به گزارش خبرگزاری مهر، جلسه بیست و یکم از سلسله نشستهای علمی «نظام سیاسی اسلام» در تاریخ ۱۸ آذر ۹۳ در دفتر پژوهشکده نظریه پردازی سیاسی و روابط بینالملل برگزار گردید. در این نشست مسأله مهم «چگونگی برخورد نظام اسلامی با رژیمهای اشغالگر؛ صهیونیسم» مورد بحث و بررسی قرار گرفت. ابتدا بر ضرورت بررسی ماهیت رژیمهای اشغالگر مانند صهیونیسم در چارچوب نظام فکری و سیاسی اسلام، تأکید شد. سپس یکی از اساتید به اختصار به سرگذشت دو واقعه مهم جهان اسلام در اوایل قرن بیستم اشاره کرد. یکی فروپاشی امپراتوری عثمانی و روی کار آمدن دولت آتاترک و دیگری که عبارت از تأسیس رژیم نامشروع اسرائیل در سرزمینهای فلسطین در سال ۱۹۴۸ میلادی است.
هر تسل، روزنامه نگار یهودی اتریش در سال ۱۸۸۶ کتاب «دولت یهود» را منتشر کرد. او در این کتاب میگوید مشکل اساسی یهودیان نداشتن دولت یهودی است. بالفور، وزیر خارجه انگلیس در سال ۱۹۱۷ تشکیل دولت یهودی را ضروری دانست. با فروپاشی عثمانی انگیزه استقلال خواهی عربها جدی شد. همزمان با استقلال خواهی عربها، اهتمام دولتهای غربی برای تأسیس دولت یهودی در سرزمین فلسطین بیشتر شد. عربها به دنبال شکل گیری رژیم اشغالگر قدس، دو رویکرد را پیش گرفتهاند. رویکرد اول ناسیونالیسم عربی است. دولتهای عربی با این رویکرد در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ دو جنگ با اسرائیل به راه انداختند و در هر دو جنگ هم شکست خوردند.
اما رویکرد دوم مبتنی بر نگاه اسلامی است و لایههای پایین کشورهای عربی یا گروههایی مثل جهاد اسلامی مصر طرفدار آن است. دولت ترکیه هم در سالهای اخیر روابط رسمی با اسرائیل برقرار کرده است. موضع دولت پهلوی در ایران هم، اگر چه رابطه رسمی با دولت صهیونیست را نداشت ولی نزدیکی راهبردی با آن رژیم داشت که این سیاست بعد از انقلاب اسلامی کاملاً تغییر کرد و رژیم اسرائیل را نامشروع دانسته شد. آنچه که درباره رژیم اسرائیل مهم است یکی وظیفه مسلمانان در دفاع از فلسطین و دیگری اراده این رژیم بر تصرف بیشتر سرزمینهای اسلامی ـ از نیل تا فرات ـ است.
در ادامه از طرف یکی از اساتید مطرح شدکه اساساً شکل گیری دولت عثمانی در جهان اسلام طبیعی نبوده و آن دولت هیچوقت در وضع باثباتی قرار نداشت. عربها در طول ۴۰۰ سال همواره با عثمانی مشکل داشتند و همیشه در پی استقلال بودند. اما غربیها و خصوصاً دولت انگلیس، نگران جنبش استقلال خواهی عربها بوده و سعی در کنترل آن داشتند. اصولاً غربیها با دولت عثمانی ضعیف شده و فرسوده مشکل چندانی نداشتند. جنگ جهانی اول فرصتی مناسب برای تحقق خواست عربها بود و این امر موجب نگرانی انگلیسها بود. از این رو، در پی مقابله و انحراف استقلال خواهی عربها برآمدند.
پروژه تأسیس اسراییل را می توان در این رابطه تحلیل کرد که غربیها برای مقابله با قدرت یافتن اعراب و استقلال خواهی آنها، به تأسیس یک پایگاه نظامی که حافظ منافع غربیها باشد، نیاز داشتند. یعنی از نظر آنها شکل گیری دولتهای عربی وابسته به غرب هم آنگونه که در ایران اتفاق افتاد کفایت نمی نمود. دولت اسرائیل همان پایگاه نظامی غرب در جهان اسلام است. طبیعی است که چنین دولت نظامی پایدار نمیماند و بطور طبیعی جهان عرب تحمل پادگان نظامی به نام اسرائیل را ندارد. لذا نامشروع و ناپایدار بودن اسرائیل از نظر عقل و شرع قابل توجه می باشد.
به هر حال اسرائیل را نمی توان صرفاً یک دولت یهودی دانست بلکه همان پادگان نظامی استعمار غربی برای کنترل جهان اسلام است. مردمی هم که در آنجا به سر میبرند شبه نظامی هستند. به همین دلیل است که اغلب ساکنین سرزمین اشغالی دارای دو پاسپورت هستند. به هر حال، آنچه مسلم است ناپایداری اسرائیل است. اسرائیل زیر بار طرح بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ نمیرود. طرح دو دولت فلسطین و اسرائیل هم راه به جایی نخواهد برد. اسرائیل به صورت طبیعی در حال محو شدن می باشد. از طرف دیگر سیاست استکباری آمریکا به بقای اسرائیل گره خورده است و اگر دولتی بخواهد رابطه نزدیک با امریکا برقرار کند تنها راهش ارتباط با اسرائیل است که همان سیاست دولت پهلوی می باشد. پس در این شرایط قصه رابطه با امریکا هم قابل حل نیست.
همچنین این بحث مطرح شد که ممکن نیست کارگزار ج. ا. ا. با نگاه مثبت با رژیم اسرائیل مواجه شود، زیرا نگاه مثبت از نفی استکبار ستیزی با امریکا؛ نفی انقلاب اسلامی و نظام اسلامی و در نهایت به خوب دانستن رژیم سابق خواهد رسید. کارگزاری که نظام اسلامی را پذیرفته است، هرگز نمیتواند موجودیت اسرائیل را بپذیرید.
البته ماهیت نژادپرستی اسرائیل دلیل دیگری بر نامشروع بودن آن است. مسأله دیگر، فتنه گری اسرائیل برای کشور های منطقه است. این پایگاه استعماری در داخل کشورهای اسلامی توطئه گری میکند. مقرّ اصلی بهائیت در اسرائیل است که به گونه یک سرویس اطلاعاتی برای رژیم صهیونیستی عمل می کند. از سوی دیگر، در جهان اسلام، ایده «اتحاد جماهیر اسلامی» مطرح است که امام خمینی (ره) این ایده را به صراحت تبلیغ کردند. ایدهای که در تضاد جدی با واقعیت صهیونیسم است.
در ادامه از طرف یکی دیگر از اساتید مطرح شد که یهودیان به دلیل روحیه اقتصادی وسرمایه سالاری که داشتند در دوره قرون وسطی به تدریج به قطبهای سرمایهدار تبدیل شدند. به طوری که دولتهای اروپایی برای هزینههای جاری یا جنگها و کشور گشاییهایشان به گرفتن وام از زرسالاران یهود وابسته شدند. این وابستگی دولت ـ ملتهای اروپایی به زرسالاران یهودی موجب نفرت فراگیری نسبت به یهودیان شده بود. تأسیس دولت یهودی اسرائیل میتواند ریشه در چنین نفرتی داشته باشد. دولتهای اروپایی بدهکار به زرسالاران یهودی با تأسیس رژیم اسرائیل به دو مقصود میرسیدند. نخست اینکه از شرّ وجود یهودیان زرسالار در اروپا نجات مییافتند و از سوی دیگر با تأسیس پادگان نظامی یهودی در قلب جهان اسلام، سلطه استعماری خود بر این مناطق را تحکیم میکردند.
نظر شما