به گزارش خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر ، همانگونه كه در دهه هاي اخير ميانگين اعضاي خانواده در سراسر جهان كاهش يافته ، جوانان در سنين بالاتر ازدواج مي كنند. ميانگين سن مادران براي تولد نخستين فرزندشان افزايش يافته، ميزان مرگ و مير نوزادان كاهش پيدا كرده و زوج ها فرزندان كمتري مي آورند.
خانواده هسته اي جايگزين خانواده گسترده سنتي شده است ، در عين اينكه پدر و مادر بزرگ ها طول عمرشان افزايش يافته و نسل هاي متعددي از خانواده در كنار يكديگر و نه با هم زندگي مي كنند در اين ميان ، پديده طلاق نيز افزايش يافته ، همراه با ازدواج مجدد با فرزندان بيشتر و بيشتري كه در يك خانواده با پدر يا مادر خانواده ها زندگي مي كنند.
بسياري از كارشناسان معتقدند: تبعات رواني طلاق باعث مي شود بچه هاي طلاق نسبت به ساير اقشار جامعه آسيب پذيرتر باشند ، به همين دليل بهتر است سيستم قضائي ، سرپرست فرزند را ملزم كند تا هم خود و هم كودك را در جلسات مشاوره روان شناسي شركت دهد. زيرا در اين جلسات مي توان به كودكان و زوج طلاق گرفته ، نحوه سازگاري با شرايط جديد را آموزش داده و ضمن كاهش لطمات طلاق ، مي توان به رشد سالم روان آنان كمك كرد.
همچنين با توجه به اينكه نمي توان اهميت نقش پدر و مادر در تربيت دوره هاي مختلف سني فرزندان را ناديده گرفت ، متاسفانه كودكان طلاق به صورت ناخواسته وارد ورطه اي مي شوند كه در آن از موهبت يكي از والدين محروم و نبود پدر يا مادر در زندگي فرزندان طلاق به عنوان خلاء بزرگ زندگي آنان محسوب شده و اين موضوع باعث به وجود آمدن عقده هاي رواني در آنان مي شود.
از سوي ديگر ، فرزندان طلاق به مرور كه رشد مي كنند ، معضل نبود يكي از والدين براي آنان پيچيده تر و منجر به اختلالات عاطفي شده و در اغلب موارد فرد در معرض آسيب هاي اجتماعي قرار مي گيرد.
مطالعات اخير روان شناسان گواه اين قضيه است كه اكثر فرزندان طلاق در زندگي آينده ، به عارضه طلاق مبتلا شده و در سال هاي نخستين تشكيل خانواده مستقل ، اقدام به طلاق مي كنند.
فرزندان طلاق در بيشتر موارد براي ابتلا به اختلالات روان تني مثل ناخن جويدن ، شب ادراري ، انگشت مكيدن و بيماري هاي جسمي با منشاء عصبي مستعد هستند و با ورود به مرحله نوجواني نياز به الگوسازي براي پيدا كردن هويت خود در سطح جامعه دارند. در چنين شرايطي وقتي يكي از والدين حضور نداشته باشد ، طبيعتا نوجوان در الگويابي و همانند سازي خود براي به دست آوردن هويت مطلوب ، دچار اختلال روحي مي شود. لذا ، نبود نگاه سالم و دقيق والدين به رفتارهاي فرزندان در سنين مختلف مي تواند شرايط را براي انحرافات ، بزه كاري ها و كج رفتاري هاي آنان فراهم كند.
بنابراين ، جبران خلاء وجود والدين براي فرزندان طلاق توسط جايگزين هاي مناسب امري ضروري بوده و بايد از طريق خانواده هاي زوجين مورد توجه ويژه قرار گيرد.
از سوي ديگر ، همانگونه كه حس استقلال طلبي و منفي گرايي در دوره نوجواني بروز پيدا مي كند ، فرزندان در خانواده اي كه پدر و مادر هر دو حضور دارند در مقابل اين رفتارها اعم از منفي يا مثبت پاسخ گرفته و به اين ترتيب هويت آنان شكل مي گيرد لذا فرزنداني كه در خانواده هاي تك سرپرست زندگي مي كنند به دليل نوع رفتار و برخورد جامعه در آينده دچار مشكلات اجتماعي مي شوند.
به گزارش "مهر" و بر اساس آمارهاي منتشر شده ، هم اكنون بيش از يك ميليون و 200 هزار خانوار تك سرپرست در كشور وجود دارد كه تنها 30 درصد اين خانوارها تحت حمايت نهادهاي دولتي هستند. لذا ، كمبودهاي كودكان اين خانواده ها موجب از دست دادن اميد نسبت به زندگي موفق در آينده و نيز گم كردن هدف زندگي آنان مي شود. بنابراين عدم رسيدگي و قرار ندادن امكانات در اختيارشان ، موجب مي شود كمبودهاي مادي و عاطفي به مرور تبديل به مشكلات اجتماعي شود.
بنابراين ، انتظار مي رود با رفتار و برخورد درست اجتماعي با فرزندان طلاق ، نگاه درست در ازدواج ، اشتغال و نيز تامين نيازهاي مادي ، محيطي ايجاد شود كه اين خانواده ها را حمايت و پايدار كند. در عين اينكه فرصتي به منظور ايجاد زندگي خانوادگي مثبت ، براي فرزندان آنان فراهم مي شود.
نظر شما