۲۹ مهر ۱۳۸۵، ۱۸:۵۸

نگاهي به شاخصهاي توسعه يافتگي

نگاهي به شاخصهاي توسعه يافتگي

خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: ايران به عنوان يك كشور در حال توسعه با توجه به تاريخ، سرزمين، نيروي انساني و منابع مادي و امكانات جغرافيايي هميشه از پتانسيل توسعه برخوردار بوده است. اما اينكه چرا نتوانسته در مدارتوسعه و نوسازي قرار گيرد بحثي اساسي و سئوال بر انگيز است. در مجموعه مقالاتي كه ارائه خواهد شد سعي مي شود متغيرهاي اجتماعي، فرهنگي، تاريخي، سياسي و اقتصادي توسعه و موانع ايران بررسي شوند.

به گزارش خبرنگار "مهر"، دغدغه پيشرفت، توسعه يافتگي و نوسازي سياسي و اقتصادي ايران همچنان ادامه دارد. اما روند تحولات اقتصادي و اجتماعي كشور با اينكه مثبت و رو به جلو است از انجام، الگو و اجماع خاصي پيروي نمي كند. بدين مفهوم كه نمي توان شاخص ها و چارچوب توسعه در ايران را براساس پاردايم ثابت، عقلاني و رياضي وجهاني استخراج كرد. زيرا مجموعه اي از اصول پايدار توسعه ونوسازي در جهان است كه فارغ از هر كشوري براي دستيابي به توسعه به آن نياز است و بدون توجه به آنها توسعه در فضاي كنوني بين المللي امكان پذير نيست.

قبل از اينكه به بحث موانع و متغيير هاي توسعه پرداخته شود لازم است تعاريف و مباني توسعه و نوسازي مشخصص گردد.

آنچه از مفهوم نوسازي و توسعه در اولين نگاره بر مي آيد اين است كه اين اصطلاحات و مفاهيم اجتماعي و اقتصادي آنان بيشتر به تجربه اروپائيان و غرب بر مي گردد. نوسازي وتوسعه به فرآيند تغييرات و تحولات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي است كه در غرب حادث شد وجوامع غربي را از جوامع سنتي به جوامع مدرن و توسعه يافته تبديل كرده است. اين تغييرات در غرب از رنسانس بوجود آمد و داراي يك چارچوب تئوريك بود كه به تدريج تحت تاثير پروتستانتيسم و مدرنيته توسط متفكران سياسي غرب در دوران مدرن معين و مشخص شد.  ادامه اين امر جهت گيري روشني به طرف وضعي مطلوب به نام توسعه يافته و مدرن با انجام تغييرات و اصلاحات اساسي و ساختاري و در ابعاد مختلف فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي بود. تغييرات اجتماعي و سياسي و فرهنگي در غرب با توسعه علمي و صنعتي دوران جديدي از تاريخ اروپا، غرب و بعد جهان را رقم زد.

تغييرات بنيادين و ساختاري به صورت انقلابات فرهنگي، اجتماعي، صنعتي و سياسي در اروپا و ديگر نقاط جهان نود پيدا كرد. پيشقراول اين اصلاحات و تغييرات يك طبقه جديد سرمايه گذار صنعتي به نام بورژوازي بود كه ابتدا در پيوند بادولت مطلقه، نيروهاي سنتي و ارتجاعي، اربابان و  كليسا را كنار زد و در مرحله بعدي دولت مطلقه را نيز به كنار زد و به دموكراسي و اصلاحات سياسي منجر شد.

آنچه در  تاريخ توسعه در غرب، بويژه اروپا اتفاق افتاد دستاوردها و پيامدهايي براي اين جوامع در پي داشت كه مي توان به رفاه، وضعيت اقتصادي مناسب، تسلط سياسي برجهان در دوران استعمار، ساختار سياسي نوين با شاخص هايي چون پارلمان انتخابات، تفكيك قواء دموكراسي اشاره كرد. همچنين تحولات توسعه درغرب باعث كنار زدن دين و كليسا، فرساش معنويت، تغييرات اساسي در ساختار خانواده و بحران هاي هويتي و فرهنگي شد.

توسعه در غرب به توليد علم، ابزارها و وسايل پيشرفته زندگي نيز منجر شد كه اين دستاوردها در مدتي كوتاهي در سراسر جهان پخش شد و شرايط نويني را در جهان بوجود آورد. به طوري كه همه كشورها نياز به توسعه و تغييرات را احساس كردند و هر كدام براساس شرايط خاص خود اقداماتي انجام دادند. اما آنچه كه روشن است برخي از كشورها، مانند ژاپن در آسيا، آفريقاي جنوبي در آفريقا، و بعد كره جنوبي، مالزي و چين به سطحي از توسعه دست يافتند. آنچه كه بحث را به كشورما مرتبط مي كند توسعه متناسب با شرايط فرهنگي، مذهبي و اجتماعي ايران است.

ايران به عنوان يك كشور اسلامي خواهان توسعه، توليد علم و رفاه مي باشد بدون آنكه برخي از پيامدهاي توسعه مانند فروپاشي ساختار فرهنگي، اجتماعي و خانوادگي را بدنبال داشته باشد. فلذا براي رسيدن به چنين توسعه اي نيازمند شناخت مباني توسعه و موانع ان مي باشد كه اين امر نگاهي چند بعدي را به شرايط تاريخي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و بين المللي ايران ضروري مي سازد. اينها سبب مي شوند مشخص شود كه موانع توسعه در ايران به چه بر مي گردد، به عدم مبناي نظري روشن و چارچوب تئوريك ما به شرايط تاريخي و سرزميني درايران، به ساختار ناكارآمد اقتصادي، به فرهنگ سياسي و اجتماعي مردم و يا به دلايل خارجي و بين المللي و رابطه ايران با جهان.

کد خبر 396865

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha