به گزارش خبرنگار مهر، جهان اسلام از حدود دو قرن پیش با هجوم تمدن بیگانه مواجه بوده است. تمدن و فرهنگی که با جهان بینی اسلام فاصله بسیار دارد. شاید در دهههای گذشته بخشهایی از جهان اسلام استقلال سیاسی خود را بازیافته باشند اما آثار فلسفی، فرهنگی، هنری، اقتصادی و اجتماعی استیلای غرب در جهان اسلام هنوز به جا مانده و تهاجمات جدید نیز هر روز شدیدتر میشود. انقلاب اسلامی در چنین شرایطی با صبغه و شعارهای فرهنگی آمد تا حکومتی بر پایه دین اسلام و به دنبال آن جامعه با رنگ و بوی اسلام ناب بسازد.
اکنون که 35 سال از پایهگذاری این انقلاب گذشته، سکاندار این حرکت جدید از مظلومیت فرهنگ میگوید و از نگرانی خود در این حوزه. همین بهانه کافی است تا نگاهی دوباره داشته باشیم به نقاط قوت و ضعف فرهنگی در کشور و راهکارهایی برای حرکت صحیح در این حوزه.
حجتالاسلام مهدی امیدی، استاد حوزه و دانشگاه، سابقه مدیریت پژوهشکده انقلاب اسلامی پژوهشگاه المصطفی را در کارنامه خود دارد. او در حال حاضر مسئولیت گروه اصطلاح یابی فلسفی سیاسی دایرةالمعارف علوم عقلی را به عهده گرفته است. با این روحانی محقق گپی داشتهایم پیرامون مسایل فرهنگی و چالشهای این حوزه.
مهر: با توجه به نامگذاری امسال از سوی رهبر معظم انقلاب که چهار مؤلفه اقتصاد؛ فرهنگ، عزم ملی و مدیریت جهادی در آن به چشم میخورد؛ ریشههای نواقص و کاستیها در عرصه فرهنگ را چه میدانید؟ چرا انقلاب اسلامی پس از گذشت 35 سال همچنان با اهداف فرهنگی خود فاصله دارد؟
حجت الاسلام امیدی: مسئله فرهنگ جزو عناصر اصلی انقلاب اسلامی است. انقلابی که از ابتدا بیش از آنکه به دنبال اهداف اقتصادی یا سیاسی باشد، صبغه فرهنگی داشت. در سالهای پس از انقلاب هم حرکتهای فرهنگی شکل گرفته از درون انقلاب تا اندازهای موفقیتهایی داشته و در جاهایی توانسته آموزههای دینی را در فرهنگ عمومی مردم وارد کند. همین حرکتهایی که صورت گرفته نتایج خوبی در جامعه به بار آورده و موجب تربیت نسل جوان دینداری شده که علاقهمند به ارزشها بوده و امیدهای آینده جهان اسلام محسوب میشوند.
با این وجود با توجه به اهداف فرهنگی که از روز نخست برای این انقلاب در نظر گرفته شده بود، عقبماندگیهایی دیده میشود که باید واقعبینانه به آن نگاه کرد. البته این به معنای نادیده گرفتن اقدامات مثبتی که در طول این سالها انجام شده نیست.
مشکلی که امروز عرصه فرهنگ ما با آن سر و کار دارد، بیش از هر چیز به فقدان راهبردها در این عرصه بر میگردد. همان طور که عرصههایی مانند اقتصاد، علم و تکنولوژی به برنامه راهبردی و نقشه راه نیاز دارند، فرهنگ نیز به یک نقشه راه دقیق بلند مدت نیاز دارد تا بدانیم در حال حاضر در چه جایگاهی قرار داریم و به عنوان مثال در 15 سال آینده در شاخصهای مختلف قرار است به چه مرحلهای برسیم. هر چند کمی کردن اهداف فرهنگی کار سادهای نیست اما لازم است تا مسیر پیش روی عرصه فرهنگ توسط اهداف مشخصی در مدت زمان معین شفاف شود تا با تکیه به این نقشه راه بتوانیم بگوییم در چه زمینههایی پیشرفت و در کدام عرصهها دچار عقبماندگی هستیم.
کاستی دیگری که عرصه فرهنگ در کشور ما را میآزارد، پایین بودن قدرت نهاد تصمیم ساز فرهنگی یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی است. این شورا با وجود اهمیتی که دارد، نمیتواند تصمیمات الزام آوری گرفته و نقش محوری در عرصه فرهنگ بازی کند. بسیاری از اعضای این شورا نیز افرادی هستند که به دلیل مشغلههای متعدد سیاسی و مدیریتی تمرکز کافی بر مقوله فرهنگ نداشته و گاهی اهتمام خاصی برای ساماندهی به این عرصه در آنها دیده نمیشود.
موضوع دیگری که به عنوان یک چالش مهم در عرصه فرهنگ باید به آن توجه کرد، توزیع امکانات فرهنگی است. واقعیت این است که امکانات فرهنگی در کشور باید تجمیع و ساماندهی شود تا بتوانیم برنامه منسجمی را پیگیری کنیم اما اتفاقی که در حال حاضر افتاده کاملاً عکس است. هر نهادی بخشی از امکانات فرهنگی را در اختیار دارد و بر اساس سلیقه و برنامه خود عمل میکند. گاهی این برنامهها با هم موازی است و گاهی یکدیگر را خنثی میکند.
نکته دیگری که باید روی آن دست گذاشت و به عنوان یک چالش اساسی حوزه فرهنگ برای آن فکری کرد، فقدان اهتمام جدی مسئولان اجرایی نظام برای مسائل فرهنگی است. بسیاری از اوقات برنامههای فرهنگی پیگیری میشود که نسبتی با آرمانهای انقلاب اسلامی و امام راحل ندارد. باید گفت در عرصه مدیریت فرهنگی کشور از مدیریت جهادی فاصله گرفتهایم.
توجه تام مسئولان به مسایل اقتصادی یا سیاست خارجی نکته دیگری است که موجب مظلومیت عرصه فرهنگ شده به نحوی که رهبر انقلاب نیز درباره این مظلومیت هشدار دادهاند. کم توجهی به ارزشهایی که شاکله انقلاب اسلامی را میسازند یک هشدار بزرگ برای نسلی است که بنا بود در جهان انقلاب فرهنگی ایجاد کند.
چالشهای فرهنگی امروز جامعه ما به حوزه اجرا در مدیریت فرهنگی برمیگردد یا نواقصی در عرصه فکر و اندیشه؟ اسلام دینی جامع است که برنامه کاملی برای زندگی بشر تدارک دیده اما آیا این برنامه مطابق با شرایط روز در عرصههای مختلف به خوبی تبیین شده تا چراغ راه مسئولان و فعالان فرهنگی باشد؟
باید گفت هم در مرحله اجرا و هم در عرصه فکر و اندیشه دچار مشکلاتی هستیم. در عرصه فکر با گذشت 35 سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز نتوانستهایم مرزهای فکری فرهنگ دینی را به طور کامل مشخص کرده و مطالعات کاربردی موفق و جامع داشته باشیم. تمام آن چیزهایی که به عنوان چالش فرهنگی میشناسیم، باید بر اساس مطالعات دقیق تبیین شود. اینکه مقداری کلی گویی در ارتباط با مشکلات داشته باشیم، مسئلهای را حل نمیکند بلکه باید تلاش کنیم تا نقشه راه زودتر طراحی شده و فعالیتها در قالب آن شکل بگیرد.
انجام این مطالعات راهبردی باید توسط نهادی صورت بگیرد که تمرکز نیروهای فرهنگی در آن صورت گرفته و میتواند هدایت کننده و قانونگذار دیگر مدعیان عرصه فرهنگ باشد. این نوع مدیریت به نیروها ساماندهی میدهد و از هدر رفتن سرمایهها جلوگیری میکند.
مهمترین ظرفیتهای ما در حوزه فرهنگ را کدام میدانید؟
آموزههای قوی اسلام بهترین ظرفیت ما برای پر کردن خلاءهای فرهنگی است. اسلام ظرفیت کاملی برای پاسخگویی به تمام نیازهای انسان دارد. هیچ عرصهای نیست که اسلام از پیش بردن امور مسلمین در آن عاجز باشد. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که این ظرفیتها را به گزارههای قابل فهم و قابل اجرا برای عموم جامعه تبدیل کنیم.
چطور میتوان از این ظرفیت بهترین استفاده را برد؟
بهترین راهکار این است که مسئولیتهای فرهنگی به کسانی سپرده شود که به معنای واقعی دغدغه این عرصه را داشته و با مدیریت جهادی نیز آشنا باشند. دلبستگی داشتن به آرمانهای انقلاب اسلامی نیز باید یکی از مهمترین بایستههای قبول مسئولیت در عرصه فرهنگ در نظام جمهوری اسلامی باشد چراکه به گفته رهبر انقلاب با این عرصه نمیتوان شوخی کرد. البته حضور اقشار مختلف در این مسیر میتواند راه را کوتاهتر کند اما مدیریت باید به دست کسانی باشد که ظرفیتها و آسیبها را شناخته و نقشه راه را به خوبی بدانند.
نکته دیگر استفاده به جا از ظرفیت رسانههای مکتوب و غیر مکتوب است. تجربه نشان داده هر گاه به طور صحیح از ظرفیت رسانه استفاده کردهایم به موقع نتایج درخشانی دیدهایم. مسئله دیگر استفاده از ظرفیت نخبگان حوزوی و دانشگاهی است. کسانی که هم دانش کافی برای حرکت در این مسیر را دارند و هم دغدغه آرمانهای انقلاب اسلامی و ساماندهی به وضع فرهنگ عمومی. اینها ظرفیتهای بسیار مهمی هستند که تاکنون به درستی از آن استفاده نشده و مهمترین دلیلش این است که تاکنون اتاق فکر فرهنگی نداشتهایم. تشکیل این اتاق فکر میتواند نخبگان بسیاری را به عرصه تصمیمسازی در حوزه فرهنگ بیاورد. مسئله مهم دیگر استفاده به جا و درست از نیروها جوانها در عرصه فرهنگ است. جوانان با انرژی و توانی که دارند میتوانند فعالیتهای فرهنگی را به اوج برسانند.
مهمترین موانع در مسیر رسیدن به اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی را چه میدانید؟
مهمترین مانع تهاجم فرهنگی افسارگسیخته دشمن است. رهبر انقلاب در طول سالهای اخیر در این رابطه از اصطلاح شبیخون فرهنگی استفاده کردهاند. در این اصطلاح هم بحث غفلت نیروهای داخلی مستتر است و هم هجومی که از بیرون ما را تهدید میکند.
مانع دوم در مسیر رسیدن به ایدهآلهای فرهنگی ضعف دستگاههای مدیریت کشور است. به نظر میرسد این دستگاهها در حال حاضر قوت کافی برای پیش بردن یک برنامه همه جانبه و ایدهآلگرایانه را نداشته باشند. موضوع دیگر عملکردهای سلیقهای در حوزه فرهنگ است که مانع از پیشبرد امور به صورت راهبردی خواهد شد. برخی چون دغدغههای کلان فرهنگی ندارند و تنها به مدیریت لحظهای امور فکر میکنند، مانع از هر گونه برنامهریزی بلند مدت در حوزه فرهنگ خواهند شد که باید با این قبیل موانع نیز برخورد کرد.
گاهی هم دیده میشود مسئولان ما در حوزه فرهنگ دچار انفعال شدهاند. یعنی به جای اینکه برنامه و سند راهبردی مدون و هدفداری را دنبال کنند، منتظر تهاجمات هستند تا تنها به آنها پاسخ دهند. همین روحیه خود آسیبزا است. یعنی حتی اگر بتوانیم به خوبی به تهاجمات فرهنگی پاسخ دهیم، باز هم بسیار عقب هستیم و دوباره تهاجمات جدید برای ما دردسرساز میشود. اینطور انفعالی عمل کردن گاهی حتی ضد فرهنگی شده و نتایج عکس به بار میآورد.
موضوع دیگر ضعف در تولیدات فرهنگی کشور است. بسیاری از محصولات فرهنگی که در کشور تولید میشود کیفیت لازم را نداشته یا کارایی متناسب با نیازهای جامعه ندارد. گاهی اوقات نیز محصولات فرهنگی مختلف یکدیگر را نقض میکنند در نتیجه اثرگذاری لازم را ندارند. در توزیع محصولات فرهنگی نیز دچار ضعف هستیم. گاهی دیده میشود توزیع محصولات در مکانهایی که نیازها چندان فوری نیست جدی گرفته میشود اما در نقاط بحرانی از نظر فرهنگی، محصولات مفید کمتر به چشم میخورد.
در مجموع محصولاتی که تولید میشوند با چه شرایطی میتوانند تغییرات فرهنگی ایجاد کنند؟
یکی از مشکلات همین است که ما تولید محصول فرهنگی را با فرهنگسازی اشتباه میگیریم. تصور میکنیم به صرف اینکه یک محصول فرهنگی تولید شد، فرهنگسازی رخ داده است. محصول فرهنگی تنها یک ابزار است. ارائه آن بسیار مهم است. نباید دلخوش باشیم به اینکه در طول سال محصولات فرهنگی بسیاری تولید میکنیم پس وضع فرهنگ عمومی خوب است. تا تأثیر این محصول و نرم افزار در کوچه و بازار دیده نشده نباید دست از تلاش برداریم. هر چند در این زمینه سبک زندگی ما نیز مانع بزرگی است. یعنی اثربخشی فعالیتهای فرهنگی و محصولاتی که تولید میشود با سبک زندگی رابطه مستقیم دارد.
به همین دلیل پیش از هر اقدامی باید تلاش جدی برای اصلاح سبک زندگی مردم صورت بگیرد. به عنوان مثال مال حرام موجب بی اثر شدن هر گونه انتقال مفاهیم فرهنگی خواهد شد. ابتدا باید کاری انجام دهیم تا معاش مردم اصلاح شده و حرام از زندگی آنان کنار زده شود سپس به انتقال گسترده مفاهیم بپردازیم.
موضوع دیگر این است که خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر به اینکه خود تغییر کنند. در مورد مسایل فرهنگی هم این موضوع کاربرد دارد. این همان عزم ملی است که مقام معظم رهبری فرمودند. همه باید بخواهند یک اتفاق بزرگ فرهنگی در کشور بیفتد و سبک زندگی اصلاح شود در غیر اینصورت کار بزرگ شدنی نخواهد بود.
نظر شما