خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: سند آموزش ۲۰۳۰ یونسکو با رویکرد تأثیر بر همه حوزههای آموزشی کشورها، در سال ۲۰۱۵ میلادی و برای اقدام عملی کشورها، در سازمان ملل متّحد ارائه شد. جمهوری اسلامی ایران نیز از کشورهای شرکتکننده در این اجلاس بود که متعهّد به اجرای این سند شد و در سال ۱۳۹۵، سند ملّی آموزش ۲۰۳۰ را امضا کرد. اگرچه این سند در ماه های اخیر مورد اعتراض نهادهای مختلف قرار گرفت و دلسوزان انقلاب در مورد آفت های آن هشدارهای لازم را به دولت داده بودند، اما متاسفانه شاهد پیگیری این سند توسط دولت تا مرز اجرایی شدن در کشور بودیم.
چندی پیش رهبری معظم انقلاب در دیدار با معلمان و فرهنگیان از امضای این سند انتقاد کرده و بر توقف اجرایی شدن آن تاکید کردند: «این سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو و این حرفها، اینها چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند شانهاش را زیر بار اینها بدهد و تسلیم اینها بشود. به چه مناسبت یک مجموعهی بهاصطلاح بینالمللیای -که قطعاً تحت نفوذ قدرتهای بزرگ دنیا است- این حق را داشته باشد که برای کشورهای مختلف، برای ملّتهای گوناگون، با تمدّنهای مختلف، با سوابق تاریخی و فرهنگی گوناگون، تکلیف معیّن کند که شما باید اینجوری عمل کنید؟ اصل کار، غلط است. اگرچنانچه با اصل کار شما نمیتوانید مخالفت بکنید، حدّاقلّش این است که بِایستید بگویید جمهوری اسلامی خودش ممشی دارد، خطّوربط دارد، ما سندهای بالادستی داریم، ما میدانیم باید در زمینههای آموزش، پرورش، اخلاق، سبک زندگی چهکار کنیم؛ احتیاج به این سند وجود ندارد. اینکه ما برویم سند را امضا کنیم و بعد هم بیاییم شروع کنیم بیسروصدا اجرائی کردن، نخیر، این اصلاً مطلقاً مجاز نیست؛ ما اعلام هم کردهایم به دستگاههای مسئول. بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گلهمند هستم؛ آنها باید مراقبت میکردند، نباید اجازه میدادند این کار تا اینجا پیش بیاید که ناچار بشویم ما جلوی آن را بگیریم و ما وارد قضیّه بشویم.»
برای بررسی بیشتر این موضوع به سراغ حجت الاسلام علی ذوعلم عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی رفتیم؛
*به عنوان سوال اول و مقدمه بحث مقداری در مورد کلیت و روح حاکم بر سند ۲۰۳۰ صحبت بفرمایید تا به بحث های جزئی تر برسیم.
در مورد سند ۲۰۳۰ ما ممکن است دو نوع مواجهه داشته باشیم؛ یکی مواجهه درون متنی و یکی برون متنی. مواجهه درون متن به این صورت است که ما بند به بند این سند را بررسی کنیم و ببینیم در کجاها با مبانی ما سازگار است و کجاها سازگاری ندارد. ولی به نظر بنده رویکرد دوم بسیار مهم تر است، چراکه باید گفت چگونه یک مجموعه برنامه عملیاتی به عنوان برنامه ۱۵ سال آینده نظام آموزش و پرورش ما تدوین می شود و در شرف تصویب قرار می گیرد و حتی رونمایی می شود ولی این مجموعه ذیل شعارهایی است که آن را جبهه فکری مقابل به ما القا کرده است و این نکته مهمی است.
انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است و انقلاب ما بر اساس یک نظریه و فلسفه متفاوت با فرهنگ و مبانی رایج در غرب شکل گرفته است. آن خط روشن فکری و فرهنگی انقلاب ما اگر آلوده شود و یا عناصر بیگانه در آن ورود کند بدترین نوع نفوذ فرهنگی است که در جامعه ما صورت گرفته است. مرحوم مطهری مطرح می کند که استقلال فرهنگی مهمتر از استقلال اقتصادی و سیاسی است. امروز تلاش غرب بر این است که گفتمان انقلاب اسلامی و مبانی نظری آن را به چالش بکشد. اگر توانست آن را مورد نقد جدی قرار دهد و اگر نتوانست آن را تحریف کند و ما را دچار یک نوع التقاط کند.
به فرض اینکه ما در مورد ۲۰۳۰ برنامه های خیلی خوبی هم تدوین کرده ایم و هیچ کلیدواژه غربی هم در این سند وجود نداشته باشد اما اصل اینکه ما زیر بیرق یونسکو بخواهیم پیشرفت فرهنگی و آموزشی خود را تعریف کنیم بسیار برای ما موجب سرافکندگی است
به فرض اینکه ما در مورد ۲۰۳۰ برنامه های خیلی خوبی هم تدوین کرده ایم و هیچ کلیدواژه غربی هم در این سند وجود نداشته باشد اما اصل اینکه ما زیر بیرق یونسکو بخواهیم پیشرفت فرهنگی و آموزشی خود را تعریف کنیم بسیار برای ما موجب سرافکندگی است.
مثلا در کشور ما انتخابات برگزار می شود و مردم سالاری داریم. ما بخاطر توصیه غربی ها نبود که به مردم سالاری عمل کردیم بلکه آن را از اسلام گرفته ایم. بنابراین شناسنامه ای که بر روی مردم سالاری ما قرار دارد، اسلام ناب محمدی است نه دموکراسی غربی، نه توصیه های پوشالی و ویترینی سازمان ملل به کشورهای جهان سوم.
در عرصه سیاسی این مطلب بسیار روشن است که ما باید استقلال داشته باشیم و بر آموزه های خود تکیه کنیم ولی چرا در عرصه تربیتی و آموزشی این استقلال را از دست بدهیم؟ من فکر می کنم آسیبی که سند ۲۰۳۰ می زند، لطمه وارد کردن به استقلال فرهنگی ماست. لذا سند ۲۰۳۰ از این جهت باید بیشتر مورد نقد قرار بگیرد وگرنه درون این متن مطالب خوبی هم وجود دارد و حتی از نظر روشی می توانیم از این متن استفاده کنیم و یا از تجربه موفق دیگر کشورها بهره ببریم اینها هیچ گونه منافاتی ندارد. امروز حرف هایی مطرح می شود که مثلا رد کردن سند ۲۰۳۰ به معنی این است که ما می خواهیم با جهان ارتباط نداشته باشیم و یا آموزش و پرورش ما متوقف بماند و... در حالی که اصلاً بحث این نیست.
ما از تجربه دیگر کشورها استفاده می کنیم ولی هویت انقلاب اسلامی یک هویت اسلامی ایرانی است و خطری که این سند ایجاد می کند این است که به هویت ما خدشه وارد شود.
ما الان چیزی به نام سند تحول بنیادین آموزش و پرورش داریم. ما همه آنچه را که از نکات مثبت ۲۰۳۰ تلقی می شود فراتر از آن و بهتر از آن را ذیل سند تحول می توانیم داشته باشیم. چرا ما کاری کنیم که حکایت از نوعی خودباختگی فکری و فرهنگی می کند؟
تدوین سند ۲۰۳۰ توسط کمیسیون ملی یونسکو در ایران و مصوبه هیئت وزیران در این مورد حکایت از یک نوع خودباختگی فکری و فرهنگی می کند، در حاکی که عمیق تر از آنچه در این سند ذکر شده را ما در سند تحول داریم
تدوین سند ۲۰۳۰ توسط کمیسیون ملی یونسکو در ایران و مصوبه هیئت وزیران در این مورد حکایت از یک نوع خودباختگی فکری و فرهنگی می کند، در حاکی که عمیق تر از آنچه در این سند ذکر شده را ما در سند تحول داریم.
ما در برنامه درسی ملی که یکی از اسناد تحولی آموزش و پرورش است حرف های جدیدی داریم که قابل ارائه به یونسکو است. مثلا یکی از آن الگوی هدف گذاری در برنامه درسی ملی است. اینکه ما داریم فکر محوری و عقلانیت محوری را در آموزش خود دنبال می کنیم. اینکه ما سخن از مدرسه زندگی به میان می آوریم که مدرسه باید بستر آماده کردن دانش آموز برای زندگی عینی و واقعی باشد. ما رویکرد مباحثه و پرسشگری را باید در مدرسه تقویت کنیم و رویکرد فعال شدن دانش آموزن و مهارت های آن را توسعه دهیم. ما حوزه یادگیری تفکر و حکمت را در برنامه درسی قرار دادیم که در هیچ کشوری این امر به عنوان یک حوزه یادگیری تعریف نشده است.
اینها را ما از اسلام گرفته ایم و در عرصه جهانی قابل ارائه است. ما به جای اینکه این را به یونسکو ارائه کنیم و ادعا کنیم که ما می توانیم از یافته های دینی و ملی خود الگویی را ارائه دهیم که برای دیگر کشورها قابل استفاده است، از آن طرف آمده ایم اهداف یونسکو را پیگیری می کنیم. این یک نوع عقب گرد است. جمعی که در این کار سهیم بودند دانسته یا ندانسته به هویت ملی و انقلابی و شأن ما آسیب وارد کردند.
کشوری مثل انگلیس، استرالیا یا کره جنوبی که مشهور است در نظام آموزشی پیشرفت کرده اند هیچ گاه برنامه یونسکو را برای خود علم کار قرار نمی دهند.
اینکه تیتر کار خود را یک تیتر یونسکویی قرار دهیم این بد است. حفظ هویت و استقلال فکری و فرهنگی برای ما بسیار مهمتر است. برخی واژه ها و بندهای درون سند ابهام دارد و ممکن است برخی این بندها را توجیه کنند، این اصلاً مهم نیست بلکه مسئله این است که خط نفوذ فکری و فرهنگی در کشور با اجرای این سند ایجاد می شود. ما به هیچ وجه با استفاده از تجارب جهانی در عرصه تعلیم و تربیت مخالف نیستیم.
ما با این مخالف نیستیم که در توسعه آموزش خودمان با دنیا گفتگو کنیم اما ما با این امر مخالفیم که برای تحول در آموزش و پرورشمان به جای استفاده از ادبیات اسلامی ایرانی خودمان زیر پرچم یونسکو قرار بگیریم. ما این امر را نوعی تنازل و انحطاط می دانیم. ما با این مخالفیم که بازرسان یونسکو بخواهند بیایند و آموزش و پرورش ما را تایید کنند و یا آنها برای ما معلمی کنند و زیر چتر یونسکو بخواهند اهداف استعماری خود را دنبال کنند.
تلاش سازماندهی شده کارشناسی ای که توسط دولت برای تولید سند ۲۰۳۰ انجام گرفت به مراتب از کل حمایت هایی که در این ۵ سال برای اجرایی شدن سند تحول انجام گرفته است، از حمایت بیشتری برخوردار بود. گویا سند یونسکو خیلی بیشتر به مزاق دولت مزه کرده است
تلاش سازماندهی شده کارشناسی ای که توسط دولت برای تولید سند ۲۰۳۰ انجام گرفت به مراتب از کل حمایت هایی که در این ۵ سال برای اجرایی شدن سند تحول انجام گرفته است، از حمایت بیشتری برخوردار بود. گویا سند یونسکو خیلی بیشتر به مزاق دولت مزه کرده است. این اشکال اساسی است.
ما پیشینه ریشه دار عمیق فرهنگی و تمدنی داریم. ما کسانی مانند شهید بهشتی و شهید مطهری داریم که نظریه پرداز تعلیم و تربیت بودند. بحث هایی که علامه طباطبایی در مورد تعلیم و تربیت مطرح کرده از بحث های فلسفی ای که امروز مطرح می شود بسیار جلوتر است. مبانی نظری تحول در آموزش و پرورش که جزوه ای ۶۰۰ صفحه ای است واقعا یک متن بسیار فخیم فلسفی و جامعه شناختی در مورد آموزش و پرورش است. ما این را باید به دنیا عرضه کنیم. یونسکو یک حرف های ویترینی و کلیشه ای می زند.
بحث دیگر به نظر بنده ضعف دیدبانی فرهنگی در جامعه ماست. چرا نباید شورای انقلاب فرهنگی ما از سرعت عمل و رصدگری هوشمندانه ای برخوردار باشد؟ اعتراض ما بیش از تهیه کنندگان به شورای انقلاب فرهنگی است. وقتی گرایش فلسفی غربگرا در دستگاه های ما نفوذ می کند و بر اساس همان گرایش می خواهد یک سندی را تحمیل کند و با تفسیر سوگیرانه خودش بر ما القا کند چرا نباید رصد فرهنگی ما این را بفهمد و با آن برخورد کند؟
*در مواجهه با خود متن چه نقدهایی می توان وارد کرد؟
من در مناظره ای که اسفند ماه گذشته در شبکه آموزش برگزار شد نقدهای خود را به متن این سند اعلام کردم. در همان برنامه من بر موضوع سبک زندگی متمرکز شدم و وقتی مسئول کمیسیون ملی یونسکو در ایران به پشت خط آمد، من سوال کردم ما می خواهیم شهروند جهانی تربیت کنیم و یا می خواهیم شهروند اسلامی و انقلابی تربیت کنیم؟ او اقرار کرد که باید این سند را اصلاح کنیم. این بحث ها قبلاً شده است. ولی الان دو بحث وجود دارد. یکی اینکه از نگاه کلی حتی اگر این سند اشکالاتی هم نداشت و حتی اگر این اشکالات برطرف بشود هم برای ما قابل قبول نیست چون ما زیر علم تفکر سکولار یونسکو برنامه خود را تعریف می کنیم.
اشکال دوم هم ضعف رصد و دیدبانی فرهنگی در کشور ماست. آقایان شورای عالی انقلاب فرهنگی وقت نمی گذارند و اهتمام ندارند. این یک نقد جدی است. امام(ره) می فرمود ما نماینده ای مثل مدرس در مجلس می خواهیم که فریاد بکشد
اشکال دوم هم ضعف رصد و دیدبانی فرهنگی در کشور ماست. آقایان شورای عالی انقلاب فرهنگی وقت نمی گذارند و اهتمام ندارند. این یک نقد جدی است. امام(ره) می فرمود ما نماینده ای مثل مدرس در مجلس می خواهیم که فریاد بکشد.
روند این کار در سکوت برگزار شد و از سوی دولت اعلام نشد ولی محرمانه نبود، کمااینکه در جلسه رونمایی دو نفر از نمایندگان مجلس هم حضور داشتند. اشکال از رصدگران است. دشمن به صورت طبیعی باید مخفیانه وارد شود ولی دستگاه های ما غافل بودند. چرا باید شورای انقلاب فرهنگی ما اینقدر خواب باشد که ۵ ماه از زمان رونمایی سند بگذرد و اینقدر کند با مسئله برخورد کند؟
خوف این می رود که برخورد با این سند هم یک برخورد جزئی نگرانه شود؛ مثلا برابری جنسیتی به عدالت جنسیتی تبدیل شود. من می گویم این هم کافی نیست. اساس بحث زیر سوال است. اینکه ما به عنوان یک کشور مستقل زیر علم یونسکو برویم، مرزهای فرهنگی ما در اینجا جابجا می شود.
برخورد رهبر انقلاب از این حیث بود که جامعه هوشیار باشد و در آینده مراقب مرزهای فکری و فرهنگی باشد.
*هدف دولت از تصویب این سند چه بود و چه چیزی را دنبال می کرد؟ رهبر انقلاب در حوزه فرهنگی می فرماید ما با یک ولنگاری فرهنگی و بی برنامگی مواجه ایم، این درحالی است که حداقل ما در حوزه آموزش و پرورش ما اسناد بالادستی داشتیم که نیازی به تصویب سند ۲۰۳۰ نباشد.
تلقی من این است که دولت توجهی به این امر نداشته که چه چیزی را تصویب می کند. یعنی این یک غفلت محض ناشی از بی تفاوتی نسبت به مباحث آموزشی و تربیتی است
تلقی من این است که دولت توجهی به این امر نداشته که چه چیزی را تصویب می کند. یعنی این یک غفلت محض ناشی از بی تفاوتی نسبت به مباحث آموزشی و تربیتی است. آیا تاکنون دولت یک مصوبه درباره سند تحول در آموزش و پرورش داشته است؟ دولت اصلاً جنبه فکری نداشته و جنبه سیاسی و قدرت طلبانه دارد و اندیشه فرهنگی منقحی در دولت وجود ندارد. کسانی که پشت صحنه هستند هوشمندانه عمل می کنند و دولت را ابزار خود می کنند.
آن سی کارگروهی که برای سند تشکیل شد، برخی متدین اند ولی متوجه نیستند و حذاقت فرهنگی آنها ضعیف است. نادانی و خلاء اندیشه فرهنگی در دولت باعث تصویب چنین متنی شد. نگاه لیبرالیستی قطعاً در دولت نفوذ دارد.
*از نظر قانونی روند تصویب این سند باید چه مسیری را طی می کرد و چه سازوکاری باید پیگیری می شد؟
از نظر قانونی یا باید شورای عالی آموزش و پروش و یا شورای عالی انقلاب فرهنگی در این قضیه ورود می کرد. در بعضی از موارد مشابه مجلس قانون گذاری می کند که این سند مصوبه مجلس را نیز ندارد. خود این سند ۲۰۳۰ که منتشر شده به تایید هیچ جا نرسیده و رونمایی شده است. روی آن هم نوشته شده که این سند پیش نویس است. یعنی چیزی که مصوب نبوده است با یک هیاهویی رونمایی شد. این نشان می دهد که عده ای می خواستند این سند را قدم به قدم جلو ببرند و بدون اینکه در جایی تصویب شود، اجرایی شود. وقتی مطلب روشن شد و بر آن نقد وارد شد، دوستان گفتند که این سند پیش نویس است. اگر پیش نویس بود که رونمایی نمی شد! کسی سند پیش نویس را رونمایی نمی کند! باید خیلی ساده لوح باشیم که وزیر یک سندی را در حضور نماینده یونسکو رونمایی کرده و از طرفی بگویند این پیش نویس است. این کار سفیهانه ای است.
*مطرح می شود که خود غربی ها هم نسبت به این سند نقدهایی دارند، مثلا نقدی از سوی جریانهای مذهبی مسیحی در مورد آموزشهای جنسی در این برنامه وجود دارد. لذا از این منظر خود غربی ها در مورد این سند چه می گویند؟
برخی خیال می کنند که اسناد سازمان ملل وحی منزل است و همه تابع آن هستند. در حالی که خود آمریکا در مورد کنترل آب و هوایی و... بیشترین نقض مصوبات سازمان ملل را انجام داده است. در مورد توصیه های یونسکو در بخش آموزش آنها در بسیاری از جاها تبعیت نکردند یعنی تا جایی که با منافعشان سازگار نباشد زیر بار آن نمی روند. سوال اینجاست که وقتی خود غربی ها زیر بار چنین مصوباتی نمی روند ما چرا باید خود را اینقدر تابع این مراکزی کنیم که زیر نفوذ غربی هاست. در یونسکو یک خط فکری توسعه فرهنگ آمریکایی سازماندهی می شود و به کشورهای کوچک القا می شود. کشورهای کوچک چون خود دستمایه ای ندارند و سران آنها وابسته هستند، آنها را می پذیرند.
این تلقی در بعضی از دولتمردان ما الان وجود دارد که گویا غربی ها خیلی بیشتر از ما می دانند و آنها دانای کل اند و ما باید دانش آموز آنها باشیم، این تلقی باید عوض شود.
*به نظر می رسد یک فرهنگ آمریکایی با بهانه جهانی شدن می خواهد به کشورهای دیگر تحمیل شود و این امر در قالب مصوبات بین المللی از قبیل یونسکو پیگیری می شود و جهانی سازی یک واژه ای است که در پی آن فرهنگ آنها دیکته می شود. این مصوبات بین المللی با موضوع جهانی سازی چه نسبتی برقرار می کند؟
خود غربی ها خیلی جاها گفته اند که این جهانی سازی در واقع آمریکایی سازی است. اینها می خواهند ارزش های سکولاریستی خود را در کل جهان اشاعه دهند، به گونه ای که کشورهای دیگر دنباله رو باشد
خود غربی ها خیلی جاها گفته اند که این جهانی سازی در واقع آمریکایی سازی است. اینها می خواهند ارزش های سکولاریستی خود را در کل جهان اشاعه دهند، به گونه ای که کشورهای دیگر دنباله رو باشد. یعنی یک فرهنگ انفعال و غرب مداری و... را القا می کند. یعنی ما باید همیشه دانش آموز آنها باشیم و آنها دانای کل اند و ما یادگیرنده ایم. به همین جهت در اسناد یونسکو آمده که بازآموزی معلمان و مدیران بر اساس رویکردهای یونسکو و توسط یونسکو انجام شود. این خیلی برای ما ضعف و ذلت است.
متاسفانه کسانی که این اسناد را تنظیم کردند حاضر به گفتگو نیستند. چه کسی الان مدافع محتوای ۲۰۳۰ است و چه کسی مسئول تهیه آن بوده است؟ در یک فضای آزاد می توان در این مورد به گفتگو پرداخت ولی طرف مقابل حاضر به گفتگو نیست. مشکل ما این است که طرف مقابل هم طلبکار است، خدمت به جامعه هم نمی کند، نگاه غرب گرا دارد، در مقابل نظام تا آنجایی که بتوانند موضع گیری می کنند، شعار آزادی و گفتگو هم سر می دهد ولی حاضر به گفتگو هم نمی شود.
*با توجه به اینکه این متن در بسیاری از جاها دارای ابهام بود و غربی ها می توانستند تفسیر خود از این متن را اصالت دهند، این متن می توانست در آینده چه هزینه هایی به ما متحمل کند؟
بر اساس آنچه یونسکو برای برنامه سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۳۰ تصویب کرده است، متنی به عنوان سند اجرایی برای کشور ما نوشته شده است. این متنی که توسط سی کارگروه ایرانی تالیف شده است که حجم سیصد صفحه ای دارد متن آشفته و مغشوشی است و بسیار شتابزده تهیه شده است. این کارگروه ها هر کدام یک جزوه درست کرده اند و آنها را به هم چسبانده اند و حتی یک سرویراستار ندارد. این متن واقعاً بی هویت است. یک جا از این متن به عنوان «برنامه ۲۰۳۰» یک جا «سند ۲۰۳۰» و یک جا «برنامه عمل ۲۰۳۰» یاد شده است.
باید گفت کل اسناد یونسکو توصیه ای است ولی وقتی ما پذیرفتیم این را اجرایی کنیم و نشود، می گویند شما بدعهدی کرده اید. این در حد قطعنامه و... نیست که برای ما تعهدآور باشد ولی به ما می گویند شما قول دادید این را عملیاتی کنید چرا انجام ندادید؟ مثلا می خواهند کشورها را در مورد اینکه چقدر در مورد تعهداتشان به یونسکو پایبند بوده اند رده بندی کنند، جایگاه کشور ما پایین خواهد آمد و به لحاظ حیثیتی برای ما هزینه دارد.
من یک تلقی دیگر دارم و آن این است که یک جمع نخبه غرب گرایی که در لایه های دستگاه های ما وجود دارد، اینها می خواستند از این آب گل آلود ماهی بگیرند و در پشت اسناد یونسکو قرار گرفتند که حرف های خودشان را در قالب یونسکو بزنند. من فکر می کنم بیش از یونسکو، آدم های داخلی آنها به دنبال این بودند که حرف های خود را به آموزش و پرورش ما تحمیل کنند.
نظر شما