خبرگزاری مهر- گروه هنر: مرداد سال گذشته مجموعه ترانه های اندیشه فولادوند به آهنگسازی کارن همایونفر با نام «یک خیابان سهم یک افسانه نیست» با موضوع دفاع مقدس و قهرمانان آن روزگار منتشر شد. انتشار این آلبوم در شرایطی صورت گرفت که کمتر هنرمند و یا حتی مخاطبی میدانست که فولادوند به عنوان جوان متعلق به دهه 60 چنین نگاهی به موضوع دفاع مقدس دارد.
این ترانه سرا که چندی پیش به تماشای فیلم «شیار 143» نشسته بود نگاه نرگس آبیار کارگردان این فیلم را به غدغههایش در این حوزه نزدیک دید و به همین منظور قصد داشت آلبوم «یک خیابان سهم یک افسانه نیست» را به نرگس آبیار تقدیم کند که به پیشنهاد گروه هنر خبرگزاری مهر این دو بانوی هنرمند ساعاتی را میزبان این رسانه بودند تا ضمن دیدار با یکدیگر و تقدیم این آلبوم از سوی فولادوند به آبیار، با یکدیگر به بحث و مناظره درباره موضوع دفاع مقدس و این فیلم بپردازند.
در نتیجه این میزگرد به گپ و گفت اندیشه فولادوند با نرگس آبیار به عنوان دو بانوی همفکر و هم دغدغه در حوزه جنگ و دفاع مقدس اختصاص پیدا کرد. البته در این نشست محمد حسین قاسمی یکی از تهیه کنندگان این فیلم سینمایی نیز حضور داشت که به خواست خودش ترجیح داد در طول مصاحبه سکوت کند و تنها شنونده باشد.
این فیلم که این روزها در سینماهای کشور روی پرده است داستان بانویی به نام الفت است که پسر جوانش به جبهه رفته و او سال های سال منتظر رسیدن خبری از اوست و در این سال ها سیر سلوکی می کند که گویی سعي ميان صفا و مروه است و دفعاتي كه هاجر در طلب آب براي نوزادش ميان صفا و مروه دويد و نداي «هل من انيسٍ و هل من مونسٍ» داشت. آه مادرانه هاجر و دعاي ابراهيم خليل بود كه چشمه زمزم را زير پاي اسماعيل جوشانيد و هنوز هم بعد از هزاران سال ميجوشد. اینجا نیز الفت وقتی به مقام رضا میرسد فرزندش به او بازمیگردد و او به آرامش میرسد و از آنهمه تب و تاب و دلنگرانی نجات مییابد.
بخش نخست از گفتگوی اندیشه فولادوند با نرگس آبیار را میخوانید:
اندیشه فولادوند شاعر، ترانهسرا و بازیگر سینما: در ابتدا اجازه می خواهم مقدمه ای درباره برداشت خودم از فیلم «شیار 143» بگویم. به اعتقاد من آنچه فیلم «شیار 143» را از قاعده و قامت یک فیلم صرفا جنگی بیرون می آورد محتوایی است که نرگس آبیار به عنوان نویسنده و کارگردان به آن پرداخته است.
در طول همه این سالها، فیلم هایی با نگاه و معیار بومی درباره جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ساخته شده و همین نگاه باعث شده اغلب فیلم های ساخته شده با موضوع جنگ و دفاع مقدس نتوانند بیرون از مرزهای ایران نمایشهای گسترده داشته باشند و اگر نمایش های محدودی هم داشتند نتوانستند ارتباط لازم را با مخاطب برقرار کنند، اما فیلم «شیار 143» در کنار یک یا دو فیلم ساخته شده در حوزه جنگ که ارتباط خوبی با مردم برقرار کردهاند، به زعم من توانسته در قامت موفقتری ظاهر شود.
نرگس آیبار کارگردان و نویسنده «شیار 143»: به یک یا دو فیلم موفق دیگر در حوزه دفاع مقدس اشاره کردید. مشخصا چه آثاری را در نظر دارید؟
فولادوند: فیلم «آژانس شیشهای» از آن دسته از آثار متعلق به سینمای جنگ است که می توانست در خارج از مرزهای ایران به میراث جنگ به شکل انسانی اشاره های درستی بکند؛ میراثی که فارغ از اینکه در چه سرزمینی و با چه ایدئولوژی رخ داده برای مخاطب غیر ایرانی نیز حرف برای گفتن داشت.
حال درباره «شیار 143» باید گفت که به دلیل مادرانگی و بار دراماتیکی که رابطه این مادر و فرزند دارد، اثری جهان شمول است. حتی به اعتقاد من مشابه این درام عاشقانه بین مادر و فرزند در کمتر فیلم جنگی در سینمای دفاع مقدس دیده شده است.
آبیار: واقعیت این است که فیلم «شیار 143» بر اساس یک رمان ساخته شده و چون در نگارش رمان دستم برای پرداختن به شخصیتهای مختلف باز بود شاهد حضور افراد بیشتری هستیم، اما در فیلم تصمیم گرفتم سهم مادرانگی اثر را بیشتر کنم و فقط به «الفت» به عنوان یک مادر چشم به راه بپردازم به همین دلیل است که الفت با بازی مریلا زراعی بیش از سایر شخصیتها ساخته و پرداخته شده است.
فولادوند: از ابتدا می دانستید که قصد ندارید فیلمی ایدئولوژیک بسازید؟
آبیار: رمان یک سفارش در حوزه ادبیات مقاومت بود و چون سفارش بود به هرحال نگاه ایدئولوژیک را باید لحاظ می کردم که این نگاه به شکل بسیار زیرکانه ای رعایت شده است. اما در فیلم«شیار 143» واقعا این نگاه وجود ندارد و سعی کردم بدون اینکه من به عنوان نویسنده و صاحب اثر احساساتی و یا ایدئولوژی زده بشوم و یا این نگاه را تبلیغ و تحمیل کنم، روایت را به سمتی هدایت کردم که خود مخاطب به قضاوت بنشیند. در نتیجه خودم را در شیوه روایت داستان حذف کردم.
فولادوند: شاید به دلیل همین نوع نگاه است که موقعیت های حسی که در فیلم وجود دارد به موقعیت بومی جنگ، موقعیت فردی صاحب اثر و نگاه ایدئولوژیک ربطی ندارد و تنها انسان در جنگمانده و بیپناه به لحاظ روحی را نشان می دهد؛ درست مانند درماندگی مادر هیروشیمایی که چشم انتظار فرزندش است و این حسی است که در جنگ هایی در شیلی، بولیوی، عراق و یا حتی در انقلاب فرانسه نیز وجود داشته است. درست به همین دلیل است که انسان آسیب دیده در جنگ، این فیلم را با همه وجود می پسندند و با آن همراه می شود.
البته ناگفته نماند که سینمای ایران در حوزه جنگ از نگرش های اجتماعی به مقوله جنگ عقب مانده و همین عقبماندگی باعث شده شکوهی که جنگ ما در مقام پدافندی داشته و معصومیت و مظلومیت مردمی که در طول 8 سال دفاع حضور فعال داشتهاند، الکن بماند.
واقعیت این است که بخش بزرگی از سینمای جنگ ما سفارشی است و به همین دلیل ایدئولوژیک و بومی با اصل ماجرا برخورد کرده است و در نتیجه نتوانسته آنگونه که باید و شاید در بیرون از مرزها دیده شود.
آبیار: فارغ از نکاتی که اشاره کردید، فکر می کنید دیگر دلایل دیده نشدن فیلم هایی از این دست در خارج از مرزها چه بوده است؟
فولادوند: با افراد زیادی خارج از مرزها برخورد داشتهام که اصلا نمی دانستند ایران 8 سال درگیر جنگ تحمیلی با عراق بوده است. چرا این اتفاق می افتد؟ چون سیاست گذاران کلان در عرصه فرهنگ و سینما نتوانستند این دسته از آثار سینمای ایران را به درسنی در بیرون از مرزها معرفی و عرضه کنند.
ولی من فکر می کنم فیلم «شیار 143» می تواند در نقاط مختلف دنیا نمایش داده شود و همه مادران در جنگمانده و عزیز از دستداده و یا چشم به راه فیلم را ببینند و با آن همذاتپنداری کنند زیرا این فیلم بدون هیچ شعاری مساله انسان را مطرح می کند.
آبیار: دقیقا همینطور است و من سعی کردم فاصله بین قضاوت و برداشت مخاطب با ذهن خودم را حفظ کنم و آنچه را که هست بدون هیچ پیشداوری و قضاوت نشان دهم. در یک دوره ای مستندهای آیینی درباره عاشورا می ساختم که در این مستندها همه تلاشم این بود که بدون هیچ قضاوتی مراسم آیین عاشورا را پیش چشم مخاطب قرار دهم. در واقع به عنوان یک فیلمساز فقط یک ناظر بیرونی بودم که فیلمی درباره عاشورا ساخته بودم بنابراین قضاوت نهایی را خود مخاطب می کرد.
فولادوند: در فیلم «شیار 143» هم همین اتفاق افتاده است.
آبیار: دقیقا. زمانی که فیلمنامه این فیلم سینمایی را می نوشتم مدام با خودم می گفتم قصد دارم فیلمی درباره جنگ بسازم که بتوانم در آن خودم را کنار بکشم بنابراین برای خودم نقش یک راوی بدون هرگونه داوری و قضاوت در نظر گرفتم و این نگاه از همان ابتدای نگارش فیلمنامه وجود داشت.
فولادوند: جدا از کنار کشیدن خود به عنوان فیلمساز و پرهیز از تحمیل فضای ذهنیتان از جنگ به مخاطب، یکی از دلایلی که فیلم را تا این اندازه در میان مردم دیدنی کرده نشان دادن آسیب های پدیده جنگ است.
آبیار: ممکن است بعدها فیلمی بسازم که اتفاقا فضای جنگ و شور و علاقه جوانان برای ایثار کردن، شب بیداری ها و نماز شبهایی را که می خواندند به تصویر بکشم اما اگر در این فضا هم فیلم بسازم همه تلاشم را بر این می گذارم که بدون پیشداوری و قضاوت این فضا را تصویر کنم و خدا را شکر به خوبی بلدم دیدگاه و نگرش خودم را از پیکره کلی فیلم بیرون بکشم و تنها روایتکننده باشم و به گونه ای پیش بروم که بدون قضاوت مخاطب اثر را ببیند و درباره آن نظر دهد.
درباره الفت و «شیار 143» هم همین رویه را در پیش گرفتم. در واقع این فیلم نگاهی به یک مادر در پشت فضای جنگ و جبهه دارد؛ مادری که بین بیم و امیدهای خود معلق است و دچار برزخ شده و این برزخ اتفاقی است که همه آدمها با هر سطح از شعور و آگاهی گرفتار آن می شوند و در فیلم «شیار 143» هم می بینیم که الفت از یک سو گرفتار برزخ و تردید بین لزوم حفظ وطن و اعتقادهایش و از سوی دیگر رفتن پاره تنش به جنگ و شهادت او، قرار گرفته است.
الفت دائما در حال مبارزه با احساسات خود است و در برزخی گرفتار شده ولی میبینیم در نهایت در پایان فیلم وقتی تسلیم می شود و به مقام رضا می رسد به فرزندش هم می رسد. در واقع یک نوع سلوک و طی طریق در شخصیت الفت میبینیم که سعی کردم آن را خیلی ظریف به گونه ای برای مخاطب رو نباشد بیان کنم و در نهایت تاکیدم بر نشان دادن یک انسان از پوست، گوشت و استخوان بود که روح دارد و اتفاقا مادر هم هست بود؛ مادری که در مواجهه با مصیبت سکوت میکند.
ادامه دارد...