۲۹ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۱۲

پاسداشت شهید اسماعیل دقایقی؛

حکایت فرمانده‌ای که گروه «أحرار» را به «سپاه بدر» رساند

حکایت فرمانده‌ای که گروه «أحرار» را به «سپاه بدر» رساند

امروز، سی و یکمین سالروز شهادت یکی از فرماندهان ماندگار هشت سال دفاع مقدس است؛ فرمانده‌ای که فرماندهان عراقی هم امروز از او به نیکی یاد می‌کنند.

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: رفع محاصره شهر سوسنگرد و همراهی با شهید سید حسین علم‌الهدی و سایر شهدای دانشجو، حضور مؤثر در عملیات فتح‌المبین و البته پذیرفتن مسئولیت یگان حفاظت، تنها بخشی از رشادت‌ها و سلحشوری‌های فرمانده اسماعیل است؛ مردی از دیار جنوب غرب ایران اسلامی.

او وقتی در سال ۱۳۴۹، در کنکور هنرستان شرکت ملی نفت - که تنها شاگردان ممتاز و نمونه را می‌ پذیرفت - شرکت کرد؛ البته قبول شد. اسماعیل در همین هنرستان با محسن رضایی که بعدها به فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌رسید - آشنا شد و به همراه او و برخی دیگر از هنرآموزان متعهد، مبارزه علیه رژیم ستمشاهی را آغاز کرد.

سال دوم هنرستانِ او با ایام برپایی جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی همزمان شد و او و همرزمانش، در اعتصابی هماهنگ، شرکت فعالی داشتند و در همان سال، با هدف منفجر کردن مجسمه رضاخان - که در خیابان ۲۴ متری اهواز نصب شده بود - به اقدامی‌شجاعانه دست زد و قصد خود را عملی نمود؛ اما متأسفانه چاشنی مواد منفجره عمل نکرد.

تلاش‌های اسماعیل در آن سال‌ها، فقط به مبارزات سیاسی و نظامی‌محدود نشد؛ بلکه او و همراهانش، در فرصت‌های مناسب، کلاس‌های مختلفی را برای نوجوانان و جوانان برگزار می‌کردند تا با بیان مطالب علمی‌و فرهنگی و البته معارف اسلامی، نوجوانان و جوانان بیشتری را با این مسائل آشنا و به خود، جذب کنند. در همان سال‌ها، او دو بار و به همراه محسن رضایی و جمعی دیگر از دوستان، به زندان افتاد و هربار پس از چند ماه شکنجه، آزاد شد.

تداوم اقدامات انقلابی او سبب شد تا از هنرستان هم اخراج شود؛ اما وی تحصیلات را رها نکرد و موفق شد تا در رشته آبیاری دانشکده کشاورزی دانشگاه اهواز قبول شود.

اسماعیل دو سال بعد، دوباره در کنکور شرکت کرد و به دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران راه یافت؛ محیطی که فضا را برای اقدامات انقلابی و فرهنگی او مساعدتر می‌کرد.

او در دانشگاه تهران و برای مقابله با جریانات التقاطی و غیراسلامی، موضع قاطعی داشت و همواره از اسلام عزیز و احکام روحبخش او دفاع می‌کرد. وی در سال ۱۳۵۷ و در اعتصابات کارگران شرکت نفت، نقشی مؤثر و ارزنده‌ بر عهده گرفت.

اسماعیل که در آن سالها، ازدواج کرده و به جرگه متأهلین پیوسته بود، با همراهی همسرش، خانه ی خود را به یکی از پایگاه‌های فعال مبارزه با رژیم تبدیل کرد که بسیاری از بیانیه‌ها و اعلامیه ‌های ضد رژیم، در این مکان تهیه و تکثیر می‌شد. سردار محسن رضایی با اشاره به فعالیتهایی که در منزل اسماعیل و در دوران انقلاب انجام می‌ گرفت می‌گوید: «خانه و خانواده ایشان، یکی از خانواده‌هایی هستند که انقلاب اسلامی‌در خوزستان، مدیون آنهاست.»

انقلاب اسلامی‌که به پیروزی رسید، اسماعیل علاقه مند بود تا تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه دهد؛ اما از طرف دیگر، ضرورت همراهی بیشتر با انقلاب و مردم را احساس کرد و از این رو، مجاهدت عِلمی‌را ترک کرد و به مجاهدت عَمَلی روی آورد و جهاد سازندگی آغاجری را پایه ریزی کرد.

هنوز چند ماه از فعالیت و تلاش او و برخی دیگر از همرزمانش در جهاد سازندگی آغاجری نگذشته بود که او، در حُکمی‌که اوایل مرداد ماه سال ۱۳۵۸ ابلاغ شد، مسئولیت یافت تا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌را در آن منطقه تشکیل دهد.

این بود که اسماعیل با کمال دقت و دلسوزی، به عضوگیری نیروهای انقلابی پرداخت و در زمان تصدی فرماندهی سپاه منطقه، نمونه و الگویی از یک فرمانده مدبّر و کاردان شد.

یک سال از فرماندهی ‌اش در این منطقه گذشته بود که به دلیل لیاقت و شایستگی زیاد، برای تشکیل سپاه پاسداران استان خوزستان، به کمک علی شمخانی و سایر نیروهای حزب اللهی شتافت و با عهده دار شدن مسئولیت دفتر هماهنگی استان، شروع به تشکیل و راه‌ اندازی سپاه در تمامی‌شهرستانهای استان خوزستان کرد.

و اما بخش دیگری از توانمندیهای فرمانده اسماعیل، در آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران عزیز اسلامی‌نمایان شد؛ آنجا که به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ لشکر ۹۲ زرهی اهواز حضور یافت و در شرایطی که با کارشکنی‌های بنی‌صدر خائن مواجه بود، در سازماندهی نیروها و تجهیز آنها، تلاش گسترده‌ ای را آغاز کرد و این تلاش را تا لحظه ی شهادتش تداوم بخشید.

او در تیر ماه سال ۱۳۶۱، مسئولیت مهم یگان حفاظت شخصیت‌ها را در قم و استان مرکزی بر عهده گرفت و با تدبیر و درایت خاص خود به گونه‌ای عمل کرد که در دوران تصدی فرماندهی وی در این مسئولیت، هیچگونه ترور و سوء‌قصدی از جانب منافقان و ضدّ انقلاب، در حوزه مسئولیتی او پیش نیامد.

اسماعیل، بیش از یک سال در جهت حفظ سرمایه انسانی انقلاب تلاش کرد؛ اما دوری او از جبهه‌ها، برایش گران بود و از این رو درخواست داد تا دوباره در خطّ مقدم جبهه حاضر باشد؛ درخواستی که با آن موافقت شد و وی دوباره به جبهه‌های دفاع مقدس بازگشت و در خدمت رزمندگان اسلام قرار گرفت.

سال‌های بعد، جلوه ای دیگر از فرماندهی اسماعیل آشکار شد. 

«احرار» نام گروهی از مجاهدان عراقی بود که در اوایل دهه شصت و به همت آیت الله سید محمدباقر حکیم در دل خاک دشمن تشکیل شد تا مجاهدان و شیعیان مبارزی که در عراق حضور دارند، علیه حکومت مرکزی این کشور بسیج شوند و عملا، راه بزرگانی مانند آیت الله شهید سید محمدباقر صدر تدام یابد؛ ایده ‌ای که با تشکیل احرار پا گرفت و کمی‌بعد، به «تیپ ۹ بدر» و سپس به «سپاه بدر» تبدیل شد تا نه تنها در آن سال‌ها، نقش مهمی‌را در سرنوشت هشت سال دفاع مقدس بازی کند؛ بلکه امروزه هم در جریان دفاع از کیان کشورهای اسلامی‌در برابر جریانهای تکفیری، نقش تعیین کننده ای داشته باشد.

و جالب این است که سردار اسماعیل دقایقی، یکی از فرماندهانی است که توفیق یافته است تا در سپاه بدر، به فرماندهی بپردازد؛ فرمانده ای که امروزه، مجاهدان عراقی هم، نام و یاد او را گرامی‌ می‌دارند و تصویری از او را در کنار تصاویر حضرت امام، حضرت آقا، شهید صدر و شهید حکیم، بر دیوار خانه‌های خود نصب می‌کنند؛ شهیدی که در مانند چنین روزی یعنی در بیست و هشتمین روز از دی ماه سال ۱۳۶۵ و در عملیات کربلای پنج، به دیدار معبود شتافت و امروز، سی و یکمین سالروز شهادت اوست.

کد خبر 4203168

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha