کامران محمدی داستاننویس در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره رمان جدید خود که بهتازگی با عنوان «مه» توسط نشر چشمه به چاپ رسیده، گفت: به طور خیلی خلاصه، موضوع اصلی «مه»، هویت در معنای فردی و جمعی، در ارتباط با مسأله مهاجرت است؛ و البته حتما عشق! «مه» حکایت علاقه مفرط یک روزنامهنگار به رفتن از ایران است، مشکلات و دردسرهایی است که برایش به وجود میآید. به عبارتی، این رمان واکنش ذهنی من به پدیدهای است که بهویژه در سالهای اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ بخش مهمی از جامعه اندیشمندان ایرانی آواره غرب شود.
وی افزود: منظورم از جامعه اندیشمند، منظورم فرار مغزها نیست. به نظرم من، روشنفکر را نباید مغز محسوب کرد، روشنفکر قلب جامعه است. به هر حال خیلیها در طول سالهای گذشته برای همیشه از ایران رفتهاند. بهناچار یا در جستوجوی زندگی بهتر هم این کار را کرده اند. این موضوع، صرف نظر از جنبههای جامعهشناختی و سیاسیاش، مسألهای روانشناختی است و بحران هویت عمیقی برای آدمها به شکل انفرادی، و برای جامعه، در یک نگاه کلی به وجود میآورد. مشکلات هویتی مهاجران، تازه بعد از چند سال روشنتر میشود. وقتی که فرد مشکلات ابتدایی سکونت و جاگیر شدن را پشت سر گذاشت، ناهمگونی عمیقش با خانه جدید بیشتر خودنمایی میکند. به قول هایدگر، زبان خانه وجود است. اما این خانه پر از دالانها و دهلیزها و اتاقهای ناشناخته است که در عمیقترین لایههای هویت وجودی فرد پنهان شدهاند و سادهلوحی است اگر فکر کنیم، فراگیری زبان به معنای ابزار ارتباطات روزمره، همه چیز را حل میکند.
نویسنده رمان «اینجا باران صدا ندارد» ادامه داد: یکی از دغدغههای ذهنیام در «مه» این بحثها است. به جز این، آسیب ناشی از کشاکش فرد در مواجهه تعلقاتی که اینجا دارد با آنچه در خارج از اینجا دنبالش میگردد، گاهی میتواند به یک شکست تمامعیار عاطفی، هویتی و خانوادگی تبدیل شود. فرد از یک طرف به سمت آینده رویایی در غرب کشیده میشود و از سوی دیگر، وابستگیهایش در ایران، نظیر زن و فرزند و مادر و پدر و دوست و درخت سر کوچه، او را به سمت داخل میکشند. اگر این دو نیروی متضاد بیش از حد زیاد شوند، نتیجهای جز شکستن نخواهد داشت و در «مه» شاید محور اصلی داستان همین باشد. این یعنی همان روانگسستگی که در نتیجه آن، شخصیت فرد از هم میپاشد و ارتباطش با واقعیت دچار اختلال میشود. چنین وضعیتی را در رمان «مه» می بینیم.
محمدی درباره چگونگی نگارش رمان مذکور گفت: «مه» درواقع ترکیبی از دو رمان است. برای همین نوشتنش زمان زیادی گرفت. بخشهای اصلی این دو رمان را جدا جدا نوشتم، (چون میخواستم سبکهای جداگانهای هم داشته باشند، هرچند که در طول داستان، بهمرور یکی میشوند) و تازه بعد از همه اینها و در مرحله بازبینی، حدود ۱۰۰ صفحه از یکی از این دو رمان را حذف کردم و بخش مهمی از زحماتم را دور ریختم. آن چه حالا منتشر شده، دو روایت مختلف دارد، با راویهای مختلف و شبیه شیوه داستان در داستان است. اگرچه کاملا آن نیست. برای من قصهگویی در اولویت اول است. قصد کردهام طوری بنویسم که خواندن داستان برای مخاطب، به جان کندن تبدیل نشود و سعی کردهام «مه» از این نظر کار پرکششی باشد. اما مسأله فقط قصه نیست، حضور ادبیات حتی برایم مهمتر است و به هیچ وجه صرف قصهگویی و شباهت به سینما را برجستگی و ارزش کار نمی دانم. حتی این را یک انحراف هم میدانم. داستان باید شبیه داستان باشد، نه شبیه فیلم. یعنی عنصر روایت و جذابیتهای بیپایانش، عنصری حیاتی است که وجه تمایز ادبیات و سینماست. قصه «مه» در حال و هوای تریلر و تا حدودی مرموز پیش میرود و احتمالا کمی هم کنجکاویهای جنایی-پلیسی ایجاد میکند.
محمدی درباره زمانی که صرف نگارش این رمان کرده، گفت: چند ماه بعد از پایان رمان «اینجا باران صدا ندارد» که سال ۹۰ تمام شد (و ۹۱ به بازار آمد)، یعنی وقتی پرونده آن سهگانه بسته شد، پیشتولید و مقدمات «مه» را شروع کردم و اوایل سال ۹۴ آن را تحویل ناشر دادم. به عبارتی حدود ۴ سال درگیر این رمان بودم.
این داستاننویس همچنین درباره پروسه تحقیق و پیش تولید رمان «مه» گفت: برای من تحقیق و پیشتولید همیشه بخش مهمی از کار است. ولی جدا کردن پژوهش از نگارش کار سختی است. چون گذشته از کارهای مقدماتی لازم که معمولا برای من ۶ ماه زمان میبرد، هر کجای داستان که نیاز باشد کار را متوقف میکنم و به سفر میروم یا آدمها و مکانها را میبینم یا مطالعه میکنم و عکس و فیلم میبینم.
وی افزود: مقدمات «مه» هم بیشتر از باقی کارهایم زمان نگرفت. برای نوشتن «آنجا که برفها آب نمیشوند» که فقط ۱۰۰ صفحه است، حتی زمان بیشتری نسبت به «مه» صرف کردم. شاید چون هم مکانهای ناآشنا داشت، هم آدمهای ناآشنا، هم اتفاقات واقعی در طرح داستان است، هم اطلاعات پزشکی دقیقی نیاز داشتم. بخش زیادی از این اطلاعات در رمان استفاده نشد، اما پژوهش همین طور است. باید در جهان داستانیات غرق شوی ولی پیش از نوشتن، نمیدانی چه میزان از این جهان به کار میآید و کجاهایش. مثلا بخش مهمی از «مه» در پاریس میگذرد و وسط کار مجبور شدم مکث طولانی داشته باشم و به اروپا سفر کنم. این سفر با اینکه چندان طولانی نبود، با مقدمات و موخرههایش زمان زیادی برد ولی کاملا ضروری و اجتنابناپذیر بود. این قدر اطلاعات ریز و درشت جمع کرده بودم که اگر میپرسیدی قیمت یک ساندویچ سرد معمولی در فلان محله پاریس چه قدر است، می توانستم پاسخ این سوال را بدهم. البته حجم زیادی از این اطلاعات، در رمان نیامد یا آمد ولی سرانجام به ضرورت متن، حذف شد. آنچه حالا هست، حاصل ۴ سال تمرکز بر این دنیای مهآلود است که امیدوارم مخاطبان آن را بپسندند.
رمان «مه» با ۲۱۶ صفحه و قیمت ۱۷۰ هزار ریال منتشر شده است.
نظر شما