مجله مهر- 24 اثر دیده نشده عباس کیارسـتمی از مجموعه «سفیدبرفی»، که به موضوع طبیعت برفی ایران پرداخته شده عصر جمعه چهارم اسفند در گالری تازه تاسیس بوم رونمایی میشود.
روزنامه بهار در گزارشی به این بهانه نوشت: مجموعه «سفیدبرفی» عکسهای سفیدوسیاه عباس کیارستمی است که در طول 10 سال گذشته ثبت شده است که در ابعاد دو تا سه متر به دیوار خواهد رفت و نمایش آنها تا پایان فروردینماه 1392 ادامه دارد. همزمان با این نمایشگاه فیلم «جادهها» نیز در بخش جداگانهای روزانه نمایش داده میشود.
کیارستمی که عکسهایش را معمولا فقط در پنج نسخه تکثیر و برای فروش عرضه میکند، در سالهای اخیر در بیشتر شهرهای مهم اروپا و در کشورهای ژاپن، کانادا و آمریکا نمایشگاه داشته است و مجموعهداران معتبری عکسهای او را خریداری و نگهداری میکنند. در این سالها چکش بیشترین قیمت در حراجیهای جهانی برای عکسهای او کوبیده میشود. ۱۳۰هزار دلار قیمت یکی از آثار فروختهشده است.
«این فصل را من به این دلیل بیشتر برای عکاسی دوست دارم که برف بخشی از طبیعت را میپوشاند و آن را تبدیل به یک کاغذ سفید میکند و بعد هر عنصر تازهای مثل نقاشی روی کاغذ سفید میتواند خودنمایی کند، به شکلی که دیگر عکس نیست و بیشتر به یک کار گرافیک و نقاشی تبدیل میشود».
کیارستمی درباره سیاه و سفید بودن عکسهایش هم گفته است: «زمستان سیاه و سفید است، یا لااقل در چشم من سیاه و سفید است. برف مقداری از ناملایمیها را میپوشاند و سفید میکند و این شانس را به اشیای دیگر میدهد که بیشتر خودنما باشند و دیده شوند. یک نکته دیگر عکاسی سیاه و سفید در نظر من این است که هم طبیعت هست و هم طبیعت نیست و این یک ارزش هنری هم به یک اثر میدهد؛ در حالیکه عکاسی رنگی فقط طبیعت را گزارش میکند. دخالتی که فیلم سیاه و سفید در عکاسی غیررنگی میکند، اعتبار دیگری به عکس میبخشد.»
عباس کیارستمی فیلمساز است، شاعر و نقاش است، اپرا هم کارگردانی کرده و عکاسی میکند و حاصل همه این تجربهها از او هنرمندی جهانی ساخته است. اما مهمترین دغدغهای که کیارستمی در تمام این سالها دنبال کرده، عکاسی است. باور دارد «یک عکس میتواند مادر سینما باشد، زیرا این چیزی است که سینما با آن شروع میشود.» از نگاه او عکاسی نسبت به فیلمسازی رسانهای خالصتر است.
به گفته خودش بیش از 30 سال است روی طبیعت کار میکند. کارش را در عکاسی از مجموعه «درختها» و «پرندهها» شروع کرده و بعد عکسهایی گرفته که باران پشت شیشه ماشین را به تصویر میکشید. بعد از آن به «جادهها» پرداخته و پس از آن به «دیوار» و «پنجره» و... رسید.
مخاطبان ایرانی اما این شانس را داشتهاند که گاه و بیگاه نمایشگاهی از عکسهای او را ببینند، یعنی گرچه در سالهای گذشته بسیاری از عکسهای او در مهمترین موزهها و گالریهای دنیا چون موزه لوور پاریس، گالری هنر مدرن نیویورک، گالری میم دوبی، موزه Victoria & Albert لندن و... به نمایش درآمدهاند، اما گاه و بیگاه نیز تعدادی از آنان در ایران رونمایی شدهاند.
کیارستمی درباره عکسهایش چه میگوید؟
کیارستمی عکسهایش را بیشتر نتیجه علاقهاش به طبیعت میداند تا گرایش به قاب و تصویر. او معمولا ترجیح میدهد درباره عکسهایش سکوت کند تا عکسها بیواسطه با مخاطب سخن بگویند. او در گفتوگو با نشریه نشنال امارات درباره ورود خود به حوزه عکاسی چنین گفته است: «بعد از آنکه از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، شروع به کار روی فیلمهای تجاری کردم که مرا با مکانیسم فیلمسازی و دوربین آشنا کرد. از آنجا بود که ساخت فیلمهای کوتاه را برای کودکان آغاز کردم و پس از آن به مطالعه عکاسی پرداختم. بیشتر این عکسها را زمانی گرفتم که بهدنبال پیدا کردن لوکیشن برای ساخت فیلمهایم بودم. من این روند را مدیون ناآگاهیام از دوربین، لنز و فیلتر میدانم. من فقط عکس میگیرم و بدون آنکه از فیلتر استفاده کنم، واقعا نمیدانم عکس چه از آب درخواهد آمد. طبیعتی که من بهتصویر میکشم، دقیقا آن چیزی نیست که یک عکاس حرفهای میگیرد. بهویژه در رابطه با صحنههای برفی که بهنظر من این عکسها بسیار شبیه تصاویر آبرنگ در آثار هنری ژاپن است.»
کیارستمی در توضیح رابطه میان عکاسی و کارهای سینماییاش نیز اظهارنظر جالبی دارد. او میگوید: «برخی از عکسهایم را زمانی گرفتم که به دنبال لوکیشن برای فیلمبرداری آثارم بودم. حتی هنگام فیلمبرداری نیز یک یا دو روز را به عکس گرفتن اختصاص میدادم. با این حال وقتی فیلم میسازم، فقط یک کارگردانم و زمانی که عکس میگیرم، یک عکاسم».
کیارستمی نقاش
عکاسی اما تنها حوزه هنرهای تجسمی نیست که او به آن ورود پیدا کرده است. شاید کمتر کسی بداند که او نقاشی خوانده است و به قول خودش چون نمیتوانسته نقاشی کند، به ساخت فیلم روی آورده است. خودش میگوید: «نقاشی من خیلی بد بود، به طوری که دوره چهارساله را در 13 سال در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران به پایان رساندم! با اینکه رشته تحصیلیام نقاشی بوده، اما هرگز نتوانستم نقاش خوبی شوم. سعی کردم تجربیات متفاوتی را از هنرهای مختلف به دست آورم، اما نمیدانم چرا در مورد نقاشی رغبتی نشان نمیدهم.»
شاید به خاطر همین علم او است که در بسیاری از رخدادهای عرصه هنرهای تجسمی به عنوان داور نیز حضور داشته است. در نمایشگاه «صد اثر، صد هنرمند» برای نخستینبار یک نقاشی از عباس کیارستمی رونمایی شد.
لیلی گلستان مدیر گالری گلستان درباره نقاشیهای کیارستمی نظری متفاوت دارد و میگوید: «او نقاش خیلی خوبی است که با مداد رنگی نقاشی میکند و من کارهایش را خیلی دوست دارم.»
کیارستمی موزیسین
ساخت یک اپرا که در یکی از سالنهای مهم لندن - سالن تئاتر «کولیسئوم» در منطقه وستمینیستر لندن است که 105 سال قدمت دارد - به نمایش درآمده، بهانه خوبی است برای اینکه کیارستمی را در این حوزه نیز فعال بدانیم. تهیهکنندگی این اثر را که الاین تیلرهال دستیار کارگردانش بود و شش بازیگر نیز اجرای آن را برعهده داشتند، اپرای ملی انگلستان برعهده داشت. داستان این اپرا درباره دو افسر جنگ است که میخواهند وفاداری همسران خود را هنگامی که آنها برای جنگ دور از خانهاند، بیازمایند.
کیارستمی شاعر
عباس کیارستمی تاکنون مجموعه شعرهای مختلف چون «همراه با باد» و «گرگی در کمین» را منتشر کرده است. در این مجموعهها کمتر میتوان ردپای شعر کلاسیک ایران را مشاهده کرد. او حتی شعر شاعران کلاسیک چون سعدی و حافظ را با نگاه خاص خود بازبینی میکند.
انتشار دو کتاب حافظ و سعدی به روایت عباس کیارستمی پیش از این واکنشهای منفی و مثبت بسیاری را برانگیخت. کیارستمی شعر را بخشی از بافت اجتماعی ایران میداند و میگوید: «در ایران، قصابها، سبزیفروشها و فرشفروشها نیز در زندگی روزمرهشان از شعر استفاده میکنند. ما نیز بهعنوان هنرمند اگر در آثارمان از شعر استفاده نکنیم به فرهنگ و تاریخمان ضربه زدهایم و من گاهی سری به دنیای شعر میزنم و اشعاری مینویسم.»
با این حال او خود را شاعر نمیداند و دراینباره در گفتوگویی به بهانه ترجمه مجموعه «همراه با باد» او به زبان اسپانیایی در مادرید گفته است: «من یک فیلمساز هستم و در عرصه شعر و شاعری، اعتماد به نفس عرصه کارگردانی را ندارم. به همین دلیل معتقدم به سختی میتوان لقب شاعر بر من نهاد. از سوی دیگر، قالب شعری را که من دنبال میکنم، سبکی نو است که از یک سو با مقاومت و از دیگر سو با استقبال روبهرو شده است».
سینماگران و عکاسان
این سالها دوربین به دست گرفتن سینماگران بدل به یکی از مهمترین جنجالهای هنرهای تجسمی شده است. سینماگران میگویند عکاسی ملک طلق کسی نیست و آنها هم حق دارند دوربین به دست بگیرند، عکاسی کنند و نمایشگاهی از آثار خود را برگزار کنند و عکاسها هم میگویند قبول! اما لااقل عکسهایتان را به قیمتهای نجومی نگذارید یا دستکم وقتی قرار است یک اکسپوی دولتی برگزار شود، همه چیز زیر نام فلان هنرپیشه که چند تکعکس نه چندان باکیفیت هم دارد، قرار نگیرد. برای همین است برگزاری نمایشگاه عکس برای خیلی از هنرمندان عرصه سینما هزینههای بالایی داشته که مهمترینش حاشیههای نمایشگاه عکسهای هدیه تهرانی است که هنوز که هنوز است دست از سر او برنمیدارد. در این میان البته تعدادی نام بزرگ نیز به چشم میخورد. داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، رضا کیانیان و حمید جبلی که پیش از این نیز نمایشگاههایی از آنها دیدهایم و برخی نیز چون فاطمه معتمدآریا، نیکی کریمی، بایرام فضلی، مانیا اکبری، حامد بهداد، لاله اسکندری، لیلا اوتادی، سامان سالور و...
17 سال تعویق در ساخت مثل یک عاشق
عباس کیارستمی که جدیدترین ساختهاش «مثل یک عاشق» بر پرده سینماهای جهان در حال اکران است، در گفتوگو با «کاترین بروکس»، خبرنگار وبسایت «هافینگتن پست» از 17 سال تاخیر برای به تعویق افتادن ساخت آن خبر داد. به گزارش ایسنا این کارگردان جهانی درباره موانع پیش رویش برای ساخت فیلم در خارج از ایران گفت: «برخی جزییات بودند که چندان مهم به نظر نمیرسیدند و آنگونه که تصور میکردم قبل از آمدن به ژاپن برای ساخت فیلم قابل توجه نبودند، اما باید آنها را میپذیرفتم.» وی افزود: «یکی از موارد جالب درباره صدای فیلم زمانی بود که در ایران، من در فیلمنامه نوشتم که در یکی از صحنهها ما صدای دزدگیر خودرو در خیابان میشنویم. اما وقتی عوامل ژاپنی فیلم هنگام فیلمبرداری در توکیو صدا را شنیدند، با تعجب پرسیدند که صدا چیست؟ و ما در پاسخ گفتیم که این صدای دزدگیر خودرو است. اما آنها نمیدانستند یعنی چه! چون در ژاپن خودرویی سرقت نمیشود که نیار به آن باشد.»
کیارستمی در ادامه افزود: «نمونه دیگر از این اتفاقات زمانی بود که آکیکو (شخصیت اصلی فیلم) صدمه میبیند و پیرمرد شروع به مداوای او میکند. من از او خواستم که صورت آکیکو را در دستش بگیرد یا موهایش را لمس کند. اما پیرمرد گفت که هرگز این کار را نخواهد کرد و به عنوان یک ژاپنی، صورت دختر جوانی را لمس نمیکند. ما سه برداشت از این صحنه گرفتیم، اما او هربار از این کار امتناع ورزید. پس من به عنوان یک خارجی باید میپذیرفتم یک مرد ژاپنی این کار را انجام نخواهد داد. برای اینکه به رسوم و فرهنگ ژاپن وفادار بمانم، باید بعضی چیزها را میپذیرفتم.»
به گزارش ایسنا وی درباره اینکه پس با توجه به این موارد، فیلمنامه طی سالها تغییر کرده است، گفت: «بله، در واقع جزییات خیلی مهمی بودند که این فیلم را مدت 17 سال به تعویق انداخت چراکه من در نظر داشتم این فیلم را مدتها قبل مقابل دوربین ببرم، اما مجبور بودم به خاطر ویژگیهای فرهنگ ژاپن پروژه را رها کنم.»
خالق «طعم گیلاس» در ادامه گفت: «همیشه یک صحنه بود که نقطه اصلی و محوریت داستان بود و آن زمانی بود که «آکیکو» در حالیکه حرفها و نصیحتهای مادربزرگش را میشنید، او را از دوردست میدید. من میخواستم که این صحنه در یک میدان دایرهای و فقط در یک نما گرفته شود؛ به شکل غیرمستقیم، بهطوری که مادربزرگ در وسط میدان قرار بگیرد، اما عوامل ژاپنی فیلم به من گفتند که در ژاپن هیچ میدان دایرهایشکلی وجود ندارد. بنابراین گرفتن این صحنه غیرممکن به نظر میرسید و پذیرفتم که این سکانس را نگیرم و به جایش در یک میدان معمولی و در نماهای متفاوت فیلمبرداری کنم. نزدیک بود به خاطر این صحنه کل فیلم متوقف شود».
کیارستمی درباره این ویژگی منحصربهفرد در فیلمهایش که همواره بحث حرکت و جنبش در آثارش نمایان بوده (به شکل راه رفتن یک نفر به دور ساختمان یا رانندگی در یک خیابان شلوغ) گفت: بله، به عقیده من زندگی توالی از حرکت و سکون است و اگر میخواهید فیلمتان به زندگی وفادار باشد، باید این ویژگیها را داشته باشد. کارگردان ایرانی برنده نخل طلا درباره فعالیتهای هنری که غیراز فیلمسازی دارد، گفت: «زمانی که وارد این اتاق شدم و صفحات روی جلد نشریه نیویورکر را روی دیوار دیدم، به یاد زمانی افتادم که از من خواسته شد تا طرح جلد مجله متعلق به «فرانسیس فورد کوپولا» (All - story) را طراحی کنم. آنها از هنرمندان مختلفی خواستند تا این کار را انجام دهند و برای یک شماره نیز من طراحی این مجله را برعهده داشتم. در واقع هیچ روز یا هفتهای نیست که من روی عکاسی یا کارهای گرافیکی کار نکنم. این کار هر روز من است. میتوانم بگویم که سینما حرفه من است، اما تفریح واقعی من که بیشتر وقتم را به آن اختصاص میدهم، عکاسی و هنرهای بصری است».
کیارستمی در پایان در پاسخ به این سوال که آیا در مصاحبههایش هرگز پرسشی بوده که دوست داشته از وی بپرسند تا به آن جواب دهد، گفت: «نه، اما پرسشهایی بوده که دوست داشتم هیچ وقت از من نپرسند. چون احساس میکنم من را در مقام یک سیاستمدار و سخنگو و نه به عنوان یک فیلمساز قرار میدهند و این برای من بسیار آزاردهنده است».
تبی که خوابید
حالا اما این تب خوابیده است. سینماگران کمتری این فکر به سرشان میزند که نمایشگاه عکس برگزار کنند. در آن مدت اما برگزاری نمایشگاههای عکس و قیمتهای بالایی که این افراد برای آثار خود میگذاشتند، داد بسیاری از عکاسان حرفهای را درآورد.
مشکل زمان برگزاری دومین آرتاکسپوی تهران تشدید شد. تعدادی از آنان طی نامهای به موسسه فرهنگی ـ هنری صبا (برگزارکننده آرت اکسپوی تهران) به کمرنگ جلوه دادن حضور عکاسان حرفهای در برابر هنرپیشهها و کارگردانان سینما در آرتاکسپوی عکاسی اعتراض کرده و از شرکت در این اکسپو انصراف داده بودند. وجود سینماگران عکاس اما پدیدهای نیست که تنها در ایران وجود داشته باشد. در سینمای جهان نیز بسیاری از چهرههای نامی چون ویم وندرس فیلمساز آلمانی و جان واترز فیلمساز آمریکایی نیز در این زمینه فعالیتهایی انجام دادهاند.
گالری بوم به فضاهای نمایشگاهی هنرهای تجسمی ایران اضافه شده است. مراسم افتتاح این نمایشگاه، ویژه است و نمایش برای عموم از روز شنبه آغاز میشود.
نظر شما