به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله قرهی در درس خارج فقه خود مطالبی فرموده که متن آن در پی می آید.
صیانت آیات الهی از تحریف
عرض کردیم در عصر شریعت که مبنای اصلی برای تمام دوران هم شد، اول چیزی که مطرح است، کتابالله است. کتابالله به عنوان مبنای اصلی، منتها برای احکام کلی است. دلیل اول این است که ما آیاتالاحکام داریم و خود این بسیار مهم هست.
اگر کسی بخواهد به آیات، تأسی کند و مبنا و بستر، آیات الهی باشد، باید قائل به این باشد که قرآن کریم و مجید الهی از تحریف صیانت دارد و ما قائل به این هستیم. بزرگانی هم از علمای بزرگوار مطالبی نوشتهاند که ما میتوانیم کتابهای مستقلی را راجع به این قضیه ببینیم. البته امکان دارد چینش آیات، متفاوت باشد اما این چینش آیات در آیاتالاحکام اثر نگذاشته است و این نکته بسیار مهمی است. مثلاً اینکه آیه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي»[1]، کجا قرار گرفته است، این چینش آیات در آن اثری نگذاشته است، لذا به طور کلی صیانت آیات الهی مِن التحریف وجود دارد؛ چون اصل کتابت قرآن در زمان خود پیامبر(ص) به وجود آمده است، منتها تنظیم آن به صورت فعلی، اگر در زمان عثمان به وجود آمد، باز هم ما قائل به این هستیم که به دست مولیالموالی(ع) بود و یکی از کارهایی که حضرت کردند همین بود که قرآن را از تحریف مصون بدارد و این از نکات بسیار مهم است.
کتب تفسیر آیاتالاحکام
ما راجع به آیات الاحکام مطالب بسیاری داریم، از جمله احمدبنبحرانی در تفسیری به عنوان «النهایه فی تفسیر الانس مع آیه»، آیاتالاحکام را تبیین کرده است و 550 آیه را بیان میکند. ابونصر محمد بن صائب که از اصحاب حضرت باقرالعلوم(ع) است، یکی از کسانی است که آیاتالاحکام را جمع آوریکرده و این مطلب را تبیین فرموده است.
قطب راوندی، که به قول آیتالله العظمی مرعشی نجفی حق بزرگی در بحث تفسیر و حفظ مطالب دارند و میدانید در قم، در صحن مطهر مدفون هستند، تفسیر آیاتالاحکام را در کتابهایی به نام «فقهالقرآن» و «منهاجالبراعه» دارد که هر دو این کتابها در کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی تنظیم و چاپ گردید.
از شخصیتهای برجسته دیگر ما، بعد از مرحوم راوندی، احمدبنبحرانی است که عرض کردیم. ایشان هم از مفاخر است و مطالبی را به زیبایی تبیین کرده است. ایشان تفسیری دارد که فقط راجع به آیاتالاحکام است، به نام «منهاج الهدایه فی تفسیر الآیاتالاحکام» که این کتاب از منابع خوبی است برای کسانی که میخواهند به فقه مراجعه کنند و آیاتالاحکام را استخراج کنند؛ چون آیاتالاحکام دستهبندی شده، نکات خوب و تفسیر خوبی هم دارد. روایاتی را هم که ذیل این مطلب بیان کردند، بیشتر آراء معصومین(ع) است تا آراء خودشان و این جالب است.
کتاب دیگری که در باب تفسیر آیات الاحکام، نوشته شده، کتاب «مسالکالافهام» است که به عنوان «کنز العرفان» هم تبیین شده است. البته میگویند: کتابی وجود دارد، مثل همین «کنزالعرفان» که متعلق به ایشان بوده و دیگر نیست، ظاهراً در حمله مغولها، این کتاب در کتابخانه بغداد بوده و در آنجا از بین میرود. فقط چند ورقهای از آن مانده که آن هم در کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی است که ایشان بسیار اهتمام میورزید که آن را تکمیل کند، ولی عمر شریفشان کفایت نداد.
دیگری مقدادبنعبداللهبنسیوری حلی است که او هم معروف است که کتابی به عنوان «کنزالعرفان» دارد و ایشان هم کتابهایشان از بین رفته است و ما به این سبک، چیزی از ایشان نداریم. یا «جساس در احکام القرآن» و «ابن عربی»، هر دوی اینها هم تفسیر آیاتالاحکام است.
یکی دیگر از بزرگان ما - که این بزرگان ما، قدیم در این مطلب، بسیار تأمل و دقت میکردند - علامه مقدس اردبیلی است. ایشان کتابی به نام «زبده البیان فی تفسیر آیاتالاحکام» دارند که این کتاب هم نکات بسیار خوبی دارد[2]
کتاب دیگر در باب تفسیر الاحکام، تفسیر «البلابل و القلائل» تألیف ابوالمکارم محمودبنقوامالدین است که او هم از علمای قرن هفتم است که نکات بسیار عالی را در این تفسیر چهار جلدی به وجود آورده است و بحمدالله این کتاب مجدد چاپ شده است.این مصادری است که نشان میدهد آیات الاحکام وجود دارد و تفسیر آنها را هم بیان کردند.
جابجایی آیات
در ابتدای بحث اشاره کردم که قرآن از تحریف دور است، ولی امکان جابجایی آیات وجود دارد و این هم به دلیل این است که اتفاقاً تحریف نشود. گرچه در آیاتالاحکام جابجایی نداریم؛ یعنی آیاتالاحکام همان است - که این نکته بسیار زیبایی است- .
یک مثال هم زدم که اکثر آقایان هم میفرمایند، مثلاً وقتی همین آیه سه سوره مائده را نگاه میکنیم، به نظر میآید که راجع به همان خوردن طعام اهل کتاب است، که بعد از آن میفرمایند: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي»، این «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» برای ولایت است، در اینجا چه میکند؟! همان قاعدهای است که بیان میشود از باب این است که قرآن تحریف نشود.
ما قائل به این هستیم که امکان جابجایی آیات، در زمان وجود مقدس آقا وجود دارد و شاید یک تعبیری که بزرگان بیان میفرمایند: در دوران حضرت، تصور میشود کتاب جدیدی آمده است، از این جهت باشد و إلا نعوذبالله، کتابالله که تغییر نمیکند. ما نمیخواهیم عرضه بداریم که وجود مقدس آقا، پیامبر جدید است. همان کتابالله است و همان مطالب است، منتها تشریح احکام و مطالب آن یک بحث جدایی است که زمان حجت به وجود میآید، اما جابجایی آیات هم هست، منتها در آیاتالاحکام نیست - در این مطلب تأمل کنید، نکته بسیار مهمی است - .
قواعد عامه فقه بر اساس آیاتالاحکام
پس مصدر اولیه در شریعت را باید به نام تشریعالاحکام فی کتابالله نامید که در تفاسیر الاحکام وجود دارد. به همین خاطر یک عده از بزرگان، بر اساس این آیات، قواعد عامه فقه را تبیین کردند و اول کسی هم که اینگونه قلم زد، شیخناالاعظم، حضرت مفید بود.چند تا از قاعدههای کلی را مثال بزنیم، مثلاً قاعده «أَحَل اللهُ الْبَيْع»[3] که اصل اولیه در تمام معاملات است، از خود آیاتالاحکام است. فقهای عظیمالشأن ما، این آیه را مصدر جواز تمام معاملات قرار دادهاند و خیلی از فروع هم به همین مطلب استناد داده میشود.لذا فقها برای بعضی از آیاتالاحکام تعبیر کوتاهی بیان کردند و گرچه اولین مطلب آنها، بر اساس فرمایش معصومین است، اما تنظیم آن به دست فقها میباشد - به این نکته دقت بفرمایید - .
یا مثلاً «حَرمَ الربا»، به طور کلی و به صورت یک قاعده قرار میگیرد که ربا را حرام کرده است و این، مِن آیاتالاحکام است، نه مِنَ السنَه. یا قاعده «أَوْفُوا بِالْعُقُود»[4] که راجع به وظیفه بشری در تمام عقدهای متداول بین انسانها است و بیان میکند هر انسانی باید به آن پایبند باشد. یا جعل قصاص، «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ»[5].
لذا بر اساس این آیات، احکام فقهی و فروع آن بهوجود میآید. اینها به عنوان آیات اولی است که در حقیقت، زمینه تشریعالاحکام را بهوجود آورده است و قس علی هذا. بعضی از علمای ما هم اینها را تنظیم کردند که در این باب قرار بگیرند، از جمله شهید ثانی، که روی این نکته، بسیار کار کردند.پس سه مطلب راجع به کتابالله بیان شد: اینکه کتابالله تحریف نیست، آیاتالاحکامش جدا است و اگر آیات دیگری نیاز به تنظیم دارند، آیاتالاحکام نیاز به تنظیم ندارند، و بر اساس این آیاتالاحکام، بعضی از قواعد فقهی آیاتی درست شد، مثل « أَحَل اللهُ الْبَيْع»، «حَرمَ الربا» و قس علی هذا.
سنت، دومین مصدر شریعت فی الاحکام
بحث دیگر است. سنت هم به عنوان دومین مصدر شریعت فی الاحکام وجود دارد که اولین مطلب آن سنت پیامبر است. علمای اهل جماعت، ابتدا سنت الرسول را تبیین کردند، بعد دیدند نمیشود، سنت خلفاء مدنظر گرفته شد. گرچه علامه تفتازانی نکته بسیار عالی بیان فرمودند، فرمودند: اگر جدی فقط سنت، فرمایش پیامبر یا قول و فعل خلفای راشدین است، پس چرا ما بعد از آن هم، اقوال و افعالی را میبینیم که هر امامی از اهل جماعت - مثلاً هر کدام از امامان حنفی، مالکی، حنبلی یا شافعی - به اقتضای مطالب خودش، تبیین کرده، طوری که وقتی نگاه میکنیم، در سنت هیچ کدام از خلفاء وجود ندارد، بلکه به عنوان سنتالامام - به تعبیر خودشان- تبیین میشود؛ یعنی مثلاً اقوال و افعال امام حنفی، سنتالامام حنفیها بیان میشود. پس سنت از دیدگاه آنها حتی از خلفای راشدین هم بیشتر است.
طبیعی است، سنت، عندنا، در ابتدا قول و فعل پیامبر عظیمالشأن است و بعد هم قول و فعل حضرات معصومین. ما فرمایش یا فعل معصوم را میگیریم و مثل آیاتالاحکام به عنوان یک قاعده فقهی تبیین میکنیم. مثلاً «الْبَينَةُ عَلَى الْمُدعِي، وَ الْيَمِينُ عَلَى الْمُدعى عَلَيْهِ»[6]، نکته مهمی است که به عنوان قاعده حساب میشود. ما یک قاعده احکامیه داریم و یک قاعده سنتیه. مثلاً این «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ فِي الْإِسْلَامِ»[7] که بیان میشود، در خود آیاتالاحکام نیست، اما این قاعده فقهی به عنوان قاعده سنتی است و قس علی هذا.
عقل و اجماع، سومین و چهارمین مصدر شریعت
سومین مصدر برای شریعت -که بیان شد، اینها که بستر دوران اول بودند، بستر همه ادوار میشوند- عنوان عقل است. اولین دوره عنوان عقل، در دوران خود معصوم است. اشتباه است که کسی بگوید، عنوان عقل برای بعد از دوران معصوم است؛ چون این قاعده «ما حَکَمَ بِهِ العَقل حَکَمَ بِهِ الشرع وَ ما حَکَمَ بِهِ الشرع حَکَمَ بِهِ العَقل» معروف به قاعده ملازمه است و به قول سید مرتضی تبیین اولیه قاعده ملازمه، در زمان خود پیامبرشده است و ایشان میفرمایند: اولین مطلب قاعده عقلانیه، در زمان خود پیامبراست؛ چون مثلاً گاهی وقتی از حضرت سؤال میکردند که دلیل این مطلبی که میفرمایید، چیست؟ حضرت میفرمودند: این قاعده، قاعده عقلانی است. منتها تنظیم آن به این عنوان، در ادوار فقهی جای گرفت[8].
لذا ما عنوان این مطالب را از زمان خود نبی مکرم قائل هستیم و از آنجا به بعد به عنوان حسن و قبح عقلی در مباحث، بیان و مطرح شده است.بحث دیگر اجماع است که عنوان اجماع از بعد از معصومین است، گرچه قولش از زمان معصوم(ع) است، اما اجماع در زمان معصوم(ع) نداریم.پس آن سه عنوان اولیه، کتابالله، سنت و عقل که خود معصوم(ع) هم تأکید میکند که مثلاً بعضی از این مبانی، مبانی عقلی است- البته آن عقل الهی که آنها دارند و باید در آن عقل هم صحبت شود که اصلاً الآن ما یک چنین چیزی داریم یا خیر، بحث دیگری است-، در زمان خود معصوم(ع) بوده است اما اجماع از ناحیه معصوم(ع) برای ما آمده و تأییدیه را معصوم(ع) به ما داده است ولی اجرای اجماع یا به تعبیری عملیاتی شدن این اصل چهارم، بعد از معصوم؛ یعنی بعد از زمان غیبت است که باید در این هم تأمل کرد.
پی نوشتها:
[1]. مائده/ 3
[2]. آیتالله العظمی مرعشی نجفی نکته بسیار خوبی ذیل کتاب ایشان زدند و آن اینکه آیاتالاحکام از دیدگاه فقهای ما، راه را برای فقیهان باز کرده است که خیلی از نکات را دربیاورند. به خصوص که بعضی از اینها، خودشان تقریباً اساس برای همان جواهرالکلام آیتالله العظمی آقا شیخ محمد حسن نجفی شد؛ چون روایاتی که ایشان در تفسیرالاحکام آقایان دیده بود، باعث شد خودش یک کتاب مجزایی در این زمینه تبیین کند. گرچه وسائلالشیعه بود، ولی به این عنوان تبیین نشده است و این نکته بسیار مهمی است. عرض کردم نیاز است که فقیه این چیزها را بداند و به این مطالب مراجعه کند، نکات بسیار خوبی است. آیتالله العظمی گلپایگانی میفرمودند: در قدیم، یکی از نشانههای فقها این بود که در آیاتالاحکام قرآن، تفسیر مجزا داشتند که به حقیقت دلالت بر تفقه اینها بود. مثل شرحی که علما در بعضی از کتب میزدند، یک مدتی هم معروف شد مثلاً حاشیه یا شرحی بر عروه میزدند، این حالت در باب تفسیر الاحکام هم بود. لذا این هم یکی از نکات مهم است که امروزه خیلی کم به او پرداخته میشود ولی باید در آن تأمل کرد.
[3]. بقره/ 275
[4]. مائده/ 1
[5]. بقره/ 179
[6]. الكافي، ج: 10، ص: 436
[7]. الكافي، ج: 14، ص: 510
[8]. مثل خود اصول فقه که ما قائل هستیم، بعدها بنام اصول فقه با آن سبک و سیاق قرار گرفت و الا در زمان خود معصومین بوده و اصلاً با ادله بیان کردیم که ابتدای اصول فقه از لسان خود معصوم8 است. البته طبیعی است که بحث دوران گسترش اصول جداست.
نظر شما