دكتر كريم مجتهدي، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در گفتگو با خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" با تأكيد بر اين مطلب كه در بحث گشودگي فكر و انديشه مي بايست موضع متكلم و فلسفه را از هم جدا كرد گفت : گاهي و اغلب اوقات موضوعهاي كلامي و فلسفي يكي هستند اما روشها و اهداف چه بسا با هم تفاوت دارند.
دكتر مجتهدي افزود: متكلم واقعي سخنگوي تعقلي امت است. او از يك امتي به واسطه عقل و تفكرش قصد دفاع دارد. اين فرد در عين حالي كه سخنگوست مسئول نيز هست و مسئوليت او نيز در قبال اعتقاد و اتكايي كه در امتش هست شكل مي گيرد. اين نگرش در مقام دفاع از اعتقادش و يا تثبيت اعتقادش در مقابل كسي كه آن اعتقاد را ندارد تثبيت مي شود.
علامه طباطبايي كاملاً مومن به اعتقاداتش است ولي امكان محاوره را با غير خود را منكر نمي شود. بدون اينكه اين مباحث صرفاً فلسفي باشد |
دكتر مجتهدي با تاكيد بر اين مطلب كه در اين جستجوگري گفتگو نيز صورت مي گيرد افزود: قبول استقلال ذهني هر يك از آنها مستلزم قبول استقلال ذهن ديگري است. ما بهترين نمونه اي را از اين جهت در تاريخ فلسفه مي بينيم و همان محاورات افلاطوني است كه سقراط نقش اول را دارد و او چيزي را به طرف تحميل نمي كند بلكه جستجو گر است.
وي با اشاره به اينكه علامه طباطبايي نيز از اين دسته از افراد است و در كلام و حكمت سنتي يك نوع گشايشي در ذهنش ديده مي شود گفت : علامه طباطبايي كاملاً مؤمن به اعتقاداتش است ولي امكان محاوره را با غير خود را منكر نمي شود. بدون اينكه اين مباحث صرفا فلسفي باشد.
دكتر مجتهدي نمونه اين گونه گشايش فكري و بسط انديشه را در گفتگوهاي علامه طباطبايي و كربن برشمرد و گفت : ميان كربن و علامه طباطبايي شباهت هاي بسياري بود و اين شباهت به نوعي ميان افكار اين نوع متفكران و بعضي از متفكران عرفاني غربي مشاده شده است. به عبارتي ديگر امكان تبادل فكر در حد اشراق و عرفان در مسائل معنوي ميان اين دو بود. اگر چه كربن از منظر گفتگوي عرفاني با علامه طباطبايي بحث مي كرد اما فلسفه هاي سنتي تأكيد كننده و قوام بخش اين بحثها بود. اين دو در گفتگوهايشان اغلب يك نوع همرازي و همدلي با يكديگر داشتند.
علامه طباطبايي يكي از آخرين چهره هاي درخشاني است كه در طول عمر پربار فرهنگي و فلسفي و علمي خود عملاً مسئوليت نگاهباني از ارزشهاي فلسفي سنتي ما را به عهده داشته است و لحظه اي از فعليت بخشي بدان كوتاهي نكرده است |
استاد فلسفه دانشگاه تهران افزود: در اين محاوره بخصوص، نوعي گرايش عرفاني ديده مي شود كه در هر دو مشترك است و اين اشتراك غير از كلام و اصول اعتقادي است. اين اشتراكات يك نوع كشف المحجوب و هرمنوتيك است. علامه طباطبايي وقتي كه در كل فكر مي كرد به تفكرات نوع جديد غرب بي توجه نبود. يك نمونه خوب آن در سنت ما اين است كه ما هيچ وقت بحث شناخت را مستقل نمي آوريم و خيلي بندرت اين شيوه عمل مي شود. اما بر عكس با آنتولوژي شروع مي كنيم. در دنياي غرب معمول است كه فلسفه هاي اسلامي با ابن رشد به پايان رسيده است و اين افراد دوره بعد از ابن رشد را صرفاً انحطاطي مي دانند. اما كربن مي خواهد نشان دهد كه نه فقط فلسفه هاي اسلامي ايراني بعد از ابن رشد به پايان نرسيده بلكه از لحاظ معنوي و عرفاني يك شكوفايي فوق العاده داشته و مصداق بارز ان فرهنگ موجود در ايران است. اين نوع شيوه نگرش قطعاً با تأثير پذيري و مبادله فكري با علامه صورت گرفته است اگر چه مطالعه منابع ديگري مانند آثار سهروردي نيز در اين امر دخيل بوده است.
دكتر مجتهدي با تأكيد بر اين مطلب كه علامه طباطبايي تا چه اندازه از كربن تاثير پذيرفته است اظهار داشت : من شخصاً فكر نمي كنم كه علامه طباطبايي بخصوص از كربن تاثير گزفته باشد. اما برعكس اين پرسش متصور است و اينكه كربن از علامه سخت تأثير پذيرفت.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به اين مطلب كه علامه طباطبايي يكي از آخرين چهره هاي درخشاني است كه در طول عمر پربار فرهنگي و فلسفي و علمي خود عملاً مسئوليت نگاهباني از ارزشهاي فلسفي سنتي ما را به عهده داشته است و لحظه اي از فعليت بخشي بدان كوتاهي نكرده است گفت : اگر كربن نوشته مستقلي در معرفي علامه طباطبايي به غربيان به رشته تحرير در نياورده، در عوض در مجموعه آثار او، افكار اين دانشمند ايراني به نحوي محوريت خاصي داشته و در عصر معاصر مصداق بارزي از استمرار آن تفكري مي توانسته محسوب شود كه هانري كربن در مدت بيش از يك ربع قرن، كوشش داشته است فراز و نشيب مسير آن را جستجو و بازگو كند.
علامه طباطبايي به نحوي مصداق حي و حاضر آن نوع معنويتي است كه در مشرق انفسي انسان قراردارد و صرف نظر از شرق وغرب آفاقي و جغرافيايي، مي تواند پيام آور ابتهاج روحي سرنوشت سازي براي نوع انسان باشد |
نظر شما