۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۴

حجت‌الاسلام بهجت‌پور در گفتگو با مهر:

حوزه فرهنگ گرفتار دعواهاي سياسي است/ نظام جامع فرهنگی، لازمه تحول فرهنگی

حوزه فرهنگ گرفتار دعواهاي سياسي است/ نظام جامع فرهنگی، لازمه تحول فرهنگی

قم - خبرگزاري مهر: استاد حوزه و دانشگاه سياسي كاري را آفت كارهاي فرهنگي دانست و گفت: اگر بخواهیم کار اساسی در عرصه فرهنگ انجام دهیم باید ابتدا آن را از گیر و دار دعواهای سیاسی بیرون کشیده و هویتی فراجناحی به آن بدهیم.

به گزارش خبرنگار مهر، جهالت و بدویت جامعه عرب پیش از اسلام بر کسی پوشیده نیست. جامعه‌ای که پس از ظهور اسلام و تنها در نزدیک به 30 سال توانست پرچم علم و فرهنگ را در جهان آن روز به اهتزاز درآورد.

حجت‌الاسلام عبدالکریم بهجت‌پور، استاد حوزه و دانشگاه، محقق علوم قرآنی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، سال‌ها از عمرش را صرف تعمق در قرآن و پیام‌های آسمانی آن کرده تا رمز این موفقیت شگفت‌انگیز فرهنگی را کشف کند.

او که اکنون کتاب خود با عنوان «درآمدی بر اصول تحول فرهنگی» را منتشر کرده و به نتایج خوبی در این زمینه رسیده، نداشتن ساختار در عرصه فرهنگ، مشخص نبودن اولویت‌ها، سیاست‌زدگی و تکیه بر انتقال مفاهیم فرهنگی به جای فرهنگ‌سازی را از مهم‌ترین دلایل عدم توفیق جامعه ما در عرصه فرهنگ در مقایسه با جامعه بدوی اعراب در زمان پیامبر(ص) می‌داند.

گفتگوی خبرنگار مهر با این استاد حوزه و دانشگاه در رابطه با مسائل فرهنگی و آفت‌ها و چالش‌های آن در ادامه می‌آید:

مهر: 35 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد اما هنوز بسیاری از اهداف فرهنگی آن دست نیافتنی جلوه می‌کند. از نظر شما این اشکال از کجا ناشی می‌شود؟

حجت‌الاسلام بهجت‌پور: اگر بخواهیم نگاهی به چالش‌های فرهنگی پس از سال‌های پیروزی انقلاب داشته باشیم، چند نکته به عنوان ضعف‌هایی که مانع از حرکت درست در مسیر فرهنگی است خودنمایی می‌کند. نخستین آسیب در این عرصه تبدیل شدن مسایل کلان و مهم فرهنگی به گفت‌وگوها و مشاجرات بی حاصل سیاسی است.

طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب این موضوع بسیار به عرصه فرهنگ آسیب وارد کرده است. گروه‌های سیاسی از مسایل فرهنگی به عنوان فرصتی برای فشار آوردن به رقبای خود در کسب قدرت استفاده کرده‌اند و مچ‌گیری‌های سیاسی همیشه با بهانه‌های فرهنگی رواج داشته است.

اگر بخواهیم واقعاً کار اساسی در عرصه فرهنگ انجام دهیم باید ابتدا آن را از گیر و دار دعواهای سیاسی بیرون کشیده و هویتی فراجناحی به آن بدهیم. حوزه فرهنگ در کشور ما گرفتار مشکلات عدیده و پیچیده‌ای است که یک یا دو دستگاه یا یک یا دو جریان سیاسی به تنهایی نمی‌توانند آن مشکلات را برطرف کنند. باید همه بپذیریم فرهنگ ارتباطی با سیاست ندارد و آن را از گره خوردن با مسایل روزمره سیاسی و رقابت‌های جناحی نجات دهیم. مجموعه دلسوزان حوزه فرهنگ باید به میدان آمده و فرهنگ را از ابتلا به سیاست دور کنند و تمام ظرفیت‌ها را به کار گیرند.

اشکالات فرهنگی که امروز در جامعه بروز کرده از سوی مراکز تولید فکر ایجاد شده یا باید به عرصه اجرا انتقاد کرد؟

حوزه فرهنگ در کشور ما بیش از آنکه از مشکلات محتوایی رنج ببرد، درگیر مشکلات ساختاری است. ما در عرصه فرهنگ در کشورمان مجموعه ساختارهای بریده و جدا از یکدیگر داریم که به صورت جزیره‌ای عمل می‌کنند. نقص بزرگ ما همین است که این جزایر کمترین ارتباط را با یکدیگر داشته و یک شبکه فراگیر فرهنگی را تشکیل نمی‌دهند. خلاء بزرگی که در این زمینه ایجاد شده این است که دستگاه‌ها هر کدام راه خود را می‌روند و هیچ کدام به دیگری پاسخگو نیستند.

بسیاری موارد عملکرد دستگاه‌ها موازی کاری با یکدیگر محسوب می‌شود و گاهی نیز یکدیگر را نقض می‌کند. چیزی که ما نیاز داریم یک شبکه فرهنگی با سیاست‌های واحد، عزم واحد و شعار واحد است که اولویت بندی‌ها نیز در آن کاملاً مشخص شده باشد.

چندی پیش به عنوان معاون آموزشی حوزه‌های علمیه به کشور ترکیه سفر و با وزیر امور دینی این کشور در باب مسایل فرهنگی دو کشور صحبت کردم. او داشت توضیحی از فعالیت‌های وزارتخانه‌اش در حوزه فرهنگ ارائه می‌داد. از بسیاری مسایل صحبت کرد مانند تعداد مساجد، تعداد موقوفات و... اما من نه اطلاعی از تعداد مساجد و وضعیت ائمه جماعات داشتم و نه می‌توانستم گزارشی از موقوفات و دیگر حوزه‌ها که به مسئله فرهنگ مربوط می‌شوند، ارائه کنم. حوزه علمیه در حال حاضر هیچ نظارتی بر مسئله ائمه جماعات و صلاحیت‌ها آن ندارد.

در بسیاری از حوزه‌های دیگر نیز همین طور است. گاهی چندین متولی برای یک امر وجود دارد و گاهی نیز یک موضوع مهم بدون متولی رها شده است. هر کس برای خودش برنامه ریزی و فعالیت می‌کند. مانند بازاری که همه جور اجناس در آن به فروش می‌رسد و فروشندگان مختلف در آن فعالیت می‌کنند. در مقایسه با یک فروشگاه بزرگ که مدیریت واحدی دارد دست یافتن به اطلاعات کلی این بازار مانند مقدار و نوع اجناس، سرمایه در گردش و نیاز مردم بسیار مشکل است.

حوزه فرهنگ در کشور ما نیز همین طور است. آنقدر دست‌های مختلف در کار هستند که در عمل نمی‌شود برآورد درستی از نیازها داشت و برنامه‌ جامعی را پیگیری کرد.

بزرگ‌ترین آسیب این گونه مدیریت در حوزه فرهنگ چیست؟

بدترین اتفاق آنجایی می‌افتد که ما در چنین آشفته بازاری هیچ‌گاه نمی‌توانیم اولویت‌بندی مناسبی داشته باشیم. وقتی ما یک ستاد جامع فرهنگی نداریم، تلاش برای احصای نیازها در این حوزه و پیش بینی ظرفیت‌ها بسیار مشکل خواهد بود. با این وضع هیچ گاه تسلط بر وضعیت فرهنگی به وجود نخواهد آمد چون هیچ سازمان هوشمند و منظمی برای پیشبرد امور وجود ندارد.

عدم ثبات در مدیریت مشکل دیگری است که این وضعیت به وجود آورده است. دولت‌ها تغییر می‌کنند، حذف و اضافه‌ها شروع می‌شود و بخشی از متولیان فرهنگی هم به تبع آن تغییر می‌کنند اما بخش دیگری نیز ثابت می‌مانند.

هماهنگ کردن این جریان‌های متغیر در طول دوره‌های مسئولیت، انرژی بسیاری از مدیران می‌برد و در عمل امکان پرداختن به مسایل مهم را سلب می‌کند. برای حل کردن این مشکل باید شهامت داشت. باید با نگاه به مشترکات و قضاوت صحیح در زمینه موارد اختلاف، نظام جامعی به وجود آورد تا در طول سال‌ها با مدیریتی ثابت و یکپارچه سکان عرصه فرهنگ را به دست گیرد.

در حوزه اجرا چه مشکلاتی در عرصه فرهنگ در این سال‌ها به چشم می‌خورد؟

در حوزه عملکرد بزرگ‌ترین مشکل ما اشتباه گرفتن انتقال مفاهیم با تعلیم و تربیت است. در حوزه فرهنگ میان دانش نسبت به عناصر فرهنگی و فرهنگ‌سازی تفاوت معناداری وجود دارد. بی توجهی به همین تفاوت مشکلات بسیاری در جامعه امروز به وجود آورده است.

ما تصور می‌کنیم با انتقال مفاهیم فرهنگی به جامعه رفتار مطلوب فرهنگی اتفاق می‌افتد در حالی که فرهنگ یک مفهوم پیچیده از نوع نهادینه شدن است و با صرف انتقال دانش پیشرفتی در آن حاصل نمی‌شود. شما به همین تاریخ تشیع نگاه کنید! قرن‌ها تلاش می‌شود تا در یک محدوده جغرافیایی با پیشینه مشخص، فرهنگ عشق و ارادت به اهل بیت(ع) نهادینه می‌شود. به صرف اینکه ما برای جامعه‌ای از فضایل اهل بیت(ع) سخن بگوییم، این تبدیل به رفتار عمومی مردم نمی‌شود. عوامل بسیار مختلف و متعددی در یک ساختار پیچیده موجب تحقق این مسئله شده است.

حالا با نگاهی به فعالیت‌های فرهنگی در جامعه خودمان می‌توانیم به این مهم برسیم که از اساس فکری برای نهادینه شدن گزاره‌های فرهنگی نشده است. آنجایی هم که به زعم خودمان کار فرهنگی انجام می‌دهیم تنها چند مفهوم را منتقل کرده‌ایم. اهمیت مهندسی فرهنگی در اینجا خود را نشان می‌دهد. چه اتفاقی افتاده است که در طول این سال‌ها نتوانسته‌ایم با وجود اینهمه ظرفیت‌های فرهنگی موضوع حجاب و عفاف را در کشور جا بیندازیم؟ مشکل از اینجا ناشی می‌شود که روش نداریم. نگاهمان تنها آموزش است. از آموزش به تنهایی هم کاری ساخته نیست باید تربیت در کنار تعلیم اتفاق بیفتد.

می‌شود این موضوع را آزمایش کرد. شما بروید از بزرگ‌ترین‌ها در عرصه فرهنگ کشور بپرسید که اگر بخواهیم مفهومی مانند انصاف در میان اقشار جامعه ترویج کنیم، به چه ابزارهایی نیاز داریم و قدم به قدم چگونه باید پیش برویم؟

برای جا انداختن مفهومی مانند حیا باید از کجا شروع کنیم و چه برنامه‌ای پیش بگیریم؟ مسئله این است که اصلاً روی این موضوعات فکر نشده. این گره اصلی کار است. یعنی اگر بتوانیم یک سازمان واحد فرهنگی پویا و هوشمند تاسیس کنیم و سیاسی‌کاری را نیز به طور کامل از عرصه فرهنگ جدا کنیم اما نتوانیم میان انتقال مفاهیم و فرهنگ سازی تفاوتی قائل شویم، راه به جایی نخواهیم برد. به نظر می‌رسد این مسئله پاشنه آشیل ماست. باید همه این ضعف را پذیرفته و به جای رفتن سراغ مباحث مفهومی و محتوایی به دنبال طراحی روش‌های فرهنگی برویم.

تعیین اولویت‌های فرهنگی یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های مقام معظم رهبری در این سال‌ها بوده است. این موضوع را می‌توان یک ضعف اجرایی بزرگ دانست که در سال‌های اخیر وجود داشته است. به دلایل مختلف در طول سال‌های پس از انقلاب در تعیین اولویت‌های فرهنگی دچار احساسات و سلایق شده‌ایم. هر جا نگاه کارشناسانه ضعیف شود و سلایق و احساسات به میدان بیاید، خروجی کارآمدی لازم را نخواهد داشت. بسیاری از گره‌های عرصه فرهنگ ناشی از همین جهل نسبت به اولویت‌ها است. غالباً اتفاق افتاده که در عرصه فرهنگ روی مسایلی سرمایه‌گذاری می‌کنیم که اولویت دار نبوده‌اند و چیزهایی را به حاشیه می‌رانیم که وجودشان برای حیات فرهنگی جامعه ضروری است.

شما الآن نگاه کنید دستگاه‌های مختلف که امروز در سطح کشور متولی امور فرهنگی محسوب می‌شود چه اندازه از نیروی خود را در فضای سایبری صرف می‌کنند. این در حالی است که در زمینه پرورش مربی بسیار در مضیقه هستیم و سازمان‌هایی که از اساس برای همین موضوع تاسیس شده‌اند، وقت و هزینه خود را به کارهای دیگر مانند راه‌اندازی پایگاه‌های اینترنتی که وسیله‌ای برای انتقال اطلاعات است، اختصاص داده‌اند.

نیاز امروز جامعه ما تربیت است. تربیت، محصول ارتباط چشمی و برخورد مستقیم است. باید بپذیریم فرهنگ‌سازی محصول دست مردم را گرفتن و حرکت دادن آنها در مسیر حق است؛ نه گوشه کتابخانه ماندن و کتاب نوشتن یا تولید محتوای الکترونیکی.

به نظر می‌رسد برای حل کردن مشکلات ساختاری و اجرایی که شمردید راه زیادی در پیش داریم. به نظر شما قدم اول در این مسیر چیست؟

ابتدا باید نظام جامع فرهنگی تدوین شود. برای رسیدن به این مقصود نیز ابتدا باید از عادت متهم کردن یکدیگر دست برداریم. به عنوان مثال حوزه علمیه باید به جای متهم کردن دستگاه‌های مختلف دولتی به کم کاری و نقد کردن آنها به خودش بپردازد. واقعیت هم همین است.

اگر دستگاه تبلیغ فرهنگ دینی ما در این سال‌ها کار خود را به خوبی انجام داده بود، حتی اگر نهادی مانند وزارت ارشاد دچار خطایی می‌شد یا یک یا دو کار هنری لغو به عرصه عمومی جامعه راه می‌یافت، شرایط نگران‌کننده‌ای پیش نمی‌آمد اما چون دستگاه‌های تبلیغ دینی از جمله حوزه‌های علمیه، سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، سازمان اوقاف و... عملکرد ایده‌آلی نداشته‌اند، تقریباً در تمام حوزه‌های فرهنگی آسیب‌پذیر شده‌ایم و دائم باید مواظب باشیم تا چه محصول بیراه فرهنگی یا رسانه نامطلوب در جامعه امکان ابراز وجود پیدا می‌کند.

ما بر اساس آسیب‌ها و تهدیدها درست عمل نکرده‌ایم و حالا مجبوریم به برخی نمادها که نمی‌پسندیم، اعتراض کنیم. در حالی که اینها تنها نمادهایی از اتفاقاتی هستند که زیر پوست جامعه رخ داده و ما از آن غفلت کرده‌ایم. دستگاه‌های دیگر نیز هر کدام به نوعی نواقصی در عملکرد داشته‌اند.

همانطور که رهبر انقلاب در نامگذاری امسال مطرح کرده‌اند تا عزم ملی نباشد، مشکلات حوزه فرهنگ برچیده نخواهد شد. دستگاه‌ها، نخبگان و مردم باید از متهم کردن دیگری دست برداشته و همه دست به دست هم دهند تا فردای بهتری برای این سرزمین رقم بخورد.

کد خبر 2297639

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha