روز نمایشگاه را به یاد آوردم که میگفتند یک کتابخانه در خانه دارم اما نمیدانم چرا باز هم به نمایشگاه کتاب آمدهام؛ دیگری که کتاب رمان خریده بود و تمایل داشت کتب دیگری نیز در همین زمینه بخرد به دوستش میگفت هنوز کتابهای پارسال را نخواندهام و نمیدانم چرا دوباره کتاب میخرم؛ خانمی به غرفه داری میگفت خیلی دوست دارم کتاب بخرم اما همسرش که همراهش بود اجازه نمیداد و معتقد بود خانم ابتدا کتابهایی را که طی سالهای قبل خریده بخواند و بعد به خرید کتاب روی آورد.
به نظر میرسد همین چند نمونه و البته نمونههای بسیار دیگری که در پیرامون ما وجود دارد میتواند حاکی از این معضل باشد که متأسفانه جامعه ایرانی هم دچار «سندروم نمایشگاه کتاب» شده است. نمایشگاهی که هر سال با پرداخت هزینههای میلیاردی بر پا میشود و به گفته مسئولین، میلیونها نفر از آن بازدید میکنند، اما خروجیاش ارائه آمار از میزان حضور افراد و میزان خرید آنهاست و کسی از سرگذشت کتابهای خریداری شده آگاه نیست.
حمیده گوهری/ کارشناس فرهنگی
نظر شما