به گزارش خبرگزاري "مهر"، به دنبال استقرار دولت جديد در ايران وتحولات مربوط به آينده فعاليت هاي هسته اي ايران و اعلام برنامه ازسرگيري غني سازي، دور تازه اي از مناظره ها در خصوص چگونگي برخورد با ايران هسته اي كه به زعم مقامات كاخ سفيد داراي جهت گيري نظامي است، در آمريكا به جريان افتاده است. گروه هاي فكري و عمدتا نومحافظه كار، ارسال پرونده هسته اي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل متحد و راه حل برخورد نظامي با ايران را پيشنهاد مي كنند، در حالي كه جريان معتدل، واقع گرا و منتقد دولت ، بر ضرورت پرهيز آمريكا از رويكردهاي نظامي تاكيد مي كنند.
"مارك كنز" استاد علوم سياسي دانشگاه "جرج ميسون" آمريكا در مطلبي با عنوان "نگرش از بيرون، چگونگي برخورد با ايران هسته اي" كه در يونايتدپرس منتشر شده است، ضمن تبيين راه هاي سه گانه پيش روي آمريكا در مواجهه با برنامه هسته اي ايران، پرهيز از رويكردهاي نظامي و برقراري روش بازدارندگي عليه ايران را توصيه كرده است.
مداخله نظامي آمريكا در ايران مقاومت شديدتري را ازسوي نيروهاي ايراني در پي خواهد داشت |
خلاصه اي از ديدگاه هاي نامبرده به شرح زير مي باشد: ايران با وجود اظهارات مكرر در مورد صلح آميز بودن برنامه هسته اي خود، در پي دستيابي به سلاح هسته اي است. در مقطع زماني كنوني شايد براي بازداشتن اين كشور از پي جويي اين سلاح دير شده باشد. از اين رو، قضيه اصلي پيش رو اين است كه آمريكا با وضع موجود از چه دري وارد شود؟ سه رويكرد كلي در اين زمينه وجود دارد:گزينه اول مداخله نظامي، دوم پيش دستي در حمله وگزينه سوم بازدارندگي است كه پيامدهاي هر يك از اين سه رويكرد به شرح زير است :
مداخله:
مداخله آمريكا در ايران ممكن است به تلاش هاي اين كشور براي دستيابي به سلاح هسته اي پايان دهد. حضور نظاميان آمريكا در همسايگي ايران (عراق و افغانستان)، وارد عمل شدن نيروها در ايران را تسهيل مي كند.
عمده ترين موانع پيش روي اين راهكار، يكي احتمال خودداري شوراي امنيت سازمان ملل در صحه گذاشتن به عمليات نظامي عليه ايران (غيرقانوني تلقي شدن اين حمله) است. از نظر ائتلاف كشورها با آمريكا، غير از انگليس كه هم پيمان آمريكا در جنگ عراق بود، بعيد است ديگران در اين مداخله نظامي به آمريكا بپيوندند. مخالفت افكار عمومي در انگليس با هرگونه جنگ تازه با توجه به نادرست بودن ادعاهاي مربوط به سلاح هاي كشتار جمعي در عراق كه بهانه عمده آغاز جنگ بود در اين نارضايتي عمومي دخيل است.
چنانكه آمريكا خود به تنهايي به چنين مداخله اي مبادرت ورزد (با توجه به تجربه طولاني شدن درگيري نيروهاي آن در عراق و افغانستان) مداخله نظامي آمريكا در ايران مقاومت شديدتري را ازسوي نيروهاي ايراني در پي خواهد داشت و سپس استقرار دوباره نظم در ايران پس از هرگونه براندازي نظام نيز بسيار دشوار و پرهزينه خواهد بود. ديگر پيامد حمله و مداخله نظامي، تلقي تهديد از آمريكا را در بين ديگر كشورها افزايش مي دهد. لذا راه حل نظامي، رويكرد مطلوبي براي مواجهه با يك ايران هسته اي نخواهد بود.
حمله پيشدستانه:
در اين مورد آمريكا مي تواند حملاتي عليه تاسيسات هسته اي ايران انجام دهد. اين راه به مراتب از روش مداخله نظامي و اشغال ايران كم هزينه تر خواهد بود. اما حملات ضربتي از اين دست حتي به فرض موفقيت آن، نظام ايران را پابرجا نگاه خواهد داشت و بي ترديد عزم آن را براي دستيابي به سلاح هسته اي از گذشته جزم تر خواهد كرد. ضمن اين كه كشورهاي تامين كننده هسته اي ايران (روسيه، پاكستان و كره شمالي) را نيز از اين كار بازنداشته بلكه آنها را به فروش بيشتر اين گونه محصولات به روال گذشته ترغيب مي كند. حمله پيشدستانه نيز تلقي تهديد از آمريكا را در بين كشورها تشديد مي كند.
بازدارندگي:
ايران نخستين دشمن آمريكا نيست كه به چنين ابزارهايي دست مي يابد. قبلا روسيه (دوران استالين) و چين (دوره مائو) به اين توانمندي دست يافته بودند. علاوه بر اينكه شوروي و چين در مقايسه با ايران، هم توانمندتر و هم نسبت به آمريكا خصمانه تر بودند با اين وجود جنگ هسته اي رخ نداد و اين نتيجه بازدارندگي بود.
هر چند بازدارندگي به طور صد در صد و هميشه پاسخگوي وضعيت هاي احتمالي نخواهد بود و تهديد "كيم جون ايل" در كره شمالي به كاربرد سلاح هسته اي، مثالي از اين امر است، اما مقامات دولت ايران در بي پروايي و انزوا از جهان خارج، به هيچ وجه همسان با كره شمالي نيستند. هرگونه حركت به سوي دستيابي به سلاح هسته اي ازسوي ايران در چارچوب حفظ نظام صدور ارزش هاي انقلاب و در واقع براي ايجاد بازدارندگي در برابر آمريكا و جلوگيري از حمله به ايران است.
اين در حالي است كه ممكن است ايران، برخورداري از چنين توانمندي را براي خود داراي جنبه پدافندي بداند ولي آمريكا و شمار ديگري از كشورها داشتن آن را براي ايران تهاجمي تلقي مي كنند و اين به نفع آمريكاست. همانگونه كه حمله و اشغال نظامي آمريكا عليه ايران، تهديد آميز بودن آمريكا نسبت به ديگر كشورها را دامن مي زند، پرهيز از حمله نظامي آمريكا به ايران و هسته اي شدن آن، خود به خود ايران را به جاي آمريكا براي ساير كشورها تهديد برانگيز مي نمايد و آنان براي رفع چنين تهديدي، لاجرم آمريكا را به عنوان هم پيمان برمي گزينند.
شوروي و چين در مقايسه با ايران، هم توانمندتر و هم نسبت به آمريكا خصمانه تر بودند با اين وجود جنگ هسته اي رخ نداد و اين نتيجه بازدارندگي بود |
تحولات منتهي به فروپاشي شوروي در سال 1991 نشان داد كه برخورداري از سلاح هسته اي نمي تواند هيچ دولتي را در برابر تحولات داخلي آن كشور مصون دارد. از اين رو آينده مخالفت هاي دمكراتيك در ايران به هسته اي بودن يا نبودن آن بستگي نخواهد داشت.
جمع بندي:
"مارك كنز" يكي از كارشناسان متخصص شوروي در آمريكا بوده و اكنون در حوزه آسياي مركزي و قفقاز تخصص دارد و اخيرا ميهمان مركز مطالعات درياي خزر در ايران بوده است. ديدگاه وي هر چند در بين نومحافظه كاران حاكم بر دولت بوش از جايگاه با اهميتي برخوردار نيست، ولي به عنوان يك وجه غالب در مناظره هاي واقع گرايان و گرايش هاي استراتژيست مطرح بوده است.
رويكرد مورد نظر مارك كنز معطوف به بازدارندگي بوده و عملياتي شدن آن مستلزم فرافكني تلقي تهديد ايران در محيط همسايگي و تلاش براي ايجاد انزواي ايران از راه تحريم ها و برقراري شرايط صلح مسلح همراه با مسابقه تسليحاتي در منطقه پيراموني ايران خواهد بود كه طرح آن حضور نظامي آمريكا و برقراري پيمان هاي نظامي با كشورهاي همسايه ايران و در عين حال جلوگيري از حضور ايران در ترتيبات امنيتي را در پي خواهد داشت.
هر چند اين رويكرد به ظاهر، مسالمت آميز تر به نظر مي رسد، اما در صورت اجرا، هزينه هاي هنگفت مسابقه تسليحاتي و نظامي را بر ايران و كشورهاي منطقه تحميل خواهد كرد و آهنگ رشد و توسعه اقتصادي در ايران و منطقه را كاهش داده و به قول مارك كنز همانند تجربه شوروي، راه زوال از مسير فروپاشي اقتصادي - اجتماعي را به دنبال خواهد داشت.
نظر شما